ایالات متحده آمریکا یکبار دیگر در صدد تشدید تنش در خلیج فارس از طریق تقویت حضور نظامی خود برآمده است. واشنگتن در جولای گذشته اعلام کرد که یک ناوشکن و جنگندههای اف 16 و اف 35 را به منطقه اعزام خواهد کرد. همچنین در در هفته اول آگوست از استقرار تفنگداران دریایی در کشتیهای تجاری که از تنگه هرمز عبور میکنند، خبر داد. روند تشدید حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس با خبر ورود بیش از 3000 ملوان و سرباز آمریکایی به منطقه در 7 آگوست تکمیل شد.
ایالات متحده دلیل افزایش حضور نظامی خود در خلیج فارس را مقابله با سیاستهای مخرب ایران در منطقه اعلام کرده است. این در حالیست که تا کنون ایران نه تنها به هیچ کشتی تجاری آسیب نرسانده بلکه خود یکی از مهمترین کشورهای حافظ امنیت و صلح در منطقه بوده است. ضمن آنکه بهبود روابط ایران و عربستان نیز رویداد مهمی محسوب میشود که خواه ناخواه تأثیر مثبتی بر امنیت منطقه میگذارد. از این رو سؤالات و ابهامات زیادی درباره انگیزهها و پیامدهای تقویت حضور نظامی واشنگتن در منطقه وجود دارد. ارزیابی ها نشان میدهد که اقدامات نظامی آمریکا در منطقه را می توان با انگیزههای مختلف توضیح داد:
نخستین انگیزه آمریکا از تشدید حضور نظامی در خلیج فارس، دامن زدن به جنگ روانی علیه ایران است. به این معنا که آمریکا با تقویت حضور نظامی خود در منطقه قصد دارد حلقه محاصره و تحریم پیرامون ایران را تنگتر کند. با این حال برآوردها نشان میدهند که تشدید حضور نظامی امریکا با هیچ خط مشی جدید یا اقدام تعیین کننده نوینی همراه نیست و نمیتواند تاثیری بر موقعیت ایران بگذارد. چنانکه ایران تا حد زیادی موفق به کم اثر کردن تحریم های آمریکا شده است. در ابعاد نظامی نیز هیچ روند جدیدی در ارسال تجهیزات نظامی برای تقویت ناوگان پنجم ایالات متحده مستقر در بحرین وجود ندارد. از سوی دیگر قدرت نظامی ایران در خلیج فارس کاملاً تثبیت شده است و بارها این توان نظامی برای آمریکاییها به نمایش درآمده است.
دومین انگیزه امریکا از تشدید حضور نظامی در خلیج فارس، بازیابی جایگاه خود در میان متحدان سنتی است. آمریکا به خوبی میداند که در سالهای اخیر اعتماد سیاسی متحدان سنتی خود را در حاشیه جنوبی خلیج فارس از دست داده است. گرایش کشورهایی همچون عربستان، امارات و قطر به توسعه و تقویت همکاری با روسیه و چین به همراه تمایل این کشورها به بهبود روابط با ایران بیانگر دوری آنها از ایالات متحده امریکا است. از این رو تقویت حضور نظامی نمیتواند اعتماد از دست رفته را به متحدان سیاسی واشنگتن بازگرداند. به خصوص که آنها به صورت عملی، عدم پایبندی آمریکا به تعهدات خود را در بسیاری از موقعیتهایی که در معرض تهدید بودند، تجربه کرده اند. چنانکه از نظر آنها آمریکا در مذاکرات با ایران همواره منافع کشورهای عربی را نادیده گرفته و حتی در توافق هستهای سال 2015 نیز حاضر به پذیرش نظرات این کشورها نشد. همچنین آمریکا بی عملی خود را در حمله به آرامکو و برخی از نفت کشها در خلیج فارس به کرات نشان داده است.
