طبق آمار و ارقام جمع کل یهودی های جهان به کمتر از بیست میلیون نفر می رسد اما تاثیر گذاری آنها در جامعه جهانی هزار برابر جمعیت شان می باشد.
همین مسئله سوالی را مطرح می کند و آن این است که چگونه یهودی ها اینقدر در فضای سیاست – اقتصاد – فرهنگ و جامعه و... جهانی نفوذ دارند و چگونه است که لابی های یهودی امروزه بر بسیاری از عوامل موثر در مسائل مختلف جهانی نقش کلیدی بازی می کنند.
مثلا طبق آمار تعداد یهودی های آمریکایی چیزی حدود 5.7 ملیون نفر می باشد ولی واقعیت امر این است که اینها بر بیش از 325 میلیون نفر دیگر حکومت می کنند وامکان ندارد تصمیمی در ایالات متحده آمریکا بدون نظر یهودی ها گرفته شود.
یا مثلا می بینیم در اوکراین جمعیت یهودی ها چیزی حدود 100 هزار نفر می باشد ولی از کانال یک رئیس جمهوری یهودی بر 44 میلیون اوکراینی که عموما مسیحی های ارتودوکس هستند حکومت می کنند و حتی این شخص کل اوکراین را امروزه به نابودی کشانده است.
یا...
اگر بخواهیم بشماریم شاید بتوان هزاران مورد را شمرد.
البته همین ماجرای نفوذ یهودی ها در ساختارهای سیاسی کشورها به صورت تاریخی موجبات خصومت و دشمنی های عدیده ای هم بر علیه آنها شده و می بینیم در دوره های مختلف حتی بسیاری ملت ها مخصوصا ملت های اروپایی آنقدر نسبت به این نفوذ یهودی ها ناراضی بوده اند که آنها را در زندان های بزرگی که به گتوها معروف بودند محصور می کردند و یا اینکه در برهه هایی حتی یهودی ها با قتل عام های فاجعه آمیز مواجه می شدند در برهه ای هم برخی سیاستمداران اروپایی متقاعد شدند که برای یهودی ها کشوری بسازند و آنها را به بهانه های مختلفی به آنجا تبعید کنند تا دیگر در اروپا حضور نداشته باشند و همین تصمیم به چیزی که امروزه به نام اسرائیل می شناسیم رسید.
در واقع بحث ایجاد یک سرزمین برای یهودی ها بحثی قدیمی تر از بحث وعده بلفور به حساب می آید و در برهه ای می بینیم که بحث انتقال یهودی ها به آمریکای لاتین (بخشی از آرژانتین فعلی) و یا جزیره ماداگاسکار ویا صحرای غربی (جنوب مراکش) ویا نیوزیلند و... مطرح بود.
حتی در شوروی سابق استالین برخی آنها را به بیروبیجان در خاوردور نزدیک مرز چین منتقل کرد تا آنجا برای خود حکومتی مستقل داشته باشند.
می بینیم که به صورت تاریخی مسئله حضور یهودی ها در کشورهای مختلف و نفوذ آنها همیشه موجبات چالش بوده و هست.
اما سوالی که بسیار مطرح است این می باشد که چگونه است این تعداد اندک یهودی موفق شده اند اینقدر در جهان نفوذ پیدا کنند؟
یهودی هایی که عموما همیشه هم در فشار بوده اند و در دوره های تاریخی مختلف به عنوان برده و یا انسان های غیر برخوردار از حقوق عمومی جامعه مجبور بودند زندگی کنند.
خوب می توان گفت کلید ماجرا هم در همان جمله اخیری است که گفتم.
یعنی چون اینها در فشار بودند و چون از حقوق عمومی برخوردار نبودند مجبور بودند همیشه با هم متحد باشند چون متوجه بودند قدرت در اتحاد است.
شاید مهم ترین جریانی که موجبات موفقیت اینها می شد این بود که خاخام های یهودی توانسته بودند انعطاف پذیری لازم برای ایجاد اقتدار جامعه خود را داشته باشند.
به عنوان مثال می گویم، شاید برخی ندانند، که بحث حجاب و پوشش زنان حتی قبل از اسلام هم وجود داشته و مقررات یهودی نسبت به این جریان بسیار سفت و سخت تر از مقررات اسلامی می باشد اما امروزه در جهان بحث حجاب را بیشتر با اسلام می شناسند تا یهودیت.
اگر به مناطق ارتودوکس یهودی در قدس و یا جاهای دیگر اسرائیل بروید زنانی را می بینید که پوششی مانند پوشش زنان داعش دارند و تصور می کنید که داعش در آن مناطق حضور دارد.
طبق مقررات مذهبی برخی فرقه های یهودی زنان پس از ازدواج حتی حق ندارند موهای خود را به محارم خود مانند پدر یا برادر نشان دهند.
اما مثلا می بینیم برخی خاخام ها می آیند فتوا صادر می کنند که خانم ها می توانند مثلا کلاه گیس سر کنند.
یا مثلا می بینیم در باره مسائل اقتصادی و تجاری می آیند مقرراتی را وضع می کنند که موجبات قدرت گرفتن یهودی ها شود.
مثل اینکه مثلا ربا حرام است اما اینها می آیند فتوا صادر می کنند که ربا گرفتن از غیر یهودی ها حلال است.
یا حتی در مواردی می بینیم که فتواهایی صادر می کنند که به زنانشان اجازه می دهد برای اینکه جامعه یهودی بتواند نفوذ کند بروند با سیاستمداران با نفوذ کشورهای مختلف رابطه برقرار کنند و به قول معروف از آنها آتو بگیرند.
