شاید برخی ندانند که ایران و ایالات متحده از قبل از انقلاب عهدنامه مودت با یکدیگر امضا کرده اند و همچنین معاهده مبادله زندانیان با هم دارند اما این زندانیان که درباره آنها صحبت می کنیم زندانیان معمولی به حساب نمی آیند، اینها زندانیانی هستند که متهم به جاسوسی و تلاش برای دور زدن تحریم ها و... هستند.
در تعاریف سازمان ها و مجامع امنیتی و حکومتی معمولا از اینها به عنوان مهره های حساس و یا کلیدی نام برده می شود.
همانگونه که کشوری مانند ایالات متحده می خواهد به جاسوسان خود اطمینان دهد که هر جای دنیا دستگیر شوند به هر قیمتی شده آنها را آزاد می کند ایران هم می خواهد به افرادی که به این کشور کمک می کنند تا با تحریم های ظالمانه آمریکا مقابله کند و این تحریم ها را دور بزند اطمینان دهد که به هر قیمتی شده آنها را آزاد می کند.
اما نکته اصلی ماجرا هنوز بحث آزاد سازی پولهای بلوکه شده ایران و یا تبادل زندانیان نیست.
بحث آزادی زندانیان همانگونه که قبلتر هم گفتم به نوعی حمایت دو کشور از مهره های خود به حساب می آید و مبلغ آزاد شده از اموال ایران چه مبلغ شش ملیارد دلار چه حتی بیست و سه ملیارد دلاری که برخی از آن صحبت می کنند مبلغی نیست که برای اقتصاد ایران چیزی به حساب بیاید.
فراموش نکنید درباره اقتصادی صحبت می کنیم که ذیل شدید ترین تحریم های بین المللی بر اساس آمار و ارقام رسمی بین المللی چیزی حدود 450 ملیارد دلار تولید ناخالص ملی دارد و حدود 1900 ملیارد دلار گردش مالی.
نکته مهم در ماجرا این است که آیا قرار است تفاهمات فقط به همین مساله تبادل زندانیان و آزاد سازی بخشی از اموال ایران محدود شود یا مسایل دیگری است که روی آن توافق شده؟
آنهایی که در جریان برخی مسایل پشت پرده در مذاکرات هسته ای و مذاکرات فیما بین ایران و ایالات متحده بوده وهستند به خوبی می دانند توافق برای تبادل زندانیان حدود دو سال پیش در ژنو وبه موازات مذاکرات وین انجام شده بود و بنا بر این بود که همزمان با شروع روند اجرای توافق وین توافق ژنو هم اجرا گردد، اما در لحظه های آخر آمریکایی ها از ترس تاثیر این مساله روی موقعیت متزلزل بایدن و دمکرات ها در داخل آمریکا زیر توافق زدند.
یعنی عملا همزمان با مذاکرات دیپلمات ها در وین نمایندگان مراجع امنیتی طرفین در ژنو هم در حال مذاکره بودند.
اینطور که به نظر می آید علیرغم توقف مذاکرات دیپلماتی در وین مراجع امنیتی طرفین تصمیم گرفته بودند تا مذاکراتشان را ادامه دهند و آنچه را که ما امروزه مشاهده می کنیم نتیجه مذاکرات این مراجع طی این مدت بوده.
بعید به نظر می آید که بحث فیما بین طرفین فقط درباره مسایل مرتبط با تبادل زندانیان و آزاد سازی منابع مالی محصور شده باشد.
بسیاری این ماجرا را به مذاکرات فیما بین ایران و عربستان سعودی تشبیه می کنند.
درحالی که مذاکرات علنی دیپلماتیک فیما بین طرفین چندین بار با بن بست مواجه شده بود مذاکرات مراجع امنیتی طرفین پشت پرده در حال پیشرفت بود و در نهایت دیدیم که این مذاکرات به نتیجه مطلوب رسید و توافق بازگشت روابط امضا شد و بعد از آن همه امور به مراجع دیپلماتیک برای ادامه کار تحویل داده شد.
اینجا هم به نظر می آید ایرانی ها و آمریکایی ها صلاح دیدند که مذاکرات محرمانه باقی بماند تا تحت تاثیر فشارهای رسانه ای و روانی و تضادهای سیاسی قرار نگیرد.
همچنین باید توجه داشت که در برخی موارد نیاز است که مراجع مذاکره کننده با دست های بازتر پای میز مذاکره بنشینند و اختیارات بالاتر از مذاکره کننده های سیاسی داشته باشند و خوب مثلا در این مورد نماینده شورای عالی امنیت ملی می تواند با دست باز تری مذاکره کند.
البته یکی از مسایلی که در محافل دیپلماتیک بسیار مطرح بود این بود که طرف های غربی خواهان آن هستند که در ایران قدرت یک دست باشد تا بدانند با چه کسی مذاکره و گفتگو و توافق می کنند.
این در حالی است که عموما حتی وقتی که در ایران قدرت یک دست نبود هم ایرانی ها به تعهدات خود پایبند بودند و این همیشه آمریکایی ها بودند که به تعهدات خود پایبند نبودند.
عموما هم این آمریکایی ها بودند و هستند که هیچ وقت سیاست واحد و یک دستی نسبت به ایران نداشتند و ندارند.
