از همان ابتدا هم مشکل اصلی تعلل آمریکا در پذیرش ضرورت اجرای تعهدات خود در برجام بود و هست.
اصل دلیل امضای توافق یا معاهده یا تفاهم نامه یا قرارداد یا ... به این دلیل می باشد که طرفین متعهد شوند اقدامات و یا کارهایی را انجام دهند و هر طرف اطمینان پیدا کند که طرف مقابل تعهدات خود را اجرا خواهد کرد.
زمانی رسم بود که انسان ها به حرف و دست دادن با هم در حضور دو شاهد اکتفا می کردند ولی با زیاد شدن نامردی ها و حقه بازی ها نیاز بر آن شد که همه چیز مکتوب شود و شهود هم امضا کنند.
در عموم توافقات ویا معاهده ها ویا قرار دادها و یا تفاهمنامه ها و یا... هم یک بند جزایی اضافه می گردد تا اگر طرفی به تعهدات خود عمل نکند چه می شود و چگونه خسارت طرف دیگر جبران می گردد.
متاسفانه در متن اصلی برجام چنین چیزی درج نشده و علاوه بر آن یک بند در آن آمده به عنوان بند ماشه که اجازه می دهد هر طرفی دلش بخواهد به بهانه ای همه تحریم های شورای امنیت بر علیه ایران را برگرداند که البته بسیاری درباره این بند متعجب هستند که اصلا چنین بندی برای چه در برجام به این شکل درج شده و حد اقل شرط و شروطی برای اینکه یکی از اعضا حق داشته باشد این بند را اجرا کند وجود ندارد.
همچنین امکان خروج بی دلیل امضا کنندگان برجام از آن و سلب مسئولیت از اجرای آن نیز نکته دیگری است که بسیار قابل تامل می باشد.
به هر حال به نظر می رسد که اشتباه استراتژیک ترامپ این بود که ابتدا از برجام خارج شد و بعد به دنبال اجرای بند ماشه بود.
عملکرد دولت بایدن هم نشان می دهد که هدف اصلی دولت آمریکا بازگشت به برجام و انجام تعهدات خود در قبال انجام تعهدات برجامی توسط ایران نیست بلکه هدف این است که بتواند رسما دوباره وارد برجام شود تا بعدا بند ماشه را اجرا کند و تحریم های بین المللی را بر علیه ایران برگرداند.
اگر دولت بایدن در این راستا حسن نیت داشت قطعا از همان ابتدا به دنبال بهانه جویی نبود و نه فقط از همان ابتدای کار خود همه اقدامات لازم برای بازگشت به برجام را انجام می داد و تعهدات آمریکا را اجرا می کرد بلکه با جامعه بین المللی همکاری می کرد تا شرایطی بوجود آید خروج دولت بعدی آمریکا از برجام بسیار پر هزینه باشد.
اصرار دولت بایدن بر خودداری از پذیرش انجام تعهدات خود در برجام و همچنین اصرار آن بر اینکه نمی تواند تضمین دهد دولت بعدی از برجام وهمچنین فرار از تعهد به موادی که می تواند خروج آمریکا از برجام را پر هزینه کند به نوعی این شک و شبهه را ایجاد می کند که آمریکا از همین ابتدا با سوء نیت آمده و هدف اش چیزی غیر از اجرای برجام می باشد.
آمریکایی ها به خوبی می دانند که به دلیل گاف استراتژیک ترامپ آنها موجبات رسیدن ایران به مراحل بالای برنامه هسته ای را فراهم کرده اند، امری که برگه تهدید های نظامی آنها بر علیه ایران را سلب کرده.
همچنین با توجه به شرایط بین المللی امروزه ایران موفق شده تحریم های آمریکا را دور بزند و عموم کشورهای جهان از جمله متحدین اروپایی آمریکا به این تحریم ها باور ندارد و در حال همکاری با ایران در راستای دور زدن تحریم های آمریکا می باشند.
طبیعی است که ادامه این روند می تواند شرایطی را فراهم کند تا بقیه اروپایی ها هم تشویق شوند تحریم های آمریکا را بشکنند.
مضاف بر همه اینها با توجه به اینکه امروزه بقای اروپا در خطر است، قطعا شرکت ها و شهروندان اروپایی به سیاست مداران فشار خواهند آورد تا هر چه سریعتر به فکر ایجاد راهکاری جهت حمایت از شرکت های اروپایی گردند و در مقابل تحریم های آمریکا بایستند.
با توجه به رفتار آمریکا به نظر می رسد سیاستمداران آمریکایی تلاش دارند تا کاری کنند این امور محقق نگردد و علاوه بر سلب پیشرفت های هسته ای ایران کاری کنند که برای مدت کوتاهی تحریم ها برداشته شود و بعد دوباره به بهانه ای بند ماشه را اجرا کنند و اینبار نه فقط تحریم های آمریکا بلکه تحریمهای شورای امنیت بر علیه ایران کامل برگردد.
مخصوصا که باید توجه داشته باشیم که آمریکایی ها برای اجرای نقشه خود تا سال 2025 فرصت دارند، چون اگر تا آن زمان این کار را انجام ندهند بسیاری از محدودیت های برجام بر علیه ایران برداشته خواهد شد وآنوقت دیگر برای آمریکایی ها بسیار سخت تر خواهد بود تا نقشه خود را پیاده کنند.
با توجه به این شرایط به نظر می رسد کار تیم ایرانی در اصرار بر اخذ تضمین های عملی لازم و همچنین بالا بردن خروج آمریکا از برجام نه فقط بهترین بلکه گزینه ای کلیدی است که ایران باید روی آن پافشاری کند و به هیچ وجه در باره آن کوتاه نیاید.
به هر حال آمریکایی ها ثابت کرده اند که نه فقط نامرد هستند بلکه بسیار غیر قابل اطمینان هستند و حتی امضای رئیس جمهوری آنها ارزش ندارد چه برسد به تعهدات و وعده های شفاهی آنها.