پس از سفر بایدن به منطقه معلوم شد که کل هیاهوی رسانه ای آمریکایی توخالی بوده و رئیس جمهوری آمریکا در سفر خود به منطقه خاورمیانه نه فقط حتی یک ادعا از ادعاهای مطرح شده در رسانه های آمریکا را محقق نکرد بلکه سفری به شدت افتضاح و کاملا شکست خورده بود.
از همان لحظه ورود اش به فرودگاه در اسرائیل که خودش هم نمی دانست قرار است چه کار کند معلوم بود که اوضاع از چه قرار است.
امروزه شرایط سیاسی داخلی اسرائیل بسیار شکننده و نا معتبر می باشد و رئیس جمهوری آمریکا به جای اینکه با یک طرف واحد بنشیند و صحبت کند مجبور بود با تک تک جناح های سیاسی اسرائیل بنشیند و وقت بگذارد و صحبت کند و به همان نسبت که بایدن به دنبال آن بود که این نشست و برخواست ها پشتیبانی سیاسی لابی صهیونیست در آمریکا را برای او به ارمغان آورد رهبران جناح های سیاسی اسرائیل هم به دنبال آن بودند که با این نشست ها امتیاز های سیاسی ای درون اسرائیل به دست آورند.
حتی بایدن نتوانست بحث سیاست های آمریکا برای حل بحران فلسطینی ها و اسرائیلی ها را مطرح کند.
در ملاقات اش با محمود عباس هم که دیدیم ملاقات بیشتر انتقادی و کاملا بی نتیجه بود.
پایان سفر او هم با امضای توافق های صوری میان آمریکا و اسرائیل همراه بود که بیشتر تکرار و تاکید بر مکررات بود.
از سوی دیگر در سفر او به عربستان توقع می رفت که وی بتواند حد اقل توافقاتی با کشورهای عربی به امضا برساند اما در نهایت وی نتوانست کشورهای عربی را متقاعد کند هزینه های سیاست های آمریکا در اروپا را متقبل شوند.
مضاف بر همه اینها علیرغم اینکه وی بارها قبل از سفر خود به عربستان اظهار داشته بود بنا ندارد با شاهزاده محمد بن سلمان ملاقات خصوصی داشته باشد اما سعودی ها وی را وادار کردند تا نه فقط با شاهزاده محمد بن سلمان ملاقات خصوصی داشته باشد بلکه فقط یک ملاقات صوری با شاه سلمان داشت و بقیه ملاقات هایش همه با شاهزاده محمد بن سلمان بود و نوع استقبال و رفتار سردی که بایدن در عربستان با آن مواجه شد به قول معروف از صد هزار فحش بد تر بود وسعودی ها عامدانه نهایت تلاش خود را انجام دادند تا بایدن را به دلیل اظهاراتی که قبلا در مورد عربستان داشت تحقیر کنند.
حتی یک قرارداد صوری هم میان طرفین امضا نشد و حتی یک بحث جدی هم در باره مسایل منطقه ای مطرح نشد و همه ملاقات ها که چیزی حدود یک هفته وقت رئیس جمهوری آمریکا را گرفت فقط صوری بود.
در مقابل مشاهده می کنیم در سفر آقای پوتین و آقای اردوغان به تهران که بر محور تلاش برای حل بحران سوریه بود روی بسیاری از مسایل مرتبط با سوریه توافق شد و ایران و روسیه و ترکیه نشان دادند که نهایت تلاش خود را برای ایجاد راهکاری برای حل یک بحران بزرگ در منطقه خاورمیانه پیدا کنند.
مضاف بر همه اینها، در سفر کوتاهی که آقای پوتین به تهران داشت طرفین ایرانی و روسی چندین توافق همکاری فیما بین به امضا رساندند که شاید شاخص ترین آنها توافق سرمایه گذاری چهل ملیارد دلاری روسیه در صنعت نفت و گاز ایران بود.
البته چندین توافق دیگر هم میان ایران و روسیه به امضا رسید.
برخی شاید فقط روی محور حجم این سرمایه گذاری توجه کنند ولی چند نکته محوری در همین یک قلم توافق وجود دارد که بسیار مهم است.
در حالی که روسیه در شرایط جنگی قرار دارد و کشورهای غربی نهایت تحریم های خود را بر علیه روسیه وضع کرده اند ولی روسیه اینقدر راحت است که می تواند یک سرمایه گذاری چهل ملیارد دلاری انجام دهد در حالی که کشورهای غربی تحریم کننده امروزه هشت شان گروی نه شان است که چگونه شرایط اقتصادی خود را جفت و جور کنند.
