اسپوتنیک به نقل از روزنامه اسرائلی جروزالم پست می نویسد: در کنفرانس مونیخ در فوریه 2017، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه به برقراری نظم جهانی عادلانه و چند قطبی و عاری از سلطه و نفوذ غرب دعوت کرد. از آن زمان تا کنون، ایده نوعی جهان پساغربی در بالاترین محافل سیاسی مطرح و به به بحث گذاشته شده است.
هژمونی غرب رو به پایان است. حوادث متعددی در جهان صورت پذیرفته که این موضوع را ثابت می کند. یکی از آنها بحران اوکراین است که هنوز هم به پایان نرسیده است.
تشدید مبارزه برای قدرت و نفوذ
تشدید مبارزه برای قدرت و نفوذ بین چین و ایالات متحده در نهایت ساختار نظم جهانی را که بر اساس رهبری آمریکا پس از فروپاشی اتحاد شوروی بنا شده بود، تغییر خواهد داد.
بی ثباتی این سیستم و قوانین آن در سال 2020 با شروع همه گیری ویروس کرونا آشکار شد. نفوذ آمریکا کاهش یافته است و چین از فرصت استفاده کرده و دارد نقش رهبر جهان را بر عهده می گیرد. قدرت اقتصادی، فناوری و فکری چین در برابر قدرت نظامی ایالات متحده.
نظم جهانی چند قطبی؟
امروزه باور به ظهور نظم جهانی چندقطبی دشوار است. برای یک ابرقدرت هژمونیک مانند ایالات متحده سخت است که بپذیرد که می تواند با هر کس دیگری برابری کند. علاوه بر این، تجربه چندجانبه گرایی در نهادهای بین المللی شورای امنیت سازمان ملل متحد یک شکست کامل بود. شورای امنیت سازمان ملل مترادف با هرج و مرج، ضعف و ناکارآمدی شده است. با این حال، چندجانبه گرایی می تواند به یک سازش تبدیل شود، مانند دوقطبی شدن در دوره ای بین پایان جنگ جهانی دوم و فروپاشی اتحاد شوروی. برخی امیدوارند که این قضیه تکرار شود - قدرت و نفوذ بین ایالات متحده و چین تقسیم خواهد شد. اما، برخلاف دوران جنگ سرد، قطبی شدن امروز مربوط به ایدئولوژی نیست، بلکه بر پایه اقتصاد و تجارت است. علاوه بر رشد قدرت چین، عوامل دیگری نیز بر آینده جهان تأثیر خواهد گذاشت.
اول از همه، ظهور قدرت های رقیب دیگر (مثلاً هند و روسیه) است که تا حد زیادی به نتیجه درگیری در اوکراین بستگی دارد. ما نمی توانیم چشمان خود را در مقابل این واقعیت ببندیم که شکل گیری نظم جهانی آینده نیز با چالش تایوان مرتبط است.
تنها حقیقت واقعی این است که جهان از خلاء رهبری رنج می برد. هیچ کشوری، قدرت لازم را برای رهبری جهان ندارد. در نتیجه بحران های متعدد در مناطق مختلف رخ می دهد. نتیجه گیری دقیق در مورد خطوط نظم جهانی آینده دشوار است در حالی که پایان درگیری در اوکراین نامشخص است و این درگیری به پایان نرسیده است و شرایط هر لحظه ممکن است تغییر کند.
همچنین باید موضع چین را نیز در نظر گرفت که رئیس جمهور آن در آغاز بحران وعده اتحاد نامحدود با روسیه را داد. علاوه بر این، ما باید یک ایده از تعدادی از اجزای دیگر داشته باشیم. اول از همه، منظور جنگ تجاری بین ایالات متحده و چین است.
آیا جهان بدون غرب خواهد بود یا غرب در آن شریک خواهد ماند؟ و بلوک های بزرگی مانند بریکس و دیگران چه نقشی خواهند داشت؟ جهان دیگر از رهبری آمریکا حمایت نمی کند، در حالی که تمایل به چین و روسیه به ویژه در آفریقا و خاورمیانه در حال افزایش است.
چندجانبه گرایی به تدریج وارد عرصه بین المللی می شود. نشانه هایی از انشعاب در بلوک اروپایی که از بحران اوکراین رنج می برد، دیده می شود. اوپک پلاس با وجود خشم آمریکا، تولید نفت خود را کاهش داده است. در تعدادی از کشورهای قاره آفریقا، نفوذ غرب به سمت چین و روسیه راه پیدا کند. چند سال پیش هیچ کس تصور نمی کرد که پرچم روسیه در بورکینافاسو و مالی به اهتزاز در آید.
کسانی که سرود "انرژی سبز" میخواندند، انتظار نداشتند که نفت بار دیگر در خط مقدم درگیریهای استراتژیک قرار گیرد. ماه ها و سال های آینده مملو از تغییرات سریع و بی وقفه است. و جهان بدون شک در جهتی غیر از جهانی شدن و تجارت آزاد حرکت می کند. و همزمان با آن فروپاشی تئوری های معروفی مانند "پایان تاریخ" فرانسیس فوکویاما که در سال 1989 پیروزی نهایی ارزش های لیبرال غربی را اعلام کرد، یا "برخورد تمدن ها" اثر ساموئل هانتینگتون که اختلاف را بر اساس تفاوت های تمدنی پیش بینی نمود، همراه می شود.
سالم الکتبی، تحلیلگر سیاسی و نامزد سابق شورای ملی فدرال امارات متحده عربی است.