اسپوتنیک - طی قرن های متمادی فرهنگ های سیاسی در جهان کشورها را به کشورهای دوست – کشورهای دشمن – کشورهای متحد - کشورهای همسو و یا کشوریهای مخالف تبدیل می کردند.
در فرهنگ سیاسی ایرانی کشورها یا دوست متحد هستند یا مخالف دشمن.
به قول معروف یا سیاه یا سفید.
این در حالی است که طی چند قرن اخیر سیاستمداران کشورها عبارت های دیگری را وارد فرهنگ های سیاسی خود کرده اند و بر اساس این سیاست ها چیزی به نام دوست دائمی و یا دشمن ابدی وجود ندارد.
معیار در تعاملات فقط منافع ملی می باشد.
اگر به تاریخ دو سه قرن اخیر نگاهی گذرا بیاندازید ملاحظه می کنید ایرانی ها هر جا ضربه خورده اند از همین سیاست خود خورده اند.
در حالی که سیاستمداران کشورهای دیگر منافع ملی و مخصوصا اقتصادی کشور خود را در اولویت قرار می دهند و سبک و سنگین می کنند بر چه اساسی چه سیاستی را اتخاذ کنند، بسیاری از دست اندرکاران سیاسی ما بر اساس احساسات خود همه را یا سیاه می بینند یا سفید.
با توجه به اینکه ایرانی ها جزو سیاست زده ترین ملت های جهان به حساب می آیند و شما هر جا در خیابان راه بروید می توانید تحلیلگر سیاسی – اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی – مذهبی و... مشاهده کنید، همین بحث سیاست سیاه و سفید به بطن جامعه نیز منتقل شده.
شاید از عوام خیلی توقع نباشد که بتوانند مسایل کلان را درک کنند اما از نخبگان توقع است که در کنند امروزه معادلات سیاسی دیگر بر اساس سیاه و سفید نیست و عبارت جدیدی وارد سیاست جهان شده به نام "دوستدشمن" که اگر نتوانیم آن را درک کنیم قطعا آسیب پذیری مان بسیار زیاد خواهد بود و صدمه هایی که طی قرن های گذشته به ایران وارد شد باز هم می تواند به ایران وارد شود.
برای اینکه به صورت خلاصه این مساله را روشن کنم شاید بد نباشد چند مثال بزنم تا خوانندگان عزیم متوجه این ماجرا شوند.
اگر بخواهیم یک مقیاس دشمنی صفر تا صد درست کنیم و بسنجیم که ایرانی ها چه قدر با آمریکایی ها دشمنی دارند می توانید چه نمره ای را اختصاص دهید؟
فکر نمی کنم چیزی بالاتر از ده یا حد اکثر بیست بشود.
علیرغم همه بلاهایی که آمریکایی ها بر سر ملت ایران آورده اند هنوز ملت ایران نسبت به ملت آمریکا دشمنی ندارند و چیزی حدود ده درصد ایرانی ها و یا ایرانی الاصل ها در آمریکا زندگی می کنند.
آیا می دانید در برخی جاهای جهان مثل مثلا آمریکای لاتین نفرت از آمریکایی ها در حد بالای نود درصد است، نه فقط دولت آمریکا بلکه مردم آمریکا.
حال همین معیار را برای مثلا چین و ژاپن یا کره و ژاپن قرار دهید.
ملت ها از هم نفرت دارند.
علیرغم اینکه ژاپنی ها مرارا و تکرارا از بابت فجایعی که بر سر مردم چین و کره آورده اند عذر خواهی نموده اند اما هنوز نفرت از ژاپن در خون مردم کره و مردم چین نسبت به ژاپنی ها هست.
ولی باز هم مشاهده می کنیم دولت های چین و کره با ژاپن روابط برقرار می کنند و منافع اقتصادی خود را در اولویت قرار می دهند.
یا اینورتر بیاییم درباره هند و پاکستان.
این دو تلاش دارند همدیگر را عملا نابود کنند و هر لحظه منتظر حمله اتمی دیگری هستند.
یا برویم آنطرف تر به روابط روسیه و ترکیه نگاهی بیاندازیم.
ترکیه عضو ناتو است و طبیعتا یک تهدید بالقوه برای روسیه به حساب می آید مخصوصا اگر تلاش هایش برای رسیدن به دریای خزر و بازی در حیاط خلوت روسیه، یعنی قفقاز نتیجه بدهد، کما اینکه مشاهده می کنیم روسیه و ترکیه در چندین جبهه در حال جنگ باهم هستند.
