به گزارش اسپوتنیک - اصول سیاست خارجی ایالات متحده بر پایه منافع بلند مدت ملی ان کشورتدوین شده است و این راهبرد به علت سیستم پیچیده سیاسی حاکم، احزاب، کنکره، مراگز قدرت غیر متمرکز و لابی گریهای پشت پرده با عوض شدن پست ریاست جمهوری در ایالات متحده تغییر نمی کند، با عوض شدن ریس جمهور در آمریکا تنها ممکن است نحوه و تاکتیک اجرای سیاست خارجی عوض شود، اما تغییر اساسی در سیاست خارجی رخ نخواد داد.
تنها راه تغییر سیاست های کلی ایالات متحده، تغییر منافع بلند مدت آن کشور می باشد.
متاسفانه به علت انباشته شدن مشکلات و خصومت ها بین امریکا و ایران هر رئیس جمهوری در آمریکا انتخاب شود، به علت تضاد منافع و دشمنی های ایدیولوژیک بین دوکشور، تمام مشکلات و خصومت ها سر جای خود باقی خواهد ماند، متاسفانه مشکلات ساختاری بوده و یکشبه بوجود نیامده و یکشبه ازمیان نخواهد رفت، البته مگر آنکه جمهوری اسلامی بخواهد تغییر راهبردی در سیاست خود انجام دهد و عملا در مقابل آمریکا تسلیم شود که با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی این کار قابل تصور نیست.
سیاست اصلی آمریکا در مورد ایران، تغییر رفتارمنطقه ایران و محدود کردن فعالیت های موشکی و اتمی ایران است، حال هر رئیس جمهوری در امریکا سر کار بیاید، این سیاست را باز دنبال خواهد کرد، تنها روش نحوه اجرای این سیاست و جزئیات کمی متفاوت خواهد بود.
شاید بگوید انتخاب جوزف بایدن گزینه بهتری نسبت به ترامپ است است چون رابطه ظریف با بایدن بسیار دوستانه است و این رابطه به بهتر شدن روابط و نزدیکی و دوستی دو کشور کمک می کند و انتخاب بایدن حکم پیروزی برای ایران را خواهد داشت، ولی متاسفانه در روابط کشورها دوستی معنی ندارد و این منافع است که حرف اول و اخر را میزند، اصلا این منافع است که باعث دوستی می شود و نه دوستی شخصی باعث ایجاد منافع، معمر قذافی نمونه بارز دوستی در دنیای سیاست است، درحالی که برلسکونی نخست وزیر ایتالیا دست قذافی را در گردهمایی لیگ عربی می بوسد و خود را دوست غذافی می نامد و از رهبری او تمجید میکند، چند ماه بعد با شروع بهار عربی و اعتراضات مخالفین، با مسلح کردن و حمایت تمام عیار از مخالفین، زمینه را برای سقوط قذافی فراهم می کند.
نکته دیگری که در انتخاب شدن جو بایدن مشهود است این است که انتخاب او بعنوان رئیس جمهور ایالات متحده باعت نزدیک تر شدن مواضع کشورهای اروپایی به امریکا خواهد شد و این خود یعنی تهدیدی متفاوت بر آنچه آقای ترامپ دارد، متاسفانه ترامپ با سیاست یکجانبه گرایی خود باعث آزرده شدن خیلی از متحدین سنتی خود شده و به نوعی بعد از سالها امریکا را در صحنه بین الملل تبدیل به کشوری تنها تبدیل کرده و دیدیم که حتی نزدیکترین متحدین امریکا در شورای امنیت از قطعنامه پیشنهادی آمریکا در مقابل ایران حمایت نکردند و این موضع از زمان بوجود امدن سازمان ملل و شورای امنیت بی سابقه بود و حاکی از افول جایگاه رهبری جهانی امریکا را دارد، تنها شدن و افول جایگاه رهبری آمریکا، به عنوان دشمن جمهوری اسلامی، خود نکته مهمی برای نظام است که تنها با آمدن ترامپ میسر شد.
به هر حال این رویه تاکتیکی از سوی اروپا تنها تا انتخاب رئیس جمهور ادامه خواهد داشت و چه بسا انتخاب بایدن و نزدیک شدن بیشتر آنها با آمریکا، دست امریکا را برای فشار بیشتر بر روی ایران باز کند.
پس خیال تغییراساسی سیاست امریکا در مورد ایران با تغییر پست ریاست جمهوری بعید و حتی غیر ممکن به نظر میرسد، ولی چیزی که قابل تامل هست این است هم بایدن و هم ترامپ بارها از توافق سخن گفته اند، بایدن اعلام کرده که اگر ایران به تعهداتش عمل کند احتمالا به توافق باز میگردد و حتی خود ترامپ بارها و بارها در سخنرانیهای انتخاباتیش عنوان کرده که اگر رئیس جمهور شود با ایران توافق خواهد کرد، حتی یکبار اعلام کرد که تنها درمدت یک ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری با ایران توافق خواهد کرد، نکته قابل تامل این است که احتمالا چه بایدن و یا ترامپ انتخاب شوند توافقی رخ خواهد داد، اما علت این راهبرد چه می تواند باشد؟
"ازدست دادن ارزش اشتراتژیک خاورمیانه به علت تبدیل شدن آمریکا به یکی از تولید کنندگان نفت به لطف نفت شیل و تغییر راهبردی سیاست امریکا و تمرگز از خاورمیانه به سمت چین"
آمریکا نسبت به قبل، منافع کمتری در خاورمیانه دارد و اصلا دیگر برای آمریکا خاورمیانه مثل قبل مهم نیست اما کمی در آن سو واقعییتی در حال برآمدن است که میتواند کل نظم جهانی را به چالش بکشد و آن کشوری نیست جز جمهوری(1.4 میلیارد نفره) خلق چین.
