این بحث آقای بایدن در ویدئو کنفرانس مشترک طرفین مطرح شد.
بر کسی هم پوشیده نیست از روزی که بایدن سر کار آمد ایشان هدف اول خود را دشمنی و مقابله با چین اعلام کرد.
البته این نکته ای است که بسیاری درباره آن اشتباه می کنند و تصور می کنند اگر روزی با یک سیاست مدار آمریکایی و یا غربی دوستی داشتند و یا سلام علیک ای داشتند پس می توانند روی او حساب باز کنند تا موجبات تمکین روابط فیما بین دو کشور را فراهم کند.
عموما هم اکثر نماینده های کنگره آمریکا به دلیل هزینه های سرسام آور انتخاباتی مجبور هستند با هر کس که حاضر باشد کمپین تبلیغاتی آنها را تامین کند نشست و برخواست می کنند.
زمانی برخی شاید به یاد داشته باشند که برخی سیاست مداران ایرانی تصور می کردند چون آقای ظریف زمانی که در سازمان ملل بود با آقای جان کری و آقای بایدن و برخی دیگر نمایندگان کنگره آمریکا ارتباط داشته و شاید حتی زمانی کمک هزینه انتخاباتی به آنها کرده می توانند روی حضور آنها در دولت آقای اوباما حساب باز کنند تا لابی کنند و کمک کنند اختلافات فیما بین ایران و آمریکا حل وفصل شود.
ولی مشاهده کردیم بد ترین ضربه ها به ایران زمانی وارد شد که همین به اصطلاح دوستان سر کار بودند.
در واقع می توان گفت اینها از ارتباط گرفتن با مقامات دیگر کشورها به دنبال آن بودند که راه نفوذ در میان آنها و نقطه ضعف های آنها را پیدا کنند تا وقت لازم به آنها ضربه بزنند.
این جریان فقط مربوط به ایران و آمریکا نیست بلکه مربوط به بسیاری از دیگر مقامات کشورهای غربی می باشد.
این روزها خیلی بحث لیبی و معمر القذافی مطرح می شود، شاید چون یک دهه از سرنگونی وی توسط آنهایی که وی تصور می کرد رفقایش هستند می گذرد.
امروزه محاکمه هایی که در انگلیس و فرانسه و ایتالیا انجام شده نشان می دهد که بسیاری از مقامات عالیرتبه در حد سران این کشورها زمانی برای انتخابات از قذافی پول های کلان دریافت کردند و وقتی که بنا شد شغالها بر سر لیبی بریزند اولین حمله کنندگان به لیبی بودند.
بماند برخی کشورهای عرب و آفریقایی که سران آنها مدعی دوستی و صمیمیت و رفاقت با قذافی بودند اما سر به زنگاه همراه دزد شدند.
اینجا است که بحث ضرب المثل "شریک دزد و رفیق قافله" نمود پیدا می کند.
صفتی که عموما فرهنگ بیشتر سیاستمداران غربی بر اساس آن بنا شده و متاسفانه ما شرقی ها در مرام خود نمی توانیم چنین سیاست هایی را درک کنیم.
به هر صورت اگر به آمریکا برگردیم باید توجه داشته باشیم که سیاست های کلی آمریکا توسط لابی های قدرت در این کشور تدوین و اعمال می گردد و اینگونه نیست که یک یا چند سیاست مدار و یا حتی رئیس جمهوری این کشور بتواند نظر شخصی خود را روی سیاست های کلی اعمال کند.
رئیس جمهوری و دولت ها در آمریکا فقط نحوه پیاده سازی این سیاست ها را تعیین می کنند و بس.
معمولا هم همه روسای جمهوری و دولت ها خود را نه فقط متعهد می دانند که این سیاست ها را پیاده کنند بلکه به این سیاست ها باور دارند.
آقای ترامپ از خارج حلقه سیاسی آمریکا وارد حکومت شده بود اما با توجه به اینکه وی تاجر بود و منافع تجاری آمریکا را درک می کرد علنا درباره دشمنی خود با چین صحبت می کرد و از سیاست های ضد چینی حمایت می کرد.
برخی شاید به یاد داشته باشند وقتی که رهبر چین به آمریکا سفر کرد ترامپ وی را به قصر شخصی خود در فلوریدا دعوت کرد و نوه های ترامپ برای رهبر چین آواز خواندند.
رفتاری که بسیاری تصور کردند به دلیل صمیمیت فیما بین طرفین بوده.
بعد ها هم دیدیم که ترامپ چه قوانین خصومت واری را بر علیه چین اعمال کرد و حتی برای مقابله با پیشرفت فناوری چین دختر رئیس شرکت هواوی را گروگان گرفتند.
ماجرای رفتار آمریکایی ها من را به یاد داستان روباه و کلاغی که پنیر در دهان داشت می اندازد.
داستانی که همه بچه های ابتدایی در ایران آن را خوانده اند.
البته در پایان باید گفت بعید به نظر می آید چینی ها گول این صحبت های آقای بایدن را بخورند چون آنها زرنگتر از این حرف ها هستند و رهبر چین طی سالهایی که رهبری این کشور را به عهده داشته به خوبی نشان داده که حریف روسای جمهوری آمریکا بوده و خوب سیاست مقابله با آنها را بلد هست.
اما بد نیست بقیه هم متوجه باشند که صحبت های زیبای آمریکایی ها در همه موارد اینگونه است و در هیچ موردی سیاست مداران آمریکایی حاضر نخواهند بود تا پنیر را از دهان کلاغ در نیاورنده اند دست بردارند.