از سوریه بگیرید تا لیبی تا شرق اروپا تا...
اما مشاهده می کنیم رهبران دو کشور ملاقات می کنند و روابط اقتصادی دو کشور بسیار گرم است و سعی می کنند با هم به نوعی کنار بیایند.
آیا فکر می کنید ایران خطر بزرگتری را برای ایالات متحده تشکیل می دهد یا چین یا روسیه؟
آنهایی که دونالد ترامپ را می شناختند به خوبی می دانستند که وی شخصا نفرت شدیدی از چینی ها داشت چون در بازارهای تجاری در ده ها مورد او را شکست داده بودند و به قول معروف می خواست سر به تن شان نباشد و جزو عقاب های سیاست خارجی که مبنای آن ضرورت نابودی چین قبل از اینکه آمریکا را کنار بزند بود.
اما دیدیم که وقتی رهبر چین به آمریکا سفر کرد ترامپ حتی او را به قصر شخصی خود در فلوریدا دعوت کرد و نوه هایش برای آقای شی جین پینگ موسیقی هم نواختند.
دو دشمن که شدیدا هم نسبت به هم دشمنی داشتند وهرکدام نمیخواستند سر به تن دیگری باشد، اما به ظاهر رفتار دوستانه از خود نشان می دادند.
علیرغم همه انتقاد هایی که به آقای ترامپ می شد اما باید اعتراف کرد که وی جزو بهترین افرادی بود که می توانست سیاست "دوستدشمن" را پیاده کند.
شاید نمونه بزرگی از این سیاست ملاقات های مکرر وی با رهبر کره شمالی کیم جون اون و رهبر روسیه آقای ولادیمیر پوتین بود.
علیرغم دشمنی وخصومتی که آمریکا با کره شمالی و روسیه داشت آقای ترامپ وانمود می کرد که رفتاری بسیار دوستانه با رهبران این کشورها دارد، این در حالی است که از آن طرف می رفت و به تحریمهای این کشورها اضافه می کرد.
یا شاید بد نباشد حتی به روابط آمریکا با اتحادیه اروپا اشاره کنیم.
بر عکس تصور، علیرغم اینکه اروپا رسما متحد ایالات متحده به حساب می آید و پس از جنگ جهانی دوم آنها سازمان ناتو را تشکیل دادند اما در واقعیت آمریکایی ها اروپایی ها را رقیب اقتصادی خود می دانند و به همین دلیل هم تلاش می کنند اتحادیه اروپا را از هم بپاشند تا اروپایی ها همیشه ضعیف و محتاج آنها باشند.
در واقع اگر اروپایی ها احساس نمی کردند که در کنار متحد خود یعنی آمریکا مشکلی ندارند به فکر تشکیل اتحادیه اروپا نمی افتادند.
حتی به خود همین کشورهای اروپایی نگاه بیاندازید.
اینها چند هزار سال با یکدیگر انواع واقسام جنگ های خونین را داشتند.
بعد به یکباره آمدند و اتحادیه اروپا را تشکیل دادند، چون متوجه شدند در شرایطی قرار دارند اگر با هم متحد نشوند بزرگان (آمریکا و شوروی سابق) آنها را قورت خواهند داد.
آیا فکر می کنید ملت های کشورهای این اتحادیه هیچ مشکلی با هم ندارند؟
حتی سیاست مداران ارشد این اتحادیه.
ظاهر سازی ها را نادیده بگیرید، هنوز آن عمق دشمنی فیما بین آنها وجود دارد مخصوصا فیما بین افراد مسن آنها که تلاش دارند نفرت از یکدیگر را به نسل های بعد منتقل کنند.
بر عکس تصور ملت های اروپایی هنوز که هنوز است نسبت به یهودی ها نفرت دارند و اگر با برخی از آنها خصوصی بنشینید به شما می گویند دلیل حمایت آنها از اسرائیل این است که می خواهند یهودی ها دور از اروپا باشند و اگر اسرائیل نابود شود ممکن است یهودی ها برگردند اروپا و دوباره برای اروپایی ها دردسر درست کنند.
آنها کلا از غریبه ها متنفر هستند و حتی دلشان می خواهد مسلمانان موجود در این قاره، مخصوصا آفریقایی تبارها از این قاره اخراج شوند، ولی با این حال به آنها شناسنامه می دهند و مهاجران آنها را می پذیرند، چون منافع اقتصادی شان اقتضا می کند از کارگران ارزان مسلمان و آفریقایی تبار نهایت بهره برداری را انجام دهند.
