سوال اسپوتنیک: شما که از یک خانواده بحرینی هستید، اگرچه در عربستان سعودی زندگی کرده اید، چگونه به جهاد رو آوردید؟
جواب ایمن دین: جهادگرایی از زمان جنگ در افغانستان آغاز شد. تا آغاز جنگ در بوسنی، ایدئولوژی جهاد از قبل کم و بیش شکل گرفته بود. آن زمان ایده القاعده نبود. آنها در مورد جنگ با غرب، در مورد دفاع از مسلمانان، ناموس و فرهنگ آنها صحبت کردند. من که پسر شانزده ساله بودم به نظرم می رسید که اسلام باید از نفوذ مخرب غرب و به ویژه ایالات متحده نجات یابد. آن زمان فکر نمی کردم که به یک سازمان تروریستی بپیوندم، اما واقعاً می خواستم به بوسنی بروم. یکی از دوستان نزدیک من به آنجا می رفت و من تصمیم گرفتم با او بروم. خانواده از نقشه من اطلاعی نداشتند. وقتی از مرز کرواسی و بوسنی با آنها تماس گرفتم، تعجب بزرگی برای آنها بود.
سوال: چه کسی به شما کمک کرد تا به بوسنی بروید؟
جواب: در آن زمان سلولهایی به اصطلاح آماده سازی وجود داشت. آنها در اعزام های جهادی کمک کردند. اگر شخصی که می خواست برود اصلاً پول بلیط نداشت، برای او اسپانسر پیدا می کردند، به او پول می دادند و تجهیزات می خریدند. در مورد من هم همینطور بود: من هنوز نمی دانم چه کسی این همه پول را به من پرداخت کرده است.
سوال: شما در بوسنی و فیلیپین، افغانستان و گرجستان و در کشورهای دیگر بوده اید. چگونه جنگجویان به راحتی در سراسر جهان حرکت می کنند؟
جواب: خوب، در آن زمان هیچ کس برای ما کمک نمی کرد. ما در فرودگاه ها باید با دقت رفتار می کردیم، در راه بسوی بوسنی، بسیاری در کرواسی، اتریش یا کشورهای دیگر دستگیر شدند. لیست کاملی از فرودگاه ها وجود داشت که بهتر است به آنها دسترسی پیدا نکنیم اما به دلیل تعداد زیاد گردشگران شناسایی ما بسیار دشوار بود.
سوال: سپس به القاعده در افغانستان پیوستید. آیا با اسامه بن لادن که با او بیعت بسته اید ملاقات کرده اید؟
جواب: بله، من با اسامه بن لادن ملاقات کردم. جنگجویان القاعده در واقع شخصاً با او بیعت کردند. سوگند این بود که دست او را بفشارید و به چشمان بن لادن نگاه کنید، متن سوگند را تکرار نماید. این در سپتامبر ۱۹۹۷ بود. در آن زمان اقدامات امنیتی شدیدی صورت نگرفت. به هر حال، محافظ اصلی اسامه بن لادن، ابوحمزه الغامدی، من را وارد سازمان کرد. به یاد می آورم که سوگندی که به بن لادن در آن زمان داده بودم، چقدر جدی گرفتم - این دقیقاً هدفی بود که من به دنبال آن بودم.
سوال: در القاعده چه می کردید؟ زندگی شما در افغانستان چگونه پیشرفت کرد؟
جواب: به مدت یازده ماه من در مورد انفجار، سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی زیر نظر ابوخباب المصری، باتجربه ترین سازنده بمب در القاعده تحصیل کردم. وی به بسیاری از جمله کرمزی یوسف که برای اولین بار در سال ۱۹۹۳ سعی کرد مرکز تجارت جهانی در نیویورک را منفجر کند، تدریس کرد. اما زندگی در آنجا سخت بود: تصور کنید هر روز آنها برای غذا به ما تنها عدس می دادند و آن هم بقدر کافی نبود.
