گزارش و تحلیل

سردرد رئیسی

این روزها اگر با هر کسی که با آیت الله رئیسی رئیس جمهوری منتخب ایران ارتباط داشته باشد سوال کنید که اوضاع از چه قرار است در باره حمله سهم خواهان پست های دولتی به او به شما می گوید.
Sputnik

جناح های سیاسی مختلف و شخصیت های سیاسی ای که از ابتدای انقلاب سر سفره انقلاب نشسته اند و به هیچ بهانه ای حاضر نیستند که از سر سفره بلند شوند.

سیر هم نمی شوند.

به یاد دارم سال 1372 وقتی بعد از سالها به ایران برگشتم به دوست هایم که مدت ها بود ندیده بودم سر می زدم.

یکی از آنها پست مدیریتی بالایی گرفته بود و وقتی زنگ زدم به من گفت بروم دفترش چون خانه دیر وقت می روم.

رفتم آنها و برخی از آقایان آنجا بودند، البته من خیلی با آنها آشنا نبودم وفقط در مواردی نام آنها را شنیده بودم اما این دوستم به مسئول دفتر گفت مرا بفرستند داخل چون اینها آمده بودند به او تبریک بگویند.

روی کار آمدن رئیسی؛ نگاهی از مسکو

دیدم آن فرد پس از تبریک به دوست من گفت اگر بخواهیم من می آیم کمکت چون اینجا فلانی و فلانی هستند که فلان کارها را قبضه کرده اند و هیچ کس به جز من حریف آنها نیست و اگر کس دیگری را بیاوری آنها زیر بار نمی روند و تو را زمین می زنند.

ناراحتی را در چشم های دوستم می دیدم ولی به آنها گفت باشد فکری به حال این ماجرا می کند.

بعد که رفتند دیدم دست روی سرش گذاشت و گفت نمی دانی چه سردردی از دست این تبریک گویان پیدا کردم، همه برای گرفتن پست و مقام آمده اند و اگر هم به آنها و یا اعوان و اقوام و منسوبین به آنها آنچه می خواهند ندهم دشمن قسم خورده می شوند.

چون آن زمان خیلی به این نوع بحث ها وارد نبودم تعجب کردم گفتم چرا دست رد به سینه شان نمی زنی تو که مدیون آنها نیستی تو که (مرحوم) رفسنجانی پشت ات است (آنزمان آقای رفسنجانی رئیس جمهوری بود و بسیار قدرتمند و با نفوذ بود) و با حکم رهبری به این پست منصوب شده ای دیگر به اینها چه کار داری، ولشون کن؟

خندید و گفت : "به ایران خوش آمدی، فعلا چند سالی که اینجا باشی متوجه ماجرا می شوی، همین که الآن اینجا بود را دیدی"؟

گفتم بله.

گفت "اومده بود تهدید کنه نه تبریک بگه، به زبان بی زبانی داشت می گفت که اگر به من فلان پست را ندهی فلان جا و فلان جا دست من و باند من است و تو را زمین می زنیم و نمی گذاریم کار کنی".

گفت "فکر می کنی می تونم برای هر مساله ریز و درشت به آقا و آقای رفسنجانی زنگ بزنم؟"

گفت "آنها هم کانال های خودشون رو دارند".

چند روز پیش با دوستانی که با آقای رئیسی ارتباط بسیار نزدیکی دارند صحبت داشتیم و یکی اظهار می داشت که چهره ایشان در آخرین برنامه تلوزیونی خیلی خسته به نظر می آمد.

گفتم سردرد ندارد؟

گفت چرا؟

گفتم چون قطعا بابت سهم خواهی هایی که از وی می شود سردرد گرفته باشد.

بعد از سی سال دیگر کم کم با ایران آشنا شده ام.

همه خندیدند و دوست مشترکمان (من با جناب رئیسی) گفت دقیقا همین است، این روزها حتی آنهایی که تا چند صباح پیش بر علیه آقای رئیسی حرف می زدند خود را مدعی می دانند و آمده اند از او در دولت بعدی سهم بگیرند و کار به حدی رسیده که ما سرسام و سردرد گرفته ایم چه رسد به ایشان.

البته همه هم می دانند همه بلاها و مشکلاتی که مملکت امروزه دچار آن است حضور همین افراد و باند هایشان در دولت های مختلف بود که به قول معروف همه را زمین زده اند.

آیا می توان امیدوار بود که آقای رئیسی بتواند قید همه اینها را بزند یا وی نیز مجبور خواهد بود که دندان روی جگر بگذارد و سردرد حضور اینها را تحمل کند؟

بحث و گفتگو