اسپوتنیک - به سادگی می توان دریافت که پیغام مبنی بر این بود که اگر می خواهید با ایران مصالحه کنید ما همه منطقه را به آتش می کشیم.
اینکه ترور شهید فخری زاده بلا فاصله پس از این اجلاس انجام شد نشان از آن دارد که مشارکت کنندگان به دنبال آن می باشند که قبل از رسیدن آقای جو بایدن به قدرت در آمریکا همه معادلات سیاسی منطقه را به هم زده باشند.
پیغامی که در پی آن آقای بایدن اظهار داشت که کشورهای دیگری هم باید در بحث توافق هسته ای (جدید) حضور داشته باشند و خوب وزیر امور خارجه آلمان آقای هایکو ماس هم خواسته اسرائیل و عربستان سعودی مبنی بر گنجاندن بحث تولید موشک های بالستیک ایران و نفوذ ایران در منطقه در گفتگو های جدید را نیز مطرح کرد.
ظاهرا اینها متفق القول هستند که شرایطی ایجاد کنند تا زمان به قدرت رسیدن بایدن وی نتواند بلا فاصله اقدام به رفع تحریم ها و تغییر سیاست های آمریکا در قبال ایران باشد و همه وارد یک روند بحث و جدل طولانی شوند که ممکن است چند سالی به طول انجامد و در نهایت مانند توافق هسته ای در سال آخر دوره ریاست جمهوری بایدن به امضا برسد و باز هم بازی در بیاورند که به دلایلی نمی توانند تعهداتشان را اجرا کنند و بعد رییس جمهوری بعدی آمریکا دوباره بزند زیر میز.
اگر ایرانی ها حاضر بودند که در باره برنامه دفاعی خود با کسی بحث کنند قطعا برایشان خیلی راحت تر بود که با آقای ترامپ به نتیجه ای می رسیدند و حتی هنوز پنجاه روز فرصت دارند که این کار را انجام دهند، چه نیازی به آن است که بخواهند منت اروپایی ها را بکشند و برخی دشمنانشان در بحث ها دخیل باشند تا در رسیدن به توافق سنگ اندازی کنند.
همچنین دیگر برای ایرانی ها مسجل شده که اگر بنا باشد گفتگویی با کسی انجام دهند باید این گفتگو ها مستقیم با آمریکا انجام شود و کشورهای اروپایی که همیشه در قبال ایران بد عهدی می کردند و می کنند را دیگر در این گفتگو ها دخالت ندهند چون حضور آنها کلا بی فایده است.
در همین دو سه سال اخیر پس از اجرای برجام و خروج آمریکا از آن کاملا برای ایرانی ها مشخص شد که چه قدر می توانند روی اروپایی ها حساب باز کنند.
در زمان مباحثات هسته ای هم بر کسی پوشیده نبود که اروپایی ها چند بار امضای برجام را به تاخیر انداختند تا منافع شان در برجام لحاظ گردد.
کلا اگر به زبان ساده بخواهیم در باره این ماجرا صحبت کنیم که به قول معروف درگیری اروپایی ها و آمریکایی ها سر لحاف ملا است.
یعنی اصل ماجرا این است که ایران یک سری پتانسیل های اقتصادی و ژئوپولیتیک بالقوه دارد که همه به دنبال بهره برداری بیشتر از این پتانسیل ها هستند.
در برهه ای تصور بر این بود که اگر تنوع مشتری ها برای این پتانسیل ها بیشتر باشد بحث چانه زنی پیش می آید و خوب ایران می تواند شرایط خود با به قیمت مناسب تر به دیگران بفروشد.
پس از برجام هم دلیل اصلی ای که آمریکایی ها زیر برجام زدند هم این بود که احساس کردند چهل سال ایران را تحریم کردند و با ایران کلنجار رفته اند اما اروپایی ها هستند که در حال بهره برداری حد اکثری از پتانسیل های بالقوه آنها هستند و سر آمریکایی ها بی کلاه مانده.