سومین انگیزه امریکا از تشدید حضور نظامی در خلیج فارس، تحریک افکار عمومی مردم در داخل ایالات متحده برای تأثیرگذاری بر انتخابات 2024 است. بدون شک احیای روابط تهران و ریاض با میانجیگری چین بر وجهه دموکراتها در آمریکا و نقش واشنگتن در خاورمیانه تأثیر منفی گذاشته است. بر این اساس، دولت بایدن تلاش دارد محبوبیت خود را قبل از شروع رقابت انتخابات ریاست جمهوری افزایش دهد. دموکراتها قصد دارند به رایدهندگان آمریکایی اطمینان دهد که کشورشان به استراتژی برتری جهانی خود ادامه خواهد داد. با این حال به رغم آنکه ایالات متحده به دنبال حفظ جایگاه خود به عنوان برجستهترین بازیگر امنیتی در منطقه است اما واقعیت ها نشان می دهند که بحران اوکراین مشکلات زیادی را در روابط آمریکا با متحدانش در منطقه به وجود آورده و کشورهای خلیج فارس دیگر همچون گذشته تمایلی به پذیرش نقش آمریکا ندارند.
چهارمین انگیزه امریکا از تشدید حضور نظامی در خلیج فارس، مهار نفوذ قدرتهای رقیب به ویژه روسیه و چین است که در حال گسترش و تعمیق مشارکت خود با کشورهای منطقه هستند. ایالات متحده علاوه بر تلاش برای کاهش گسترش نفوذ روسیه و چین، قصد دارد با تقویت حضور نظامی خود در منطقه و برجسته کردن توانمندیهای نظامی، عملاً برای مسکو و پکن نیز خط و نشان بکشد. این امر به خصوص برای چین میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. زیرا آمریکاییها قصد دارند این گزاره را به طرف چینی منتقل کنند که کنترل اختصاصی بر یکی از مهمترین مناطق تولیدکننده انرژی در جهان از طریق اعزام نیروهای بیشتر به خلیج فارس، در دست آنهاست و چنین امری مزیتی را در شرایط تشدید رقابتهای قدرتهای بینالمللی برای واشنگتن ایجاد میکند که پکن میتواند از آن بیبهره بماند. با این حال روابط رو به توسعه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با چین حکایت از آن دارد که کشورهای این منطقه خواهان برخورداری از یک روابط متوازن با قدرتهای بزرگ هستند و در عین حال چین را یک مشتری با ثبات و پایدار برای منابع انرژی خود تلقی میکنند.
در مجموع با وجود انگیزههایی که امریکاییها از تشدید حضور نظامی در خلیج فارس تعقیب میکنند، توجه به این نکته مهم است که واشنگتن به هیچ وجه تمایلی به رویارویی مستقیم نظامی با ایران ندارد. در واقع با وجود اصطکاکهای تاریخی که میان نیروهای آمریکایی حاضر در منطقه و سپاه پاسداران ایران وجود دارد، واشنگتن به هیچ وجه خواهان شکل گیری یک جنگ نظامی نیست.
از این رو تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه بیش از آنکه برای برخی از کشورها همچون ایران محدودیت ایجاد کند یا به تأمین امنیت برخی از کشورهای عربی منجر شود، یک نمایش برای حفظ موقعیت آمریکا در خلیج فارس است. البته این نمایش در صورت اشتباه نیروهای آمریکایی میتواند امنیت در منطقه را به چالش بکشد. چنانکه در گذشته، حضور نیروهای نظامی امریکا در آبهای ایران موجب دستگیری آنهاشد. همچنین ورود پهپاد آمریکایی به فضای ایران با پاسخ قاطع تهران مواجه شد.
در این بین کشورهای حوزه خلیج فارس به دلایل زیادی در حال فاصله گرفتن از گامها یا فرایندهای تنش زای آمریکا در منطقه هستند. این کشورها اعتقاد پیدا کردهاند که حضور نظامی امریکا در منطقه نه برای تأمین امنیت آنها، بلکه در راستای حفظ منافع ایالات متحده است. این در حالیست که پیروی از سیاستهای آمریکا مبنی بر تشدید تنش با ایران نتوانسته منافع ملی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس را تأمین کند. به همین دلیل نوعی واگرایی در روابط این کشورها با امریکا در خصوص مسئله ایران پدید آمده است.