هر چه قدر که طالبان قدرتمند باشند اما در مقابل اقتدار ایران عددی به حساب نمی آیند که ایران بخواهد دلواپس درگیری با آنها باشد.
این یک واقعیت است که خود طالبان هم به خوبی آن را می دانند.
توجه داشته باشید که طالبان در جنگ مستقیم با آمریکا و یا ارتش افغانستان پیروز نشدند بلکه با تبانی با آمریکایی ها و خلع سلاح ارتش افغانستان این کشور را در دست گرفتند.
اما جریان چیست که هر از گاهی می بینیم برخی نیروهای طالبان به پاسگاه های مرزی ایران حمله می کنند و یا اینکه آب هیرمند را به شوره زار می ریزند ولی حاضر نیستند این آب به سمت ایران بیاید؟ یا ...
برخی هم سوال می کنند چرا ایران واکنش مقتدرانه ای به طالبان نشان نمی دهد، مثلا سدهایی که موجب قطع آب ایران می شود را هدف قرار نمی دهد و یا اینکه نیروهای طالبان که به پاسگاه های مرزی ایران حمله می کنند را کاملا نابود نمی کند و با آنها مدارا می کند؟
نباید فراموش کرد که طالبان طی بیست سال اخیر شاهد تحولات زیادی شده، آن طالبانی که توسط سازمان اطلاعات ارتش پاکستان و آمریکا و عربستان سعودی و امارات درست شد فرق دارد.
این سدها را هم آمریکایی ها عمدا در حین حضور خود در افغانستان ایجاد کردند تا آب ایران را قطع کنند و موجبات راه افتادن یک جنگ در آینده میان ایران و افغانستان را فراهم کنند.
بخش هایی از طالبان هنوز تابع آن مجموعه قبلی هستند و با همان عقاید و افکار در افغانستان به قدرت رسیده اند در حالی که بخش های دیگری از طالبان افرادی هستند که متوجه شده اند این طرز تفکر جایی در جهان معاصر برای حکومت کردن ندارد و باید با همسایگان تعامل کرد.
چند سال پیش در اوج درگیری های عراق و زمانی که نیروهای جبهه مقاومت داشتند داعش را در عراق و سوریه به قول معروف لت و پار می کردند در از بسیاری گزارش ها منتشر شد که آمریکایی ها در حال هلی برد و فراری دادن اعضای داعش از معرکه هستند و بسیاری از آنها را از طریق پایگاه اینجرلیک در ترکیه به افغانستان منتقل کردند.
البته آمریکایی ها گزارش ها و فیلم هایی که در آن زمان ماهواره های روس ضبط و منتشر کرده بودند را انکار نکردند ولی ادعا کردند در حال فراری دادن جاسوس های خود در میان داعش هستند.
البته این جاسوس ها ظاهرا یکی و دوتا نبودند و تعداد آنها به چندین هزار می رسید چون این عملیات هلی برد بسیار با شدت ادامه داشت و جالب تر اینکه خود داعش حتی یکی از این هلیکوپترها را هدف قرار نداد، امری که نشان از هماهنگی میان آمریکایی ها و داعش داشت.
بقیه آنهایی را که نتوانستند از معرکه خارج کنند را بردند در زندان هایی در سوریه تحت حفظ نگه داشتند.
به هر حال این روزها اسم داعش خراسان هم خیلی شنیده می شود، آنها همان جاسوس هایی هستند که آمریکایی ها مدعی بودند آنها برایشان کار می کردند.
آنچه مسلم است این می باشد که بسیاری از آنها در میان طالبان و با چتر طالبان در افغانستان حضور دارند و پرچم داعش را بالا نمی برند و می توان تصور داشت که آنها از طرف آمریکا و اسرائیل ماموریت ایجاد مزاحمت برای ایران را دارند.
تصور اینکه آمریکایی ها همینجوری از افغانستان خارج شدند و هیچ عواملی در آنجا نداشتند که کار ناتمام شان را انجام دهند تصور ساده لوحانه ای بیش نیست.
نیاز نیست که آنها مستقیم حضور داشته باشند، همین که عوامل آنها حضور دارند کافی است.
البته اینجا وقتی درباره آمریکایی ها صحبت می کنیم نباید اسرائیل را نادیده بگیریم، می دانیم که عموما همه مراکز قدرت تصمیم گیری در آمریکا مخصوصا در ارتش و سازمان های اطلاعاتی و وزارت امور خارجه این کشور دست لابی های اسرائیل است و از رئیس جمهوری آمریکا که علنا اعلام می کند یک صهیونیست است تا وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی که یهودی های حامی اسرائیل می باشند تا رئیس سیا که جزو معروف ترین حامیان اسرائیل در آمریکا به حساب می آیند همه گوش به فرمان لابی های اسرائیل در آمریکا می باشند و طبیعتا این عناصر طالبان که به دنبال راه اندازی جنگ با ایران هستند مطیع اربابان اربابانشان یعنی اسرائیل هستند و به دنبال آن می باشند به هر ترتیبی شده یک جنگ با ایران راه اندازی کنند.
آنها به خوبی بلد هستند که به چه شکلی شر به پا کنند و فرار کنند و افراد بی گناه را قربانی اهداف اربابان خود کنند، تجربه طولانی ای در این ماجرا دارند.
حال بحثی که مطرح است این می باشد که ایران تا چه زمانی می تواند حضور آنها را در نزدیکی مرز خود تحمل کند و با آنها مدارا کند و با توجه به اینکه حکومت طالبان یا توان مقابله با این عناصر را ندارد یا اراده مقابله با آنها را ندارد، ایران می خواهد چه تدبیری در این راستا اتخاذ کند.
به هر حال صبر ایران هم حدی دارد و به نظر نمی رسد منافع کلی طالبان در این باشد که بخواهد به جای تعامل با ایران یک جنگ با ایران راه بیاندازد.