عموما بسیاری مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی غربی به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به صورت یک واحد و به صورت کلی نگاه می شود و نقشه های آنها بر همین اساس تدوین می گردد.
این در حالی است که کلا شرق آسیا و شمال آفریقا دارای بزرگترین تنوع قومیتی و نژادی در کل جهان می باشد.
بله امروزه کشورهایی مثل آمریکا یا کانادا و یا استرالیا و یا حتی اروپا هم دارای تنوع نژادی و قومیتی بسیار زیاد هستند ولی توجه داشته باشید که وقتی مثلا درباره کشوری مانند ایالات متحده آمریکا صحبت می کنیم بیش از 95% ساکنان این کشور اصولا مهاجرانی هستند که از سرزمین های دیگر به آنجا سفر کرده اند و هیچ کدام در خود حق ادعای ریشه دار بودن در این سرزمین را ندارند.
در برخی کشورها اکثریت قاطع شهروندان از یک قوم خاص هستند و در برخی دیگر تنوع قومی بسیار زیاد است.
وقتی ما درباره ایران صحبت می کنیم باید توجه داشته باشیم که ایران از تنوع قومی متعدد تشکیل شده و کلا دلیل اینکه به جای عنوان پرشیا از عنوان ایران استفاده شد این بود که شامل همه اقوام ایرانی باشد.
بیش از 20 قوم هستند که همه ایرانی هستند و همه بر ایرانی بودن خود و اصالت خود در این سرزمین مدعی می باشند و هر قومی فرهنگ وتفکر خاص خود را دارد.
اینگونه نیست که غربی ها تصور کنند می توانند همان سیاستی را که مثلا برای تعامل با عراق – ترکیه – اعراب شبه جزیره عرب – افغانستان – پاکستان – آذربایجان – ترکمنستان و... اتخاذ می کنند می توانند در مقابل ایران اتخاذ کنند.
ایرانی ها به دلیل اینکه دارای تاریخ و تمدنی دیرینه می باشند هیچ وقت در کل تاریخ حاضر نشدند که زیر بار سلطه غریبه بروند و تنها ملتی که در تاریخ همیشه حتی بر اشغال کنندگان سرزمین های خود به صورت فرهنگی چیره شده ملت ایران بوده.
بسیار معروف است که اسکندر مقدونی پس از اینکه به ایرانزمین لشکر کشی کرد به جای اینکه فلسفه یونان باستان را به ایران بیاورد خودش تحت تاثیر فلسفه و فرهنگ و تمدن ایرانی قرار گرفت و یکی از دلایلی که وی در مستی دستور آتش زدن پرسپولیس را داد این بود که از غیض تفاوت فاحش تمدنی و فرهنگی ایرانی ها با فرهنگ و تمدن یونانی نمی دانست چه کار کند.
حتی وقتی که مسلمانان ایران را اشغال کردند دلیل اینکه ایرانی ها به اسلام گرایش پیدا کردند این نبود که زیر بار سلطه اشغال کننده رفته باشند بلکه به این دلیل بود که از ظلم و ستمی که ساختار شاهنشاهی حاکم آن زمان بر آنها ایجاد کرده بود وموبدان زرتشتی به آن مشروعیت بخشیده بودند به سطوح آمده بودند، اما می بینیم بعدها ایرانی ها توانستند در دوران عباسی، که دوران طلایی اسلام نیز به حساب می آیند، کنترل دربار خلیفه ها را به دست بگیرند.
وقتی که مغولها به ایران حمله کردند می بینیم که علیرغم اینکه ایرانزمین توسط آنها اشغال شده بود اما ایرانی ها موفق شدند مغولها را به سمت پذیرش اسلام سوق دهند وهمچنین رهبران مغول تحت تاثیر فرهنگ و تمدن ایرانی قرار گرفتند و این فرهنگ و تمدن را به سمت مغولستان و سرزمینهای شرقی دریای خزر با خود بردند.
عملا مردمان سرزمین های قزاقستان و ترکمنستان و قرقیزستان و ازبکستان و تاجیکستان و ... تا برسیم به کشورهای شرق آسیا تحت تاثیر دعوت اسلامی ایرانی ها مسلمان شدند و نه به زور شمشیر.
بزرگترین مشکل آمریکایی ها قبل از انقلاب در ایران این بود که آنها تصور می کردند می توانند بر مردم ایران چیره شوند اما چون ایرانی ها فرهنگ و تمدن و غرور ملی بالایی داشتند هیچ وقت آنها موفق نشدند بر ایرانی ها تسلط پیدا کنند.
این در حالی است که آنها موفق شدند با تزریق فکری فرهنگ و تمدن غربی در بسیاری از کشورهای دیگر عملا بر آنها چیره شوند.
معیار تصمیم گیری آمریکایی ها و غربی ها هم عموما افرادی بودند که تحت تاثیر فرهنگ و تمدن غربی قرار گرفته بودند ودلیل اینکه آنها موفق نشدند قبل از انقلاب با مردم ایران ارتباط برقرار کنند هم همین مساله بود، امروزه نیز طرف مشورت آنها افرادی هستند که بیش از چهار دهه است ایران را ترک کرده اند و هیچ آشنایی ای با ایران نوین ندارند.
بسیاری از آنها هنوز ایران را آنگونه که پنجاه سال پیش بود می شناسند در حالی که در این چهاردهه ایران چهار قرن فرق کرده.
تصور اینکه آمریکایی ها و غربی ها می توانند با اعمال تحریم و فشار ایران را وادار کنند به خواسته های آنها تن بدهد یک تصویر اشتباه بیش نیست.
این سیاست شاید درباره برخی همسایگان ایران جواب دهد اما قطعا درباره ایران و ایرانی ها جواب نمی دهد.
آنها باید متوجه شوند که مجبور هستند با ایرانی ها تعامل کنند نه تقابل.
گذشته از همه جدل هایی که ممکن است وجود داشته باشد یک واقعیت درباره ایرانی ها وجود دارد که خودشان هم به آن اعتراف کرده اند وآن این است که ذیل شدید ترین تحریم ها و فشارها و دشمنی ها ایران در همه زمینه هایی که آنها تلاش داشتند جلوی پیشرفت ایران در آن را بگیرند پیشرفت چشمگیر کرده و امروزه آنها مجبور هستند با واقعیتی به عنوان ایرانی که ابرقدرت منطقه ای است کنار بیایند و دیگر فکر اینکه روزی بتوانند ایران را نابود کنند را از سر خود خارج کنند.
در پایان هم بد نمی دانم به این نکته اشاره کنم که با تلاش برای ایجاد یک ائتلاف از ده ها کشور متحد آمریکا در منطقه جهت مقابله با ایران به خودی خود نشان می دهد که ایران آنقدر اقتدار دارد و قدرتمند است که همه متحدین آمریکا در منطقه را باید با هر بد بختی ای شده جمع کنند تا شاید بتوانند در مقابل ابرقدرتی به نام ایران بایستند.
تازه خود آمریکا هم در میان آنها باشد.
خود همین گواه کافی است.