سوال: هدف جهاد در افغانستان جنگ با اتحاد شوروی بود. شما چند سال پس از خروج نیروهای شوروی به آنجا وارد شدید. آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا در آنجا هنوز به جهادیون نیاز است؟
جواب: جهادیون در افغانستان برای برقراری سلطه طالبان بر سرزمین افغانستان مورد نیاز بودند. این کشور همچنین به پایگاه آموزش شبه نظامیان تبدیل شده است.
سوال: آیا گروههای دیگری در آنجا بودند؟
جواب: "شورا نازار" تاجیکی و "گولام جم" ازبکی، "حزب اسلامی" قلب الدین حکمتیار، بی طرف نسبت به طالبان و سایر جنبش ها بودند.
سوال: القاعده در حالی که در آن بودید چقدر قوی بود؟
جواب: القاعده دارای وزنی نسبتاً جدی و بویژه از نظر قدرت نرم بود: آنها پرسنل آماده شده را آموزش داده و آزاد كردند. اما در طی پنج سالی که آنجا بودم، بسیاری کشته شدند یا در زندان به سر بردند. القاعده پس از حمله آمریكا به افغانستان در سال های ۲۰۰۲-۲۰۰۹ هر آنچه ساخته بود از دست داد.
سوال: مراحل جذب چگونه انجام شد؟ آیا کودکانی در این سازمان بودند؟
جواب: زنان و کودکان در صورت پیوستن خانواده هایشان در القاعده ظاهر می شدند و این موارد معمولاً زیاد نبود. برخلاف داعش، القاعده در پی تصرف زمین ها و ساختن یک کشور نبود. این سازمان به مردان بالغی نیاز داشت که قادر به جنگ و سازماندهی حملات تروریستی باشند. القاعده ابتدا سعی در براندازی رژیم های موجود داشت و تنها پس از آن دولت جدیدی را ساخت و این تفاوت اصلی بین القاعده و داعش است. آنها مهاجرانی را از کشورهای حوزه خلیج فارس، از کشورهای شام، به ویژه بسیاری از اردنی ها پس از آزادی ابومصعب الزرقاوی از زندان، سوری ها - با بازگشت ابومصعب السوری به افغانستان به خدمت گرفتند.
سوال: همه سازمانهای جهادی خواستار مبارزه با دشمنان اسلام هستند اما هیچ عملی علیه اسرائیل انجام نشده است. به عنوان مثال، در شبه جزیره سینا، جنگجویان القاعده فقط علیه ارتش مصر عملیات می کنند و به اسرائیل نفوذ نمی کنند - چرا؟
جواب: اولا، حماس از القاعده خواست در امور فلسطین دخالت نکند. درست است، همه بمب گذاری های انتحاری در فلسطین و در خط سبز در سال ۲۰۰۰-۲۰۰۳ به دلیل آموزش در القاعده بود، جنگجویان حماس روش های جدید کار با مواد منفجره و سلاح های شیمیایی را از ما آموختند. خودم همه چیز را دیدم. دوم، یهودیان و اسرائیلی ها همیشه در کشورهای ثالث مورد حمله قرار گرفته اند: به عنوان مثال، یک حمله تروریستی در یک کنیسه در تونس سازمان یافته بود، انفجارهایی در شهرهای دهب و شرم الشیخ مصر، جایی که شهروندان اسرائیلی در آنجا استراحت می کردند و در کینشاسا سعی کردند با دو موشک ضدهوایی یک هواپیمای اسرائیلی را بزنند، اما اتفاقی نیفتاد. اگر این عملیات موفقیت آمیز بود، حدود ۳۰۰ اسرائیلی می مردند. سوم، هدف اصلی القاعده ایالات متحده است. همه می دانند که اسرائیل بدون آمریکایی ها نمی توانست کاری انجام دهد. بنابراین، حملات تروریستی در اسرائیل هرگز آماده نشده است.
