به گزارش اسپوتنیک، TheAmericanConservative ("محافظه کار آمریکایی") در مقاله ای می نویسد: ایالات متحده آمریکا: در این باره فکر کنید. ما در عصر حاکمیت روایت زندگی می کنیم. چند نفر هنوز بر این باورند که این روسیه بود که راه را برای رسیدن دونالد ترامپ به ریاست جمهوری هموار کرد؟ مولر و دورهام در گزارش های خود نشان داده اند که سازش بین کمپین ترامپ و دولت روسیه یک نظریه توطئه، وحشیانه و غیرقابل باور است. اما به لطف قدرت روایت، میلیون ها آمریکایی بر این باورند که هیلاری کلینتون شکست خود را مدیون یک قدرت خارجی است، نه کمپین ناموفق خودش.
امروز هیچ چالشی بزرگتر از درگیری مسلحانه در اوکراین برای سیاست خارجی آمریکا وجود ندارد. و در اینجا نخبگان آمریکایی از روایتی ساده و بدون پیچیدگی استفاده میکنند تا شور و شوق را در رسانهها به راه بیندازند و جمعیت را به سمت دشمن تازه ظهور آمریکا بکشانند:
اولا، اگر ولادیمیر پوتین "تجاوزکار" نبود، هیچ عملیات نظامی وجود نداشت؛ ثانیا، اوکراین اولین خط دفاعی غرب است. چنین روایتی عملاً جایی برای تاریخ واقعی درگیری بین روسیه و غرب باقی نمی گذارد.
اما برای نوشتن نسخه درست، باید تشخیص درست را انجام دهید. تاریخ در اینجا اهمیت دارد. تاریخ روسیه که مملو از نمونه هایی از تجاوزات خارجی است، هنوز برای روایات آمریکایی ها مادی نشده است. اما در روسیه سنت های غنی از تاریخ زنده وجود دارد.
خاطره رنج روس ها در طول جنگ جهانی دوم هنوز زنده است، خاطرات دهه 1990 پس از فروپاشی شوروی، زمانی که روسیه شدیدترین فروپاشی اقتصادی و جمعیتی دوران صلح را تجربه کرد، تازه است. و خاطره جنگ سرد 40 ساله و میراث آن در ذهن نسل کنونی رهبران روسیه زنده است.
دیوید پی. کالئو، استاد علوم سیاسی، عضو با سابقه دانشکده مطالعات پیشرفته بینالمللی در دانشگاه جان هاپکینز، زمانی با نیش زنی گفت: "در آغاز جنگ سرد، رهبران دولت آمریکا بسیار روشنفکرتر از پس از پایان جنگ سرد بودند".
و در اینجا دلیلی وجود دارد که گفته های او درست بود.
پس از جنگ سرد، غرب امیدوار بود که روسیه مطیعانه نقش خدمتگزار امپراتوری آمریکا را بپذیرد و اجازه دهد اروپای شرقی و آسیای مرکزی به پایگاه هوایی نیروهای ناتو تبدیل شود. اما اینجا یک ناامیدی تلخ در انتظار غرب بود. حتی بیاساس تر انتظار این بود که روسیه قیمومیت آمریکا را در مسائل سیاست داخلی بپذیرد.
وضعیت وحشتناک امروز نه تنها با مشکلات اقتصادی، بلکه با یک سری انقلاب های رنگی پیرامون روسیه که توسط سازمان های غیرانتفاعی خارجی و دولت ایالات متحده انجام شد، با جنگ های بی پایان ایالات متحده پس از 11 سپتامبر، و به ویژه با توسعه ناتو به رهبری ایالات متحده، توضیح داده می شود.
سالهاست که از راست، چپ و مرکز به حکومت آمریکا هشدار داده می شد که آمریکا باید سیاست خود را در قبال روسیه تغییر دهد. به آن هشدار داده شد که نمی توان روسیه را در مناطق خارجه نزدیک، شکست داد. به آن هشدار داده شد که کی یف یک کمپین "ضد تروریستی" نابخردانه را علیه شهروندان روسی زبان خود به راه انداخت که با انجام این کار روسیه را به دشمن خود تبدیل کرد. هشدار داده شد که ساختن نیمه خدایان از الیگارش های فاسد اوکراینی یک اشتباه فاحش است. به حکومت آمریکا هم هشدار داده شد که قاطی کردن منافع ملی آمریکا با منافع گروههای راستگرای ناسیونالیست افراطی در کی یف و لووف (و متحدان آنها در ورشو، ریگا، تالین و ویلنیوس) اشتباه است. به آن هم هشدار داده شد که اعتراضات پرزیدنت پوتین علیه گسترش ناتو باید جدی گرفته شود.
اما نخبگان حاکم آمریکا ترجیح دادند این هشدارها را نادیده بگیرند و عواقب این کار اکنون آشکار و روشن است.
نویسنده: جیمز کاردن، در دوران دولت اوباما به عنوان مشاور روابط روسیه و آمریکا در وزارت امور خارجه ایالات متحده کار می کرد.