اگر برخی تکه های پازل را کنار هم بگذاریم شاید مساله برای ما بیشتر روشن شود.
خروج عجیب و غریب آمریکا از افغانستان و اتفاقاتی که در این کشور رخ داد شرایطی ایجاد کرد که خیلی ها حتی آنهایی که مخالف حضور آمریکا بودند اعتراض می کردند که چرا آمریکا (اینجوری) از افغانستان خارج شده.
اما توجه داشته باشید همه شواهد نشان می دهد خروج آمریکایی ها از افغانستان با نوعی هماهنگی با طالبان بود و ظاهرا آمریکایی ها عمدا می خواستند همه در شرایطی قرار گیرند که متوجه توطئه اصلی پشت پرده، یعنی تحویل دادن افغانستان به طالبان وبازگرداندن تروریست ها به این کشور، باشند.
آنهایی که در زمینه ایجاد گروه هایی مانند طالبان والقاعده و داعش و... تحقیق بی طرفانه و عمقی کرده اند همه متفق القول هستند که همه این گروه ها با حمایت مستقیم و یا غیر مستقیم سازمان اطلاعات مرکزی امریکا و مجامع اطلاعاتی وابسته به کشورهای متحد آمریکا تشکیل شده اند و در موارد بسیاری وقتی که آمریکایی ها صلاح دانسته اند آنها نقشه هایی که مجامع امنیتی آمریکایی ها می خواستند اجرا کرده اند تا زمینه پیاده سازی نقشه های بزرگتر فراهم گردد، مثل جریان حملات 11 سپتامبر که هنوز هیچ کس نتوانسته پاسخ قانع کننده ای به همه بدهد چگونه یک تشکیلات مانند القاعده بدون هماهنگی تشکل های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا موفق شده چنین عملیاتی را انجام دهد؟
و کلا پس از بیش از 20 سال اشغال افغانستان چطور شده که القاعده و طالبان هنوز سر جای خودشان هستند و دوباره به قدرت برگشته اند؟
اتفاق دیگری اخیرا در مناطق تحت تصرف کردهای همپیمان با آمریکا رخ داد و آن آزادی تعداد زیادی از زندانیان داعش که در آن مناطق نگهداری می شدند.
اینکه اینها به شکلی از آنجا فرار کرده اند سناریویی بسیار قدیمی است که فقط مردم معمولی و یا ژورنالیست های تازه کار گول آن را میخورند.
واقعیت این است که آمریکا همانند افغانستان نقشه ای برای عراق و سوریه دارد و اینها را که برای وقت مبادا نگه داشته بود حالا بیرون آورده تا آن نقشه ها را پیاده کند و قطعا اگر کشورهای عراق و سوریه در این زمینه فورا دست به کار نشوند هیچ بعید نیست شرایط افغانستان حد اقل در عراق تکرار شود.
یعنی همه به خودشان بیایند وببینند کم کم داعشی ها برگشته اند و مناطق زیادی از عراق را دست گرفته اند.
فراموش نکنید که علیرغم شکست داعش در عراق ولی هنوز آن جایگاه پذیرنده اجتماعی آنها مخصوصا در میان اهل تسنن و بعثی های قدیمی عراق وجود دارد و آنها به راحتی ممکن است بتوانند دوباره برگردند.
در این راستا مشاهده می کنیم که آمریکایی ها از طریق عوامل خود در عراق تلاش دارند هر جور شده در میان شیعیان تفرقه بیاندازند و برخی که جو گیر شده اند و مست کسب برخی کرسی ها در پارلمان عراق شده اند دنبال آن هستند که نیروی اصلی شکست دهنده داعش در عراق، یعنی الحشد الشعبی، را خلع سلاح کنند و تنها جنگجویانی که توانایی مقابله با داعش را دارند دلسرد کنند و به خانه برگردانند.
اینها دانسته و یا ندانسته در حال فراهم کردن شرایط برای بازگشت داعش هستند.
به هر حال همه امیدوار هستند که اینها ندانسته این کارها را انجام می دهند و لحظه آخر سر عقل بیایند و متوجه شوند توطئه ای بسیار بزرگتر در کمین آنها است.
همچنین مشاهده می کنیم که اخیرا در لبنان دقیقا زمانی که حزب الله و جنبش امل اعلام کرده اند که نمایندگانشان در دولت در جلسات این دولت برای تصویب بودجه و ... مشارکت خواهند کرد به یکباره آقای سعد الحریری آمده و اعلام می کند که به بهانه سیطره حزب الله بر قدرت در لبنان از زندگی سیاسی کناره گیری می کند و دیگران را دعوت به اتخاذ تصمیم مشابه کرده.
