اسپوتنیک به نقل از رسانه Geopolitika.news کرواسی می نویسد: حضور آمریکایی ها در افغانستان ثبات قابل پیش بینی را در منطقه ایجاد کرد و این امر برای روسیه و چین مفید بود – درگیری کند شده در افغانستان جنگ آنها نبود، اکنون تمرکز آشوب و بی ثباتی به آسیای میانه، مرزهای روسیه و چین منتقل شده است.
همین است هدف "شکست" آشکار مرحله ای در افغانستان؛ بدیهی است که در پشت عقب نشینی و ایجاد کابوس عمدی در آخرین مرحله، آغاز مرحله جدیدی از حمله ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی آمریکا نهفته است.
تنها "دموکراتیزه سازی" خاورمیانه بود که به عنوان مبنای ایدئولوژیکی مداخلات سیاسی، اطلاعاتی و نظامی آمریکا و اروپا در منطقه عمل کرد، در واقع در افغانستان شکست خورده است. این"دموکراتیزه سازی" خاورمیانه به عنوان مبنای ایدئولوژیکی مداخلات سیاسی ، اطلاعاتی و نظامی آمریکا و اروپا در منطقه عمل کرد و منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک آمریکا را می پوشاند.
اکنون، برای سرپوش گذاشتن بر این منافع ، باید به دنبال انگیزه های جدید و توجیه سیاسی جدید باشند. شکست ظاهری توجیهی برای انتقام از تحقیر و بازگشت "قدرت آمریکایی" به نقاط مختلف جهان در اشکال مختلف خواهد بود.
بی ثباتی دائم
جنگهای بی پایان با تروریست ها و همچنین جنگهای داخلی ناشی از حملات خارجی و درگیری نیروهای منطقه، بدون شک سازماندهی شده و مورد حمایت قرار خواهد گرفت. تقریباً ده سال پیش، سلمان رفیع شیخ تحلیلگر روابط بین المللی و ژئوپلیتیک پاکستانی همه این موارد را بسیار دقیق توصیف کرد.
او پیشگویی کرد که جنگهایی که "در سه دهه گذشته در افغانستان و به طور کلی در منطقه برافروخته شد، صلح را به همراه نخواهد داشت، زیرا آنها برای ایجاد هرج و مرج و بی ثباتی دامن زده شد.
اکنون سیاستمداران آمریکایی تصمیم گرفتند که نفت را بر آتش افغانستان و آسیای مرکزی بریزند. به طور خلاصه، هدف این است که روس ها را در همه مشکلات مرتبط با داعش، القاعده و طالبان (سازمان های ممنوعه در روسیه) و دیگر سازمان های تروریستی اسلامگرا متهم شوند.
افراط گرایی اسلام گرا، که آمریکایی ها ده ها سال از آن به عنوان ابزاری برای حملات ژئوپلیتیک خود در جهان اسلام استفاده می کردند، کارهای کثیف خود را در عراق، سوریه و لیبی و تا حدی در آفریقا انجام می دهد و اکنون به میدان نبرد در آسیای مرکزی منتقل می شود.
ضربه به تاجیکستان
رویدادهای منطقه نمی تواند موجب نگرانی روسیه نشود. در ماه ژوئیه، طالبان به تدریج کنترل گذرگاه های مرزی در شمال افغانستان را در دست گرفتند. همزمان با ظهور طالبان در مرز، باندهای تاجیک و ازبک فعالتر شدند.
به گزارش شبکه خبری نروژی NRK، طالبان کنترل بخش بزرگی از مرز با تاجیکستان را به گروهی از اسلام گرایان تاجیک واگذار کردند. در جواب، روسیه نیروهای نظامی خود را در آسیای مرکزی مستقر کرده و با مشارکت یگان های روسی، تاجیکی و ازبکی در مرزهای افغانستان رزمایش انجام داده است. روسیه همچنین پایگاه نظامی خود را در تاجیکستان که بیش از ۶۰۰۰ سرباز روس در آن مستقر هستند، گسترش می دهد.
البته کشورهای آسیای میانه اولین خط دفاعی روسیه در برابر افراط گرایی اسلام گرا هستند. این کشورها هستند که اولین کسانی خواهند بود که مورد حمله تندروها قرار می گیرند. در صورت سقوط، راه به مناطق جنوبی فدراسیون روسیه با جمعیت مسلمان باز خواهد شد و اگر روسیه بتواند افراط گرایان اسلام گرا را از طریق وسایل ترکیبی، از جمله دیپلماسی مخفی، از خود دور کند متهم به حمایت از تروریسم خواهد شد. این یک نوع تله است و در هر صورت، روسیه اکنون مجبور است توجه خود را از اروپا و اوکراین به کانون جدید تنش در آسیا معطوف کند.
