بسیاری از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی باور دارند یکی از دلایل اصلی وقوع جنگ های جهانی اول و دوم سیاست استرلینگ انگلیس بود که بر اساس آن انگلیسی ها با پوند استرلینگ بر اقتصاد جهانی سیطره داشتند و فعالیت های اقتصادی رقبای خود را به این ترتیب محدود می کردند.
اقتصاد های نوظهور مانند آلمان و ژاپن و ایتالیا و... برای اینکه بتوانند در بازارهای جهانی حضور فعالیت داشته باشند مجبور بودند که از پوند انگلیس برای فعالیت های خود استفاده کنند و انگلیسی ها با محدود کردن دسترسی آنها به پوند انگلیس و بازی کردن با قیمت ارز و وادار کردن کشورهای جهان به استفاده از پوند انگلیس و تجارت با انگلیس برای دسترسی به بازارهای مالی جهانی کشورهای رقیب برای کل جهان چالش ایجاد کرده بودند وموجبات راه افتادن دو جنگ جهانی را فراهم کردند.
تا زمان شروع جنگ جهانی دوم انگلیس اقتصاد اول جهان با فاصله بسیار زیاد نسبت به دیگر کشورها بود و این اقتصاد بیشتر وابسته به مستعمره های این کشور در سرتاسر جهان بود و هیچ کس تصور نمی کرد که ممکن است روزی برسد آفتاب از بالاسر سرزمین های شاه انگلیس غروب کند.
در نهایت هم همین سیاست انگلیس منجر به آن شد که رقیب دیگری به نام ایالات متحده ظهور کند وانگلیس کل اقتدار خود را از دست دهد.
در دوران جنگ جهانی دوم کشورهای اروپایی مخصوصا انگلیس همه طلاهای خود را به امانت به آمریکا سپردند تا از جنگ در امان باشد.
اروپایی ها آمریکا را در حد و قواره ای نمی دیدند که روزی جسارت آن را پیدا کند این طلاها را به آنها پس ندهد.
اما پس از پایان جنگ جهانی دوم وقتی این کشورها به طلای خود برای بازسازی نیاز پیدا کردند آمریکا به بهانه سختی در انتقال و حمل و نقل طلاها تعهد کرد که بابت هر اونس طلا 35 دلار پرداخت کند و بخش هایی از بدهی های کشورهای اروپایی را ببخشد.
آمریکا طبق توافقی که به کنفرانس برتون وودز معروف است متعهد شد که این معادله (دلار/طلا) ثابت باشد و هیچ وقت تغییر نکند.
صندوق بین المللی پول و همچنین بانک جهانی (در آن زمان با نام بانک بین المللی بازسازی و توسعه) تشکیل شدند ومسئولیت کارهای اجرایی این عمل را به عهده گرفتند.
بسیاری از کارشناسان اقتصادی باور داشتند این ماجرا می تواند یک راهکار جدی برای خروج جهان از بحران تبادلات مالی باشد چرا که با تثبیت قیمت دلار در مقابل طلا دیگر نیاز به تبادلات مالی بر اساس طلا که در قرن های 19 و 20 میلادی مرسوم بود، وجود نداشت و همه کشورها می توانستند با استفاده از دلار به عنوان ارز مرجع تبادلات اقتصادی با ثباتی در یک بازار تجارت آزاد داشته باشند و دیگر بیم آن نرود که کشورهای دیگر با بالا و پایین کردن قیمت ارزهای خود با آنها رقابت کنند و کار به جنگ اقتصادی و در نهایت جنگ نظامی کشیده شود.
مضاف بر اینها دولت های اروپایی بسیار بابت هزینه های جنگ به آمریکا بدهکار بودند و با توجه به اینکه دو سوم طلای وقت جهان در آمریکا قرار داشت باور داشتند که این ماجرا می تواند یک راهکار برای کسب رضایت آمریکا جهت گذشت از بخش هایی از بدهی های آنها شود و همچنین با یک ثبات مالی در اقتصاد جهانی مواجه شوند.
جالب اینکه نمایندگان اتحاد جماهیر شوروی در اجلاس برتون وودز از امضای توافق خودداری کردند و باور داشتند آمریکایی ها تلاش دارند جهان را به بخشی از وال استریت تبدیل کنند و دیکتاتوری دلار بر جهان را تحمیل کنند.
ولی خوب بسیاری از کشورها زیر بار این توافق رفتند و در نهایت این توافق سر گرفت.
در سال 1971میلادی پس از اینکه آمریکایی ها مطمئن شدند که قدرت برتر نظامی غرب هستند و دیگر کشورهای اروپایی جسارت ورود به مقابله نظامی با آمریکا را نخواهند داشت مانند جریان خروجشان از توافق برجام از معاهده برتون وودز خارج شدند و پشتوانه طلا برای دلار را لغو کردند.
در همان زمان بسیاری از کشورها که متحد آمریکا بودند تقاضا کردند آمریکا طلاهای آنها را پس دهد اما آمریکا به بهانه های مختلف از این مساله سرباز زد و حتی برخی را تهدید به حمله نظامی کرد.
اروپایی ها به خود آمدند و متوجه شدند با اجرای طرح مارشال، آمریکایی ها موفق شده بودند که به نوعی اروپایی ها را خلع سلاح کنند و به بهانه عضویت همه در ناتو نیروهای خود را در اروپا مستقر کنند و استقلال کشورهای اروپایی را سلب کنند.