یا اینکه جاسوسی به نفع دین را واجب شرعی می کنند و یا اینکه می آیند حتی دروغ گفتن و شایعه پراکنی برای منافع عمومی جامعه یهود را مشروع می کنند و یا...
ومی توان به هزاران مورد دیگر نیز اشاره کرد که بر اساس آن خاخام های یهودی آمده اند ومقرراتی وضع کرده اند که با شرایط روز سازگاری داشته باشد و موجبات قدرت گرفتن جامعه یهودی در جاهای مختلف جهان گردد.
از سوی دیگر می بینیم که یهودی ها با استفاده از همان قوانین و مقررات و تسهیلات شرعی که خاخام های آنها برایشان ایجاد می کنند می روند و در فضاهای مختلف مانند فضاهای مالی جهانی و اقتصادی و حقوقی و رسانه ای و سیاسی و... نفوذ پیدا می کنند.
واینها در هر جا که نفوذ می کنند خود را موظف می دانند از این نفوذ برای حمایت از مسائل دیگر جامعه یهودی استفاده می کنند.
مثلا وقتی که آنها می روند در زمینه رسانه ای قدرت پیدا می کنند هر جا که مسئله ای باشد که به نفع جامعه یهودی باشد با استفاده از فضاسازی رسانه ای از آن پشتیبانی می کنند و بر عکس اگر مسئله ای باشد که به ضرر جامعه یهودی باشد بر علیه آن فضاسازی می کنند.
طبیعتا داشتن نفوذ رسانه ای نیاز به حمایت مالی دارد و می بینیم که اینها با هم همکاری می کنند تا بر موسسات مالی و اقتصادی جهان تسلط پیدا کنند و این موسسات مالی هم پشتیبان تحرک های رسانه ای و سیاسی آنها می شود.
امروزه امکان ندارد در غرب، مخصوصا ایالات متحده آمریکا، کسی بتواند به منصبی سیاسی برسد و از حمایت مالی و رسانه ای یهودیان برخوردار نباشد و بر عکس اگر کسی به هر دلیل بخواهد با اینها به مقابله بپردازد وی را به اشکال مختلف زمین می زنند.
این مثال را بارها تکرار کرده ام اما بد نیست اینجا یکبار دیگر تکرار کنم تا متوجه جریان شوید.
زمانی که بیل کلینتون رئیس جمهوری آمریکا بود این لابی ها دختری یهودی جوان را به وی نزدیک کردند و این دختر وارد رابطه با رئیس جمهوری آمریکا شد.
بعدها وقتی که بیل کلینتون موضعی در حمایت از دو دولت یهودی و فلسطینی گرفت و از تمکین به خواست اسرائیلی ها خودداری کرد به یکباره اینها رفتند و ماجرای رابطه کلینتون و این دختر را از طریق رسانه هایشان فاش کردند و کاری کردند که رئیس جمهوری آمریکا در شرایط سرنگونی قرار گیرد.
بعدا که کلینتون در مقابل اسرائیل کوتاه آمد به یکباره همه سر و صداها خوابید.
کسی نیامد سوال کند که خب حالا همه اینها به کنار، چگونه رسانه ها موفق شدند به فیلم هایی از درون اتاق شخصی رئیس جمهوری آمریکا در کاخ سفید دسترسی پیدا کنند؟
مگر قرار نبوده که دفتر کار رئیس جمهوری آمریکا و اتاق استراحت او امن ترین مکان در جهان باشد؟
همین ماجرا نشان می دهد که نفوذ امنیتی، نفوذ رسانه ای، نفوذ در دستگاه قضایی و نفوذ سیاسی و... در کار بوده است.
تصور اینکه این جریان یک جریان خودسر بوده یک تصور ساده لوحانه بیش نیست، یک جریان پشت ماجرا بوده که مدیریت همه مسائل را در اختیار داشته است.
می بینیم که اینها با فضاسازی رسانه ای می آیند مثلا بحث بزرگ کردن نویسندگان و ستون نویسان و شخصیت های رسانه ای و مالی و اقتصادی و ... را انجام می دهند تا در نهایت از همه اینها به صورت هماهنگ برای اهداف خود بهره ببرند.
بدیهی است جریانی که پشت پرده بر همه این ماجرا ها نظارت دارد که هماهنگی ها میان بخش های مالی و اقتصادی و رسانه ای و سیاسی و حقوقی و فرهنگی و ... را انجام می دهد.
به نظر نمی آید که اگر خاخام ها انعطاف پذیر نباشند وبا جریان سیاسی و اجتماعی و رسانه ای و اقتصادی وامنیتی و... هماهنگ نباشند و فتواهای مورد نیاز برای اهداف کلی را با توجه به شرایط مورد نیاز روز صادر نکنند امکان وجود چنین هماهنگی باشد.
در پایان باید گفت راز موفقیت یهودی ها در این است که خاخام ها متوجه شده اند باید جاذبه به دین را به حد اکثر برسانند و دافعه را به حد اقل مخصوصا میان جوانان یهودی چون این جوانان هستند که آتیه بقای دین آنها را تضمین می کنند و اگر جاذبه دینی برایشان بیشتر باشد به خواسته های بزرگان دینشان احترام می گذارند و آن خط و مشی را ادامه می دهند و اگر دافعه بیشتر باشد دین گریزی به وجود می آید.