گزارش و تحلیل

تناقض منافع ملی در مقابل احساسی در قره باغ دست ایران را بست

تحلیل های ضد و نقیضی درباره نتیجه جنگ اخیر قره باغ وجود دارد اما نکته قابل تأمل در این می باشد که علیرغم هم مرزی ایران با هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان و تاثیر مستقیم اتفاقات این دو کشور بر امنیت ملی ایران اما کمترین سهم در جریان های بعد از آتش بس نصیب ایران شده.
Sputnik

در واقع ضربه ای که به ارمنستان وارد شد نیز بیش از اینکه به دلیل اقتدار نظامی آذربایجان باشد به این دلیل بود که آقای پاشینیان، نخست وزیر این کشور سیاست نزدیکی به غرب را در پیش گرفت و با تلاش برای دور شدن از ایران و روسیه توازن های موجود در منطقه که امنیت ارمنستان را تامین می کرد را به هم ریخت.

قطعا آقای پاشینیان تصور نمی کرد در شرایطی قرار بگیرد که به دلیل سیاست های متناقض اش هیچ کشوری حاضر نباشد از ارمنستان حمایت کند.

در مقابل باید پذیرفت که حکومت آذربایجان با مشخص کردن تکلیف جبهه خود در منطقه از حمایت ترکیه و اسراییل برخوردار شد و از سوی دیگر طبیعتا کشورهای اروپایی و آمریکا و حتی روسیه و ایران هم حاضر نبودند روابط خود با آذربایجان را به بهانه ماجراجویی های نخست وزیر ارمنستان به هم بزنند.

بر کسی پوشیده نیست اگر در نهایت ورود روسیه به ماجرا نبود حتی ممکن بود امروزه کل قره باغ هم سقوط کند و علاوه بر کشته شدن هزاران سرباز ارمنی جان ده ها هزار غیر نظامی ارمنی هم در خطر باشد.

پوتین گفت چرا نتوانست در ماه اکتبر جنگ در قره باغ را متوقف کند

امروزه روسیه مثل سابق حمایت از ارمنی ها را بر عهده گرفته اما جای پای ترکیه و اسرائیل در آذربایجان باز شده و به قول معروف فقط سر ایران بی کلاه مانده.

باید بپذیریم، دلیل اصلی این ماجرا نیز این است که ایران نتوانسته بود برای منافع استراتژیک خود در این جریان از قبل برنامه ریزی داشته باشد و همه مسایل را به شرایط زمانه سپرده بود.

معمولا مراکز تحقیقات و مطالعات استراتژیک این وظیفه را دارند تا همه شرایط احتمالی را بررسی و برآورد کنند و برنامه ریزی کنند که کشور در چنین شرایطی چه اقداماتی باید انجام دهد اما ظاهرا مراکز مطالعاتی ایران در این باره هیچ برآوردی انجام نداده بودند.

بدیهی است حضور اسرائیل و ترکیه در مرزهای شمالی ایران می تواند یک خطر بالقوه برای امنیت ملی ایران ایجاد کند و ایران می باید به هر وسیله ای شده با این ماجرا مقابله کند.

قطعا هم اسرائیل و هم ترکیه و هم آذربایجان کاملا متوجه بودند که به دلایل مسایل احساسی حال چه بحث ارتباط احساسی و معنوی آذری های ایران و آذربایجان یا به دلیل اینکه آذری ها عموما شیعه هستند و آذربایجان رسما دومین بزرگترین کشور شیعه پس از ایران در جهان به حساب می آید، ایرانی ها نمی توانند موضع ضد آذربایجان بگیرند ودر این راستا دستشان بسته خواهد بود.

آن هم در شرایطی که در ارمنستان نخست وزیری سر کار است که سیاست های متضاد بر علیه ایران اتخاذ می کند.

ولی باید اینجا توجه داشت که هم ترکیه و هم اسرائیل نه به مسلمان بودن و یا شیعه بودن آذربایجانی ها توجه کردند و نه به قومیت آنها، هر دو یعنی اسرائیل و ترکیه فقط به منافع استراتژیک خود نگاه کردند و بر اساس آن عمل نمودند.

انتقال نیروهای حافظ صلح روسی برای شرکت در عملیات صلح در منطقه قره باغ

ترکیه برای محقق شدن آرزوی دیرینه رسیدن به دریای خزر وارتباط برقرار کردن با ترک های آنطرف دریای خزر فعالیت می کند و اسرائیل برای اینکه بتواند با ایران هم مرز شود و حضور ایران در مرزهای شمالی اسرائیل را تلافی کند این اقدام را انجام دادند.

حال ایران در شرایطی قرار گرفته که هم نیروهای تکفیری مورد حمایت ترکیه از این پس می توانند به راحتی نزدیک مرزهایش حضور یابند و هم آمریکایی ها و اسرائیلی ها زمینه حضور مخالفین ایرانی مانند سازمان مجاهدین خلق را نزدیک مرزهای ایران فراهم خواهند کرد.

هم اینکه فعالیت جدایی طلبان آذری در آذربایجان تقویت خواهد شد.

همچنین بدیهی است که همکاری های نظامی اسرائیل و آذربایجان به تسلیح آذربایجان محصور نخواهد شد و این احتمال وجود دارد که هواپیماهای بدون سرنشین اسرائیلی که در اختیار آذربایجان قرار گرفته در نرم افزارهای خود برنامه هایی را داشته باشند که بتوان از آنها استفاده دوگانه کرد و علاوه بر اینکه نیاز های آذربایجان را تامین کنند، دانسته یا ندانسته (از سوی آذربایجانی ها)، نیازهای تجسسی اسرائیل را نیز تامین کنند و یا اینکه حتی در شرایطی به یکباره از اختیار آذربایجان خارج شوند و توسط اسرائیلی ها برای حمله به اهدافی درون ایران استفاده شوند.

همه برنامه نویسان به خوبی می دانند که امکان قرار دادن بد افزار در دل نرم افزارهای این هواپیماها به سادگی وجود دارد و هم آمریکایی ها و هم اسرائیلی ها در موارد زیادی ثابت کرده اند که چنین کاری را قطعا انجام می دهند.

حال به نظر می آید که ایرانی ها هم باید جدا از مسایل احساسی به منافع ملی و استراتژیک خود توجه داشته باشند و تلاش کنند از کانال های دیپلماتیک ویا غیره این تهدید بالقوه امنیتی را از کشور خود دور کنند و قطعا در صورتی که ترکیه بخواهد نیروهای به اصطلاح حافظ صلح به آذربایجان بفرستد این حق برای ایران وجود دارد که نیروهای حافظ صلح برای نظارت بر آتش بس و عدم سوء استفاده دیگران از شرایط موجود برای تهدید امنیت ملی ایران ارسال کند.

ما هم منافع ملی و استراتژیکی داریم که باید به فکر آن باشیم واز آن  حفاظت کنیم و اگر دیر بجنبیم به قول معروف کلاهمان پس معرکه است.

بحث و گفتگو