اسپوتنیک به نقل از National Review می نویسد: استیو بنُن، مدیر سابق سایت Breitbart، گاهی اوقات خود را یک "لنینیست" معرفی می کند و او تنها نیست.
انقلاب از نظر ولادیمیر لنین مستلزم سه شرط است: تودهها نمی خواهند با وضعیت موجود کنار بیایند، طبقه حاکم نمی تواند از رعایت آن اطمینان حاصل کند و در نتیجه، احساسات سیاسی داغ میشود. همینکه هر سه شرط برآورده شد، لنین آماده است تا به مسئله ابزارهای انقلابی بپردازد - در مورد او، جنگ، ترور و اعدام است.
شایان ذکر است که بلشویک ها می خواستند مجازات اعدام را غیرقانونی اعلام کنند، اما لنین مداخله کرد: "چه انقلابی بدون اعدام؟
آمریکایی ها نسبت به انقلاب ها کمی احساساتی هستند. فرانسوی ها نمونه ای برای لنین و تیمش شدند. انقلاب روسیه انقلاب ایران را پیش گویی کرد. دنبال کردن خط از چای پارتی بوستون تا بحران گروگانگیری در ایران ساده نیست، اما هر که بخواهد آن را خواهد دید. انقلاب ها خطرناک هستند، اما این تنها چند دهه بعد به طور کامل درک می شود.
لنین درباره جهان از دیدگاه تاریخ نوشت، اما او اهل عمل بزرگی بود (از این رو وحشت و اعدام ها) و بنابراین او کاملاً می فهمید - همانطور که استیو بنن و دیگران مانند او می فهمند (از برنی سندرز تا اریک زمور) - تمام ملاحظات عملی حاصله.
یکی از آنها وفاداری است. وفاداری به حزب ضروری است. هر یک از طرفین به راحتی مخالفان را "خائن"، "عصیانگر"، "قیام کننده" خطاب می کند. شما تعجب می کنید وقتی که سناتور سندرز ساعت ده صبح دعوت به "انقلاب" می کند و پس از پانزده دقیقه "کودتا" را محکوم می کند.
اما مهمتر از همه این است که ما در شرایط قبل از انقلاب هستیم. سیاستمداران منفرد (دونالد ترامپ)، سازمان ها و جنبش های سیاسی خاص ( "جان سیاه پوستان مهم است") و جریان های سیاسی پراکندهتر (راست و چپ) برای نفوذ بر آمریکایی ها رقابت می کنند و هر چه وفاداری به یک رهبر یا جنبش سیاسی خاص، وفاداری به قانون اساسی را تحت الشعاع قرار دهد، ما به انقلاب نزدیکتر هستیم.
زمانی که بخش قابل توجهی از شهروندان ارتباط نزدیک تری با یک سیاستمدار خاص احساس می کنند، شرایط برای کودتا و ظهور یک دیکتاتور به وجود می آید و وقتی با یک حزب یا جنبش، آنگاه - برای یک انقلاب فراگیر. سناریوی اول - آگوستو پینوشه یا فرانسیسکو فرانکو است، سناریوی دوم انقلاب روسیه یا فرانسه است. اما همه آنها با ظهور یک دیکتاتور به پایان رسیدند.
در مورد حوادث ۶ ژانویه، فقط تعداد کمی از انقلابیون به کاپیتول حمله کردند، مهمترین آنها هنوز در آنجا کار می کنند و امیدوارند به آنچه لنین می خواست دست یابند: "قدرت نامحدود مبتنی بر زور، نه بر اساس قانون". بهانه های قانونی برای تهاجمی که آقایانی مانند رودی جولیانی ابداع کردند فقط نوعی تبلیغات عوام فریبانه بود و ربطی به قانون نداشت.
اما همچنان به حفظ نظام مشروطه امید وجود دارد. همانطور که روزنامه نگار چارلز کوک خاطرنشان کرد، روح جمهوری از نهادهای محکمی مانند هیئت منصفه فرسوده نشده است و دونالد ترامپ نتوانسته است نتایج انتخابات ۲۰۲۰ را تغییر دهد.
از آنجایی که ما ایالات متحده آمریکا هستیم، شور انقلابی ما عمدتاً ناشی از حرص و آز بی شرمانه است و رسانه ها در ظاهر متفاوت هستند، اما اساساً یکسان هستند. از احمق های فاکس نیوز تا کارشناسان MSNBC و همه با تب و تاب کار می کنند تا آمریکایی ها را متقاعد کنند که مؤسسات شان بسیار پوسیده هستند و باید نابود شوند. چرا اینها را می گویند؟ صرفاً به این دلیل که شما نمی توانید با استدلال منطقی در مورد لزوم اصلاحات تدریجی پول در آورید.
بی شرمی مطلق در رسانه ها حکمفرما است. اما این اشتباه است که فکر کنیم رسانه ها شور انقلابی را دامن می زنند - آنها فقط تقاضای موجود در بازار را برآورده می کنند. به هر حال، نه بیشتر از شرکت داروسازی Purdue Pharma.