بحث بنده فقط بعد از انقلاب نیست، بلکه اگر به تاریخچه روابط ایران و ایالات متحده برگردیم می بینیم که ایرانی ها همواره خواهان آن بودند که روابط حسنه ای با آمریکایی ها داشته باشند اما همیشه چه قبل انقلاب چه بعد انقلاب این آمریکایی ها بودند که در روابط خود با ایرانی ها صداقت نداشتند، چه در دوران نخست وزیری مصدق که حدود یکماه در آمریکا به سر برد تا با آمریکایی ها ارتباط دوستانه برقرار کند و بعد طبق اسناد فاش شده معلوم شد که آنها همزمان در حال توطئه چینی بر علیه او بودند، چه حتی در رابطه شان با شاه که به استناد اسناد از رتبه بندی محرمانه خارج شده خودشان علیرغم روابط بسیار صمیمی ظاهری با شاه آنها همیشه در حال توطئه چینی برای ضربه زدن تبلیغاتی و رسانه ای و روانی بر علیه او بودند و چه بعد از انقلاب که می بینیم از همان ابتدا با انواع و اقسام تحریم ها و خصومت ها با ملت ایران تلاش داشتند ملت ایران را وادار کنند به خواست آنها تمکین کنند.
البته همه دولت های ایران، بعد از انقلاب، تلاش هایی برای حل اختلافات ایران و آمریکا داشتند اما در همه موارد مشاهده می کنیم که آمریکایی ها هیچ وقت رفتاری صداقت وار نسبت به ایرانی ها نداشتند.
حال امروزه که قدرت در ایران یکدست شده و اصولگراها تمام ارکان قدرت در ایران را در اختیار دارند بسیاری باور دارند شرایط خاصی ایجاد شده که شاید اگر طرف مقابل صداقت داشته باشد فرصتی برای کلید زدن روند حل اختلافات باشد.
دولت آقای رئیسی هم در ابتدای کار خود همزمان با مذاکرات وین تلاش کرد که روابط خود با کشورهای شرقی را نیز تقویت کند تا موضع قویتری در صورت ورود به مذاکرات جدید (غیر هسته ای) نسبت به طرف های غربی داشته باشد.
همچنین این دولت تلاش کرد که اختلافات خود با همسایگان را به صفر برساند تا آمریکایی ها نتوانند از برگه اختلافات فیما بین ایران و همسایگانش سوء استفاده کنند.
در این مورد می بینیم موضع آمریکا نسبت به یار اصلی اش یعنی اسرائیل متفاوت است و در حالی که منافع آمریکا اقتضا می کند در شرایط فعلی منطقه غرب آسیا را آرام کند اسرائیلی ها هنوز به دنبال ایجاد تنش در این منطقه می باشند.
به هر حال پس از تفاهم اخیر میان ایران وایالات متحده امروزه بسیاری امیدوار هستند همانگونه که دولت آقای رئیسی موفق شد قفل روابط با عربستان را بشکند قفل روابط با آمریکا را نیز بشکند و مساله توافق یا تفاهم فیما بین طرفین محصور به تبادل زندانی ها و آزاد سازی بخشی از اموال ایران نباشد.
به همین دلیل هم هست که می بینیم بسیاری از تحلیلگران و رسانه ها پیش بینی می کنند که ماجرای توافق محدود نباشد و به مسایل دیگر نیز کشیده شود و حتی برخی پیش بینی می کنند همانگونه که به یکباره خبر توافق ایران و عربستان سعودی منتشر شد خبر توافق ایران و ایالات متحده هم منتشر شود.
البته در این راستا بسیار بعید است به یکباره، مانند ماجرای عربستان سعودی، بشنویم مثلا ایران و ایالات متحده تصمیم گرفته اند که روابط خود را برقرار کنند اما اینکه بشنویم درباره برخی اختلافات با هم به توافقاتی رسیده اند یا اینکه توافقاتی علنی یا غیر علنی انجام دهند تا قدم هایی برای حل اختلافات بردارند، نباید شوکه شویم.
به هر حال آنچه مسلم است این می باشد که نه آمریکایی ها دنبال افزایش تنش با ایران می باشند نه ایرانی ها به دنبال افزایش تنش با آمریکا ولی آمریکایی ها به خوبی می دانند روند فعلی که ایران در پیش گرفته میتواند شرایطی ایجاد کند که در آینده آنها دیگر ابزار فشاری بر علیه ایران نداشته باشند و موقعیت آنها در مذاکرات با ایران ضعیف تر باشد و با توجه به اینکه ایران در حال از بین بردن تمام برگه های فشار آمریکا بر علیه این کشور می باشد و ترامپ با اعمال سیاست فشار حد اکثری خود هر چه در چنته داشت روی میز ریخت تا بلکه بتواند از ایران امتیاز بگیرد، امروزه دیگر دولت جدید آمریکا هیچ برگه جدیدی که بخواهد بر علیه ایران استفاده کند ندارد و تنها برگه باقیمانده جنگ می باشد که بعید به نظر می آید، حد اقل در شرایط فعلی، آنها تمایل داشته باشند وارد جنگ با ایران شوند، به هر حال هزینه و خسارت های چنین جنگی برای آمریکایی ها بسیار بسیار بیش از سود آن خواهد بود.