همین که جامعه جهانی در مقابل خودداری آمریکا از پایبندی به تعهدات خود واکنش نشان نداد، جسارت آمریکا برای تکرار این ماجرا بیشتر و بیشتر شد تا همین اواخر که دیدیم آمریکایی ها از معاهده های محیط زیستی سازمان ملل و توافق هسته ای با ایران و توافق های تجاری قاره آمریکای شمالی وتوافق های تسلیحات هسته ای با روسیه و توافقاتی که برای عدم گسترش ناتو به سمت شرق انجام داده بودند و.... به راحتی خارج شدند و هیچ کس جلودارشان نبود.
آمریکایی ها همچنین با تحمیل معادله پترودلار بر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای صادر کننده نفت کاری کردند تا انرژی جهان هم وابسته به دلار شود.
اما همه این اقدامات آمریکا به کنار، بحث سوء استفاده آنها از دلار به عنوان سلاحی برای مقابله با رقبای خود بحثی دیگر است.
اولین بار آمریکایی ها از این ابزار بر علیه کوبا به صورت محدود استفاده کردند که در آن زمان با مقابله اروپایی ها مواجه شدند و به نوعی از این جریان عقب نشینی کردند.
مجددا آمریکایی ها از ابزار دلار بر علیه ایران و لیبی استفاده کردند و در سال 1994 جامعه جهانی از جمله متحدین اروپایی آمریکا باز هم در مقابل آمریکایی ها ایستادند ودوباره آمریکایی ها عقب نشینی کردند.
همه این موارد هم آمریکا جهان را به مرز جنگ جهانی برد و جامعه جهانی دلواپس بود که دوباره جریان هایی که موجبات وقوع جنگ های اول و دوم جهانی شده بود تکرار شود.
خودداری جامعه جهانی از مقابله با تکرار این رفتار آمریکا بر علیه ایران در سال 2010 میلادی موجب آن شد که آمریکایی ها متوجه شوند دیگر زمان فرا رسیده و می توانند از ابزار دلار برای مقاصد سیاسی خود استفاده کنند ودیگر دلار به یک سلاح آمریکایی تبدیل شد.
بسیاری از کشورهای جهان که در مقابل این سیاست آمریکا واکنش نشان ندادند تصور می کردند که این ماجرا محدود خواهد بود و پس از مدتی توافقی با ایران انجام خواهد شد و همه چیز حل و فصل می شود اما آمریکایی ها از همین سلاح بر علیه ونزولا استفاده کرد و باز هم جامعه جهانی سکوت کرد.
برخی از کشورها از ترس غضب آمریکا و برخی دیگر به دلیل متحد بودن با آمریکا واکنش نشان ندادند و برخی دیگر تصور کردند این مشکل کشورهای تحریم شده اند و ربطی به آنها ندارد و باور نداشتند که ممکن است روزی برسد آمریکا از این سلاح بر علیه آنها استفاده کند.
اما آمریکایی ها کم کم شروع کردند از این سلاح بر علیه دیگران استفاده کنند و کار به جایی رسید که حتی از این سلاح بر علیه یک ابر قدرت (روسیه) استفاده کردند.
قطعا اگر روس ها تصور می کردند آمریکایی ها ممکن است اموال بانک مرکزی آنها در کشورهای غربی را غصب کنند قبل از شروع عملیات ویژه در اوکراین این پول ها را به شکلی خارج می کردند. اما دیدیم که آمریکایی ها ومتحدان شان از سرقت و غصب اموال مردم روسیه که بیش از 450 میلیارد دلار تخمین زده می شود دریغ نکردند و با خونسردی تمام این کار را انجام دادند.
همین ماجرا تلنگری برای بسیاری از دیگر کشورهای جهان شده که حواسشان را جمع کنند و هر چه سریعتر اقتصاد خود را از سیطره دلار آزاد کنند چون ممکن است فردا روزی به بهانه ای با آمریکایی ها اختلاف پیدا کنند و به یک باره آمریکایی ها از سلاح دلار بر علیه شان استفاده کنند.
طبق آمار و ارقام چین طی حدود شش ماه، ذخیره اوراق خزانه آمریکا که در اختیارش بود را از حدود 1.6 تریلیون دلار به حدود 980 میلیارد دلار رسانده است.
حدود ده سال است که ذخایر چین از دخایر اوراق خزانه آمریکا از 1.2 تریلیون دلار کمتر نبوده است.
همچنین امروزه مشاهده می کنید بسیاری از کشورهای عرب صادر کننده نفت مانند عربستان سعودی و امارات و کویت و... به فروش نفت به ارزهای محلی روی آورده اند و قرارداد های خود با کشورهای دیگر را با ارزهای محلی می بندند، امری که عملا به معنای از بین رفتن پترودلار می باشد.
بسیاری از کشورها امروزه به این فکر افتاده اند که وارد معاهدات مالی شوند که جدا از دلار است و برخی به سمت ارزهای دیجیتال رفته اند و برخی دیگر به سمت ورود به ائتلاف های مالی با کشورهای دیگر مانند اعضای گروه شانگهای و بریکس و بسیاری از کشورها تقاضای عضویت در شانگهای و بریکس داده اند تا بتوانند از این سیستم مالی استفاده کنند.
اینجا باید به نکته بسیار مهمی توجه داشت و آن این است که سقوط کامل دلار به همان نسبت که می تواند موجبات فروپاشی ایالات متحده را فراهم کند می تواند موجبات شکستن کمر اقتصاد بسیاری از کشورهای جهان را فراهم کند، چون اقتصاد همه آنها تا به حال وابسته به دلار بوده و هست.
و همین ماجرا است که ترس و واهمه زیادی را میان سیاستمداران ایجاد کرده که ممکن است ورود کشورهای جهان به چالش فرار از دلار به دلیل سوء استفاده آمریکا از دلار موجب آن شود که به یک باره یک جنگ جهانی جدید میان کشورهای جهان راه بیافتد.