رقم چهل ملیارد دلار ما را به یاد رقمی می اندازد که آمریکایی ها برای تشدید جنگ و خونریزی در اوکراین قرار است هزینه کنند.
آمریکایی ها علیرغم مشکلاتی که مردمشان دارند و نیاز مبرمی که مردم در داخل آمریکا به تک تک این دلار ها دارند برای جنگ و خونریزی هزینه می کنند در حالی که روسیه در حال سرمایه گذاری روی پروژه های عمرانی در کشوری دیگر می باشد.
همچنین شاید بد نباشد به این نکته توجه داشت که این پروژه ها قرار بود توسط برخی شرکت های اروپایی انجام شود اما سرسپردگی اروپایی ها به دستورات آمریکایی و تبعیت آنها از سیاست های تروریسم اقتصادی (تحریم ها) بر علیه ایران موجب آن شد که شرکت های آنها این پروژه ها را از دست بدهند و شرکت های روسی این پروژه ها را بگیرند.
به نوعی می توان تصور کرد که این یک پیغام از طرف ایران به طرفهای اروپایی است که ادامه سیاست های خصمانه آنها بر علیه ایران موجب ضرر خودشان خواهد شد و ایران دیگر قید همکاری با آنها را می زند و امروزه در جهان بسیاری شرکت های دیگر از روسی گرفته تا چینی تا... هستند که حاضر می باشند در پروژه های اقتصادی ایران سرمایه گذاری کنند.
این سرمایه گذاری روسیه در شرایطی انجام می شود که هم بحث برجام فعلا بلا تکلیف است و هم اینکه هنوز آمریکایی ها تحریم های ثانویه خود بر علیه ایران را اعمال می کنند و هنوز هم تحریم هایی که سرمایه گذاری بیش از 20 ملیون دلار در صنعت نفت و گاز ایران را منع می کند وجود دارد.
در واقع این یک دهن کجی از طرف روسیه به آمریکا به حساب می آید و همچنین موجبات آن را فراهم می کند تا شرکت های آمریکایی متوجه شوند که سیاست های برخی سیاست مداران کشورشان چه قدر به ضرر آنها تمام می شود.
با توجه به اینکه طبق قوانین بین المللی بعد از امضای برجام همه تحریم های شورای امنیت از بالاسر ایران برداشته شده ولی فقط به دلیل تحریم های آمریکا است که فعلا کمپانی ها جسارت ورود به بازار بسیار بزرگ اقتصادی ایران را ندارند، این سرمایه گذاری روسیه همچنین زمینه را برای ورود دیگر کمپانی های بین المللی به ایران باز می کند چون کم کم همه تشویق می شوند که بیایند و در ایران سرمایه گذاری کنند.
باید توجه داشت که این پروژه همچنین شکست دیدگاه برخی افراد که همه تخم مرغ های ایران را در سبد غربی ها گذاشته بودند به حساب می آید و نشان می دهد که سیاست جدید ایران مبنی بر نزدیکی به شرق بسیار برای ایران مفید تر است.
قطعا اگر این روند سیاسی ادامه پیدا کند به زودی می توانیم شاهد سرمایه گذاری های چند صد ملیارد دلاری در ایران توسط کمپانی های شرقی باشیم و به این ترتیب چه برجام اجرا شود چه نشود چه تحریم های آمریکا باشد یا نباشد ایران دیگر نیازی به برداشته شدن تحریم های آمریکا نخواهد داشت و تبعیت غربی ها از تحریم های آمریکا فقط موجب تحریم شرکت های خودشان خواهد شد و بس.
اینجا است که می توان تصور کرد به زودی بسیاری از کمپانی های اروپایی به دنبال آن خواهند بود که اتحادیه اروپا قانون چتر حمایتی برای شرکت های اروپایی که می خواهند در ایران سرمایه گذاری کنند ویا با ایران کار کنند را فعال کند تا اینها هم بتوانند سهمی از این بازار اقتصادی ببرند، مخصوصا که به زودی فصل ثبت سفارش ها برای نفت و گاز شروع می شود و اگر این قانون فعال نشود سر این شرکتها بی کلاه می ماند و قیمت انرژی در جهان سر به فلک خواهد کشید.
به این ترتیب می توان گفت سفر آقای پوتین به تهران به نوعی یک حرکت شطرنج باز حرفه ای بود که طرف های مقابل خود را در حالت کیش قرار داده.