یا مثال دیگری بزنیم از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و پاکستان از یک سو و ایالات متحده از سوی دیگر.
اگر به پاکستان بروید و آمار بگیرید بیش از هفتاد درصد مردم پاکستان آمریکا را دشمن خود می دانند.
همین مساله نسبت به مردم کشورهای عربی نیز صدق می کند.
در حالی که پاکستان و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس متحد آمریکا در منطقه به حساب می آیند می بینیم زمانی که نیروهای آمریکایی در افغانستان مستقر بودند آنها با حمایت مالی و تسلیحاتی از طالبان زمینه حمله و کشتن سربازان آمریکایی را فراهم می کردند.
چه کسی است که نداند اگر حمایت پاکستان از طالبان نبود قطعا طالبان نمی توانست در مقابل فشارهای آمریکایی ها و دولت دست نشانده آنها دوام بیاورد و از طرف دیگر زمانی که آمریکایی ها در افغانستان حضور داشتند زمینه حضور گروه های مخالف پاکستان در افغانستان را نیز فراهم کردند.
شاید بتوان گفت تنها کشوری که ما توانسته ایم رابطه "دوستدشمن" را با آن داشته باشیم ترکیه می باشد و آن به این دلیل نیست که ما دنبال این نوع رابطه بودیم یا هستیم بلکه به این دلیل است که ترک ها بیشتر به دنبال چنین رابطه ای می باشند.
ما در جبهه های مختلف نه فقط در حال رقابت با ترکیه هستیم بلکه حتی در حال جنگ غیر مستقیم با ترکیه می باشیم اما تنها کشوری در منطقه که ایرانی ها بدون ویزا می توانند به آن سفر کنند ترکیه است.
تجارت ما با ترکیه هم که بسیار عالی است.
روابط همین ترکیه با آمریکا را نگاه کنید.
آیا می توان به آنها گفت دوست یا دشمن؟
چون منافع اقتصادی ترکیه اقتضا می کند این کشور در ناتو باقی مانده و با پوشش ناتو به دنبال احقاق سیاست های خود در بسط نفوذ منطقه ای اش است و از سوی دیگر کشورهای غربی نیز به حضور ترکیه در ناتو نیاز دارند تا خط دفاع اولشان باشد.
هیچ دوستی ای در کار نیست.
همه شان دوستدشمن هستند.
نمونه دشمنی اروپایی ها با ترکیه هم همین است که چند روز پیش دیدیم و پرونده عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا بایگانی شد.
ما همین نوع رابطه را نیز با امارات عربی متحده داریم.
آن هم باز به این دلیل است که اماراتی ها خواسته اند رابطه "دوستدشمن" را با ما داشته باشند.
به نظر می رسد وقت آن رسیده که متوجه شویم در جهان واقعی امروز ما هم باید یاد بگیریم رابطه "دوستدشمن" با دیگران داشته باشیم، هیچ وقت هیچ کشوری را دوست تمام عیار ندانیم و منافع ملی خود را قربانی دوستی با آن کشور نکنیم و هیچ وقت هم کشوری را به عنوان دشمن تمام عیار ندانیم و کاری نکنیم که همه منافع ملی ما در راستای دشمنی با آن کشور سوخت شود.
در پایان بد نیست اشاره ای به جریان اخیر اختلافات فیما بین ایران و آذربایجان اشاره کنم که چون برخی سیاست مداران ما تصور کردند آذربایجان دوست ما است و اگر از آن حمایت کنند فردا نمک گیر می شود و روابط اش را ایران بهتر می شود، وقتی آذربایجان قره باغ را پس گرفت به فکر منافع خود نبودیم و امروزه ضرر آن را می بینیم.
اگر دیر متوجه شویم که معنای عبارت "دوستدشمن" چیست ممکن است به یکباره بیدار شویم و ببینیم بقیه بر علیه ما تبانی کرده اند و ما سرمان بی کلاه مانده.
اگر خودمان هم این سیاست را پیاده نکنیم طرفهای مقابل در مقابل ما پیاده می کنند و ما را وهم بر می دارد، مانند آنچه که در برجام رخ داد و برخی تصور کردند اروپایی ها دوست ما هستند و سرمان کلاه نمی گذارند و سر به زنگاه در کنار ما در مقابل آمریکا می ایستند.
آنها هم در عمل به عامیانه گفتند، زهی خیال باطل، دلتون خوشه.