حتی چینی ها هم مدت ها از دست ایرانی ها ناراحت بودند چون زمان اعمال تحریم های شورای امنیت بر علیه ایران ریسک کردند و با ایرانی ها تعامل کردند اما همین که ایرانی ها برجام را امضا کردند فضا برای اروپایی ها باز شد و فضا برای چینی ها بسته شد.
اگر از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم می بینیم آن بحثی که قبلا توسط آقای احمدی نژاد به زبان ساده مطرح شده بود مبنی بر اینکه آمریکا کدخدا است و برای حل مشکلات باید مشکل را با کدخدا حل کرد و رعیت ها (اروپایی ها) را ول کرد، صحت پیدا می کند، و دخالت دادن اروپایی ها در مباحثات فایده ای که نداشت هیچ بلکه ضرر هم داشت.
اگر هدف حل مشکل است باید مشکل با کدخدا حل شود وگرنه بقیه کاره ای نیستند.
آنوقت اگر ایران حتی بمب اتم هم تولید کند مشکلی نیست.
مگر هند و پاکستان بمب هسته ای تولید نکردند؟ چه شد؟
بحث نفوذ ایران هم دیگر بحثی نخواهد بود، مگر امروزه ترکیه یا عربستان بیشتر در امور دیگر کشورها دخالت می کنند یا ایران؟
اما نکته دیگری در ماجرا وجود دارد که می تواند رسیدن به هرگونه مصالحه ای را به خطر بیاندازد و آن حضور اسرائیل و برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در مباحثات می باشد.
بر کسی پوشیده نیست در حالی که بحث ایران با اروپا و آمریکا بر سر سهم خواهی آنها از کیک فضای اقتصادی ایران می باشد بحث ایران با عربستان سعودی و اسرائیل بحث ایدئولوژیک و موجودیتی است.
بدیهی است که اگر اینها بخواهند در هرگونه مباحثاتی حضور داشته باشند این بحث ها به هیچ نتیجه ای نخواهد رسید.
امروزه هم اگر ایرانی ها بر تولید تسلیحات دفاعی اصرار دارند این است که این سه کشور یعنی عربستان سعودی و اسرائیل و امارات عربی متحده ده ها ملیارد دلار هزینه خرید تسلیحات می کنند و به صورت علنی اعلام می کنند که این تسلیحات را برای مقابله با ایران تهیه می کنند.
هیچ منطقی وجود ندارد که در چنین شرایطی ایران بپذیرد بحث موشک هایش یا برنامه دفاعی اش بخواهد مورد مذاکره و یا حتی گفتگو قرار گیرد.
می توان گفت چالش اصلی آقای بایدن امروزه (به قول آقای ظریف) سه ب هستند.
بنیامین نتانیاهو – بن سلمان و بن زاید.
اینها علاوه بر اینکه هنوز آقای بایدن را قبول ندارند و هنوز از ترامپ حمایت می کنند، قطعا به دنبال آن خواهند بود تا شرایط منطقه را به هم بریزند و کاری کنند که هیچ برنامه آقای بایدن جلو نرود.
البته خود بایدن که شخصی کهنه کار سیاست است به خوبی از این ماجرا مطلع است و احتمال دارد که فعلا تلاش کند تا کج دار و مریز با اینها رفتار کند اما بعید است پس از به قدرت رسیدن دیگر حاضر باشد سیاست های قبلی آمریکا را ادامه دهد.
برای اینکه آقای بایدن بتواند سیاست های مد نظر خود را پیاده کند بدیهی است تنها راه او کنار گذاشتن سه ب می باشد.
سه ب هم بخوبی این را می دانند و به همین دلیل تلاش می کنند با تمام توان خود در مقابل بایدن بایستند و به قول معروف از قبل از ورود بایدن به کاخ سفید شمشیر را برای او از رو بسته اند.
حال باید منتظر ماند و دید آیا بایدن آنقدر قدرت خواهد داشت تا در مقابل سه ب بایستد یا اینکه مجبور مش شود برایشان سر خم کند.