سوال: شما اشاره کردید که بین حماس و القاعده رابطه وجود دارد. القاعده با چه سازمان دیگری ارتباط برقرار کرد؟
جواب: نزدیکترین تعامل شاید با ایران بود. من اکنون کاملا رک و پوست کنده صحبت می کنم. سپس - قطر، سودان، یمن، پاکستان. از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱، چین با وساطت طالبان تجهیزات و برخی فن آوری های خود را به القاعده فروخت و ما به همراه افغان ها غنائم آمریکایی را به آن می فروختیم. پاکستان می خواست جوانان را برای جنگ در کشمیر آموزش دهد. یمن از بودجه عظیم ضد تروریسم آمریکا بهره مند شده است. هرچه حملات تروریستی بیشتر باشد، پول بیشتری دریافت می کنند و علی عبدالله صالح درصد مشخصی را به القاعده پرداخت تا ستیزه جویان کشور را ترک نکنند.
سوال: شما ۶ سال را در افغانستان گذرانده اید. وضعیت فعلی آنجا را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا توافق بین ایالات متحده و طالبان چیزی را تغییر داده است؟
جواب: طالبان بخشی جدایی ناپذیر از مردم افغانستان هستند و به قدرت رسیدن رسمی آنها اجتناب ناپذیر است. دیدگاه های آنها در مورد جهاد محدود به خاک افغانستان است. به عنوان مثال برخلاف القاعده، آنها هرگز قصد آزادسازی قدس را نداشتند. به این خاطر منطقی است که پس از ۲۰ سال طالبان از القاعده فاصله بگیرند. اکثر باتجربه ترین شبه نظامیان در سال ۲۰۱۷ به سوریه منتقل شدند و بسیاری در آنجا کشته شدند.
سوال: حال بیایید در مورد راه بازگشت صحبت کنیم. چگونه صفوف سازمان تروریستی را ترک کردید؟
جواب: پس از حملات تروریستی در نایروبی و دارالسلام، متوجه شدم که تفاوت بین نظریه و عمل جهاد بسیار زیاد است. من انتظار نداشتم که این امر به قتل صدها آفریقایی بی گناه منجر شود که هیچ ارتباطی با حوادث افغانستان یا تلاش های القاعده برای نابودی رژیم آمریکا ندارند. من فهمیدم که القاعده حق جنگ بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان را غصب می کند و جان برادران دینی را می گیرد. نمی خواستم ادامه بدهم. بنابراین، در اکتبر ۱۹۹۸، تصمیم گرفتم که از افغانستان به خلیج فارس برگردم. اما در همان سال علائم تیفوس و مالاریا را نشان دادم و مجبور شدم برای معالجه به قطر بروم. در آنجا قصد داشتم به همه اطلاع دهم كه آژانس امنيتي قطر پاسپورت مرا گرفت و به من اجازه خروج نداد. من فکر کردم که در قطر بمانم و زندگی کنم: به دانشگاه بروم، یک معلم شوم و یک زندگی عادی در آنجا بسازم. به محض ورود به قطر، همه چیز را به دفتر امنیتی قطر ارائه کردم و قصد خود را برای ترک سازمان اعلام نمودم. با من بسیار انسانی برخورد کردند. من ۹ روز در ساختمان امنیتی ماندم. سپس به من یادآوری شد که دوحه برای من محلی امنی نیست. در آن زمان در پایتخت قطر حدود ۲۵۰ هزار نفر زندگی می کرد و خطر ملاقات در خیابان با شخصی از سازمان بسیار بالا بود. به من پیشنهاد شد که تحت حمایت سرویس های ویژه قطر به آمریکا، فرانسه یا انگلیس بروم. سرویس های ویژه انگلیس در این مورد با همکاران قطری تماس گرفتند - بنابراین انتخاب خیلی سریع انجام شد.