وی ظاهرا فراموش کرده که همین چند سال پیش آنهایی که مدعی حمایت از او بودند چه بلایی سرش آوردند و کجا وی را زندانی کرده بودند و این حزب الله و متحدین حزب الله در دولت لبنان بودند که با پافشاری بر آزادی وی زمینه فشارهای بین المللی بر عربستان سعودی جهت آزادی حریری را فراهم کردند.
به هر حال ناظران سیاسی در لبنان به خوبی می دانند که حریری این حرف ها را برای این می زند که می داند موقعیت سیاسی اش در لبنان به زیر صفر رسیده و دیگر محبوبیتی حتی در میان اهل تسنن لبنان ندارد و با ایشن شگرد قبل از انتخابات که چهارماه دیگر قرار است برگزار شود می خواهد حرکتی انجام دهد تا بلکه بتواند با راه انداختن سر و صدا توجه ها را به خود جلب کند و کاری کند که برخی بلند شوند و از او بخواهند به زندگی سیاسی برگردد و وی هم مثلا با منت گذاشتن سر آنها تصمیم بگیرد به قول معروف برای نجات لبنان دوباره به زندگی سیاسی برگردد.
البته نباید فراموش کرد که آقای حریری خود جزو افراد کلیدی است که شرایط لبنان را به آنچه امروز به آن رسیده کشانده و علیرغم اینکه وی نخست وزیر بود و میتوانست اوضاع را جمع و جور کند این کار را نکرد و علیرغم اینکه حتی رئیس جمهوری لبنان وی را دو بار مامور تشکیل کابینه کرد باز هم وی نا موفق بود.
اصل ماجرا هم این است که وی چون نام پدر را یدک می کشد از نام پدر مرحوم اش بهره می برد در حالی که از سیاست و ذکاوت پدر هیچ بهره ای نبرده.
اما نکته بسیار مهم در این ماجرا این است که کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از طریق واسطه خود که نماینده کویت بوده شروطی را برای عادی سازی روابط با لبنان مطرح کرده اند که مبنای همه خلع سلاح مقاومت لبنان و عادی سازی رابطه لبنان با اسرائیل می باشد، امری که قطعا اگر بخواهد تحقق یابد موجب آن می شود که لبنان به هم بریزد و شاید حتی جنگ و درگیری های داخلی در لبنان راه بیافتد و اگر بنا باشد داعش دوباره در سوریه فعال شود هیچ بعید نیست نقشه ای برای بازگرداندن داعش به لبنان هم باشد، چرا که تنها مانع برای حضور داعش در لبنان همان حزب الله است و به همان مقدار که داعش در میان اهل تسنن در عراق و سوریه پایگاه اجتماعی دارد در لبنان هم در میان برخی اقشار از اهل تسنن هم پایگاه اجتماعی دارد.
به این مسایل محاصره سوختی لبنان را در نظر داشته باشید و طرح آمریکایی ها مبنی بر تامین گاز لبنان از طریق یک لوله گاز که گاز اسرائیل را از طریق اردن به سوریه و بعد لبنان منتقل می کند را داشته باشید.
ابتدا بنا بود که این لوله گاز، گاز مصر را به سوریه و لبنان برساند ولی ظاهرا اینها می خواهند لبنان و سوریه را وابسته به انرژی اسرائیل کنند.
این درحالی است که خود لبنان در سواحل خود منابع گازی زیادی دارد اما آمریکایی ها و اسرائیلی ها به بهانه های مختلف جلوی استخراج گاز لبنان را می گیرند و به قول معروف همان گاز را می خواهند از زیر پای لبنانی ها از غرب لبنان بیرون بکشند و دور بزنند و از شرق به لبنانی ها بفروشند.
به این ترتیب میتوان گفت مشخص است آمریکایی ها تصمیم گرفته اند دوباره نقشه قدیمی خود مبنی بر تجزیه منطقه را پیاده کنند و باز هم اعلام می کنند که از منطقه عقب نشینی می کنند و کل منطقه را می خواهند به هم بریزند تا برخی دولت ها از آنها بخواهند که در منطقه حضور داشته باشند.
توجه داشته باشید هر بار که دمکرات ها در آمریکا به قدرت می رسند چنین توطئه هایی در منطقه به پا می شود.