طرح هنری کسینجر وبرنارد لویس کارشناس آمریکایی اسرائیلی در زمان تدوین طرح هم بر این اساس بود که به صورت تاریخی ایران دارای برخی قومیت ها است که با هم سازگاری ندارند و تنها گره ای که همه اینها را باهم متصل کرده تشیع همه شان می باشد و اگر شیخ صفی الدین اردبیلی این ایده را مطرح نمی کرد و شاه اسماعیل صفوی آن را پیاده نمی کرد امکان نداشت ایرانی ها امروزه بتوانند یک کشور بزرگ و پهناور به نام ایران داشته باشند.
البته در طرحی که برنارد لویس تدوین کرده وی به این نکته اشاره می کند که دلیل جدا ماندن افغانستان از ایران این است که اکثر افغان ها اهل تسنن هستند و پیش بینی می کرد که اگر روزی شوروی فروبپاشد ممکن است که آذربایجانی ها و نخجوانی ها (که آن زمان بخشی از شوروی سابق بودند) بخواهند به ایران بپیوندند.
وی در همان طرح خود بحث تجزیه عربستان سعودی به سه کشور را نیز مطرح می کند وضروری می داند منطقه شرقی عربستان که شامل مناطق نفت خیز و دارای اکثریت شیعه است راه بیافتد و بحرین وقطر وامارات هم جزو آن باشند و کشور دیگری که شامل خوزستان و بصره و کویت است تشکیل شود تا ایران تنها کشور شیعه نباشد چون این کشورها در صورتی که تشکیل شوند می توانند در زمینه رقابت شیعه شیعه با ایران شیعه استفاده شوند.
درباره کردستان هم وی طرح کردستان شرقی و غربی را مطرح کرده تا دو کردستان باشد، که بخش هایی از ایران و عراق و ترکیه و سوریه را شامل باشند، و آمریکا بتواند مدام میان اینها اختلاف بیاندازد که کدام کردستان رهبری کردها را باید به دست بگیرد.
درباره بلوچستان هم به همین صورت منطقه بلوچستان ایران و عمان و بلوچستان پاکستان و بخش هایی از افغانستان باید بلوچستان شمالی و جنوبی را تشکیل دهند و این دو هم باید مدام با هم در جنگ باشند که کدام بلوچستان نماینده بلوچ ها است.
تقریبا چیزی مشابه آلمان شرقی وغربی و یا کره شمالی و جنوبی و یا چین و تایوان و...
کلا طبق این طرح 14 کشور جدید باید در منطقه غرب آسیا ایجاد شوند وباید به گونه ای باشند که مدام با هم در حال درگیری و جنگ باشند.
آمریکایی ها و اسرئیلی ها چندین دهه است که تلاش های عدیده ای انجام می دهند که این دکترین را پیاده کنند وخوب یکی از اصلیترین اهداف اینها ضربه زدن به تشیع در ایران جهت باز شدن راه فروپاشی ایران بود وهست، اما طی این سالها اتفاقاتی رخ داد که توسط کارشناسان آمریکایی پیش بینی نمی شد و یکی از آنها انقلاب اسلامی در ایران وهمچنین شکست صدام حسین در ماموریت خود بر علیه ایران و بعد از آن شکست طرح های آمریکایی ها برای تصرف ایران پس از تصرف افغانستان و عراق بود و هست.
همه این مسایل هم به این دلیل بوده که آمریکایی ها در طراحی سیاست کلی خود هیچ نقشی را برای مردم منطقه و اراده آنها قایل نبودند و حد اکثر تصور آنها این بوده و هست که با استفاده از رسانه می توان ذهن مردم را به سمت و سویی که آمریکایی ها می خواهند برد.
یکی دیگر از مسایل این بود که اینها پیش بینی نمی کردند افرادی مانند محمد بن سلمان در برخی کشورهای منطقه ظهور کنند که جسارت سرپیچی از دستورات آنها را داشته باشند.
حال امروزه یکی از مسایلی که مطرح می باشد این است که آیا منافع آمریکا و کشورهای منطقه اقتضا می کند خواسته برخی ایرانیان دو تابعیتی که در اروپا و آمریکا زندگی می کنند چه در زمینه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی در ایران چه در زمینه تجزیه ایران محقق گردد یا نه.
بزرگترین منفعت آمریکا همیشه در این بوده وهست که به دشمنی میان ایران و کشورها دامن بزند و از این طریق بتواند حد اکثر شیر را از گاوهای شیرده خود بستاند.
خوب در صورتی که نظام در جمهوری اسلامی ایران سقوط کند شاید دیگر این کشورها نیاز پیدا نکنند تا به آمریکا شیر دهند.
این مساله را می توان در رفتارهای اخیر رهبران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در قبال آمریکا به وضوح مشاهده کرد.
اگر دشمنشان یعنی ایران کنار برود اینها دیگر نه مطیع آمریکا خواهند بود نه حتی به سمت برقراری رابطه با اسرائیل خواهند رفت.
اما درباره تجزیه ایران باید گفت آمریکایی ها شاید خیلی بدشان نیاید ایران تجزیه شود ولی دیگر کشورهای منطقه مخصوصا عربستان سعودی و عراق و ترکیه و پاکستان و... کاملا مخالف چنین مساله ای خواهند بود چرا که ممکناست موج تجزیه طلبی به کشورهای آنها نیز سرایت کند.
به همین دلیل می توان گفت آمریکایی ها ترجیح می دهند ایران تجزیه شود و یا مانند عراق چند منطقه خودمختار در آن ایجاد شود که با هم تا ابد الدهر درگیر باشند.
در باره عرب ها هم احتمالا آنها مخالف چنین اتفاقی باشند.
مضاف بر همه اینها باید توجه داشت هر اتفاق ناگواری که در ایران پیش آید می تواند موج مهاجران به اروپا را به شکل فزاینده ای افزایش دهد آن هم در زمانی که اروپایی ها در بدبخت ترین وضعیت خود هستند.
حال ممکن است برخی سوال کنند پس چرا اینها به دنبال حمایت از آشوب ها در ایران هستند؟
توجه داشته باشید که ایران درگیر چندین مذاکرات با اینها است و خوب برگه های ایران در این مذاکرات بسیار قویتر است واینها نیاز دارند بتوانند برگه هایی برای چانه زنی در اختیار داشته باشند.
به این ترتیب می توان گفت منافع اینها اقتضا می کند که ایران درگیر اختلافات و یا حتی جنگ داخلی مانند سوریه و لیبی شود و به این ترتیب با یک ایران ضعیف پای میز مذاکره و گفتگو بنشینند و بتوانند ایران را وادار کنند تا هرچه می خواهند قبول کند.
گواه این جریان هم نامه نگاری ها و پیغام و پسغام هایی است که هم آمریکایی ها و هم اروپایی ها و هم سعودی ها مدام برای ایرانی ها طی همین چند روز اخیر ارسال کرده اند و آنها را دعوت به مذاکره وگفتگو کرده اند.