حتی در زمان باراک اوباما بعد از آخرین قطعنامه شورای امنیت در مورد برنامه هسته ای ایران، در همان زمان بود که رایزنی های پشت پرده دولت امریکا با دولت محمود احمدی نژاد در عمان آغاز شد، بله، قبل تر از دولت روحانی این رایزنی ها و توافقات جریان داشت و فقط در دوره دولت روحانی ادامه پیدا کرد و تبدیل به توافق نامه گردید، میل آمریکا به توافق از همان زمان بنا بر واقعیت تازه ای بود در دنیای سیاست و آن از رشد روز افزون چین و کم تر شدن اثر ایالات متحده در میدان جهانی نشات می گرفت.
ادامه پیشرفت چین تقریبا در تمامی زمینه ها آمریکا را با انتخابی دشوار روبرو کرد و ان این بود که بتواند جوری با ایران توافق کند که هم ایران بتواند رفتارش را تغییر دهد و هم بتواند ایران را از چین دور کند.
با آمدن ترامپ استراتژی آمریکا عوض نشد، استراتژی همان بود، تغییر رفتار ایران، البته اینبار با استراتژی فشار حداکثری و رسیدن به توافقی جامع تر که مسائل منطقه ای و موشکی ایران نیز در آن باشد، جالب است این سیاست ترامپ برای توافقی جامع تر حتی در متن توافق برجام گنجانده شده بود: "این توافق راه را برای توافقی گسترده تر باز می کند" سیاستی که اصول ان در دوره اوباما بنا نهاده شده بود.
متاسفانه سیاست فشار حداکثری تا به امروز به نتایج دلخواه آمریکا نرسیده اما واقعیت چین همچنان پابرجاست.
چینی که به مراتب تهدید بالقوه تری است برای آمریکا تا ایران و تحریم سنگین ایران تنها با موافقت و میل به همکاری چین امکانپذیر است، حال اگر آمریکا بخواهد وارد جنگ تجاری با چین و تحریم چین شود، تحریم های ایران عملا کارایی خود را از دست می دهند و عملا فرو میپاشند.
در واقعیت این ایران نیست که تهدیدی بالقوه چه نظامی و چه اقتصادی برای ایالات متحده باشد و تنها هدف امریکا تنبیه ایران و به زانو دراوردن ایران برای انچه ایران انجام میدهد است، در اصل هدف امریکا اینجا بیشتر ادب کودکی کستاخ (ایران) است که برای قهرمان بوکس سنگین وزن جهان (آمریکا) دهن کجی میکند، این کودک کستاخ فقط زبان درازی دارد اما تهدیدی راهبردی برای قهرمان بکس سنگین وزن جهان نیست، اما از ان ور هیولای زرد امده است تا رقابتی بلند مدت با تنها قهرمان جهان بکند و در این بازی کارت های برنده زیادی دارد و از قضا یکی از این کارتها ایران است.
حتی چین می تواند بازار جایگزین بالقوه ای برای اروپا باشد، اروپایی که بطور سنتی وابسته اقتصادی به بازارایالات متحده است، بازاری 1.5 میلیارد نفری که حتی از بازار آمریکا هم میتواند جذاب تر باشد و حکم امریکا محوری را به چالش بکشد و با این حال اصلا آمریکا علاقه ای ندارد ایران در منظومه چین قرار گیرد.
بنابراین محاسبه و سبک و سنگین می کند که کودک گستاخ را تحمل کند و گج دار و مریض با او راه بیاید تا جذب چین نشود و یا همان کودک گستاخ را با فشار به زانو دراورد و بعد سراغ چین برود که تا به حال حتی کمتر اثری از به زانودرامدن ایران دیده نشده و دیر یا زود به علت تضاد منافع بین آمریکا و چین این نبرد اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد شد و قطعا چالش چین مهمترین بخش سیاست خارجی آمریکا را در سالهای اینده شکل خواهد داد همانطور که سیاست مداران قرن 21 را قرن آسیا و رقابت بین آمریکا و چین را نبرد قرن مینامند و این موضوعی است که میتواند تاثیری تعیین کننده در راهبرد سیاست امریکا در مورد ایران بگزارد و این عملا واقعیتی است که هر رئیس جمهوری آمریکا را مشتاق به توافق با ایران میکند، چه می خواهد ترامپ باشد و چه میخواهد بایدن باشد، چون در دنیای شطرنج جهانی گرفتن یک سرباز از حریف میتواند حکم شروع یک پیروزی را داشته باشد.
در اخر منتظر معجزه با امدن جو بایدن و یا فاجعه در در صورت انتخاب مجدد ترامپ نباشید، اگر قرار بر توافق باشد مبنای ان بر پایه منافع ملی آمریکا خواهد بود و چه ترامپ و چه بایدن آن را امضا خواهند کرد و اگر بنا بر ادامه فشار باشد، چه ترامپ و چه بایدن همان فشار را خواهند اورد.
انتخابات آمریکا، برای ایران نه فرصت انچانی است و نه تهدید بالقوه، واقعیت سیاست خارجی ایالات متحده در مورد ایران فراتراز انتخابات اتی است.
تهیه شده توسط آرمین گرمرودی