تروریسم اسلام گرایانه سعی خواهد کرد درگیری های گسترده ای را در مناطق چینی که مسلمانان در آن زندگی می کنند، دامن بزند. در این صورت، قطعاً چین از خدمات پاکستان استفاده می کند که از نظر دیپلماتیک و نظامی در درگیری با هند به پکن وابسته است.
پاکستان در خطر است
اما چه کسی می تواند تضمین کند که پاکستان در برابر نیروهای فزاینده تروریسم اسلامگرا مقاومت خواهد کرد؟ اطلاعات نظامی و غیرنظامی آن توسط ISI تحت تأثیر شدید طالبان اداره می شود.
علاوه بر این، مرز سوراخ دار بین پاکستان و افغانستان به افراط گرایان اجازه می دهد تا در مناطق کوهستانی پاکستان و از آنجا در سراسر کشور نفوذ کنند. آیا ISI و ارتش پاکستان قادر به مهار آنها خواهند بود؟
در هر صورت، با گذشت زمان همه جناح های افراطی در افغانستان به هم نزدیک می شوند. البته درگیری های خونین بین آنها امکان پذیر است. اما آنها یک هدف مشترک ژئواستراتژیک دارند - گسترش افراط گرایی اسلامی در خاورمیانه، آسیای مرکزی، قفقاز و روسیه و سپس در اروپا. هر روز که در افغانستان می گذرد، نیروهای ترکیبی آنها افزایش می یابد و فعالیت در خارج از افغانستان برای آنها آسان تر می شود.
روسیه، بنا به واکنش نمایندگان رسمی آن، به خوبی می داند که در واقع چه اتفاقی می افتد و موضع دفاعی گرفته است.
آمریکا اطمینان دارد که حمله جدید افراط گرایان اسلامی را در کنترل خود دارد. اما می تواند بی رحمانه فریب بخورد. همانطور که در زمان خود در عراق ، لیبی و سوریه بود، آنها از تلاش های ایالات متحده و غرب برای دستکاری شان آنها ، خود شان با موفقیت قدرت های غربی را دستکاری می کردند.
تا موقعی که آمریکایی ها و اروپایی ها کشورهای سکولار عربی را متلاشی کردند، افراط گرایان آنقدر قوی نبودند و نفوذ خود را در چنین منطقه وسیعی گسترش ندادند.
در سال ۱۹۴۵، فرانکلین روزولت رئیس جمهور آمریکا، هنگام بازگشت از کنفرانس متفقین در یالتا با ناوشکن کوئینز در کانال سوئز، به طور مخفیانه در مورد مشارکت استراتژیک با پادشاه و بنیانگذار عربستان سعودی، ابن سعود توافق کرد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و به ویژه از دهه ۵۰ قرن گذشته، آمریکایی ها و اروپایی ها از اسلام گرایان افراطی برای سرنگونی رژیم هایی که باب طبع آنها نبودند استفاده کردند. در نتیجه افراط گرایی اکنون در شمال آفریقا و خاورمیانه و در سراسر جهان در حال شکوفایی است.
اروپا باید از موج دیگر مهاجران بترسد
اگرچه آمریکا مورد حملات تروریستی قرار گرفته است، اما قلمرو آمریکا عملاً نقشی در استراتژی جهانی افراط گرایان ندارد. اروپا که بی چون و چرا از سیاست معاشقه آمریکا با اسلام گراها حمایت می کند، با حوادثی فراتر از حملات تروریستی روبرو شد.
به عنوان مثال اندلس اسپانیا، یا بوسنی و هرزگوین، مدتهاست که بر روی نقشه های "دولت اسلامی" ثبت و نشان داده شده است. اروپا که چندی پیش با موجی از مهاجران روبرو شده با موج دیگری روبرو می شود که اروپا را مملو از شبه نظامیان می کند موضع اروپا به سادگی شگفت انگیز است.
بنابراین هیچ شکست استراتژیکی در افغانستان رخ نداد. فقط مرحله نوبتی خاورمیانه ای از استراتژی بزرگ مداخله لیبرال ها به پایان رسیده و مرحله جدیدی آغاز شده است. هدف آن سوق دادن جمعی از اسلام گرایان به سمت آسیای مرکزی و بیشتر تا مرزهای جنوبی روسیه و همچنین فشار بر چین است. اما برای بسیاری، به ویژه برای اروپا معاشقه با این نیروها به خاطر منافع خود در درگیری با چین و روسیه ممکن است به زودی به یک سردرد تبدیل شود. بنابراین، افغانستان شکست نیروهای غربی نبوده بلکه پیروزی افراط گرایان اسلامی است.