سوال: چگونه با اطلاعات انگلیس کار کردید؟
جواب: ابتدا تمام اطلاعاتی که در مورد القاعده داشتم را ارائه کردم. انگلیسی ها حدود ۶-۷ ماه صحت کلمات من را بررسی کردند. سپس یک دوره توانبخشی وجود داشت. گذار از ایدئولوژی جهادی به این درک که ثبات، امنیت و پیشرفت فقط در یک جامعه مدنی و متکی بر قانون امکان پذیر است برای من چندان آسان نبود.
پس از آن، من به عنوان مأمور اطلاعات انگلیس در القاعده به افغانستان بازگشتم. این بسیار خطرناک بود: در طی ۳۳ ماهی که آنجا گذراندم، ۵ جاسوس در مقابل چشمانم اعدام شدند. دو نفر از آنها برای اطلاعات اردن و سه نفر دیگر برای مصر کار کردند.
افسران اطلاعاتی انگلیس به من کمک کردند تا کار خود را طوری تنظیم کنم که در سایه قرار بگیرم و بتوانم امنیت خود را تأمین کنم. من کالاهایی را برای القاعده به عربستان سعودی و پاکستان تحویل می دادم. این کار این فرصت را به من داد تا با مأموران دیگر ملاقات کنم و اعتماد جنگجویان عالی رتبه القاعده را در این کشورها جلب کنم.
سوال: در آن زمان، آیا شما موفق به جلوگیری از حملات القاعده شدید؟
جواب: بله، و من به آن بسیار افتخار می کنم. نخست، من موفق شدم کاری کنم تا از حمله تروریستی به ناوگان پنجم ایالات متحده در بحرین در روز کریسمس ۲۰۰۴ در یک کلوپ شبانه در الجفیر جلوگیری شود. سپس آنها موفق شدند از قبل در مورد حمله شیمیایی قریب الوقوع در مترو نیویورک به آمریکایی ها اطلاع دهند. آنها موفق شدند از چندین حمله در سینماهای مصر در سال ۲۰۱۵ جلوگیری کنند.
همچنین عملیاتی را به خاطر می آورم که در طی آن توانستند از پاشیدن سم بر روی دسته ماشین ها در لندن جلوگیری کنند. سپس چنین تلاشی توسط هامیون طارق کشمیری بعداً به ابومسلم معروف شد یکی از اصلی ترین تخریب کنندگان داعش در سال ۲۰۱۵ انجام شد.
سوال: آیا می توان گفت که در حال حاضر سازمان های تروریستی توسط عوامل سرویس های مختلف اطلاعاتی کنترل می شوند؟
جواب: چنین مواردی نیز وجود داشته است. اما این به قوانین بازی اطلاعاتی بستگی دارد که عامل را راهنمایی می کند. به عنوان مثال، اطلاعات انگلیس به من اجازه داد که اگر امنیت من به آن بستگی داشت، جاسوسان را از سایر سرویس های اطلاعاتی نابود کنم. در عین حال، من نمی توانستم در عملیات تروریستی شرکت کنم. بنابراین هر کس قوانین خاص خود را دارد.
سوال: آیا اکنون اقدامات احتیاطی انجام شده است؟ آیا از انتقام برادران سابق خود در جنگ نمی ترسید؟
جواب: من قبلاً در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۶ با تلاش ترور خودم روبرو شده ام. همانطور که می بینید، هر دو شکست خورده اند. برای مرد شرم آور است که از انتقام بترسد.
سوال: با جمع بندی تجربه خود، به جوانان تحت تأثیر سازمانهای تروریستی چه می توانید بگویید؟
جواب: یک عبارت گیرایی وجود دارد که به علی بن ابوطالب نسبت داده شده است: "وفاداری به مردم ستمکار خیانت به خدا است، خیانت به ستمکاران وفاداری به خدا است." جوانان باید به یاد داشته باشند که ما دو راه در پیش رو داریم: جنگ و خلاقیت. جنگ را انتخاب کنید، مهم نیست که چه مدت و با چه شجاعتی می جنگید، این شما نیستید و حتی روح شما نیست که سود می برد. دنیا دشمن ما نیست. جنگ موفقیت آمیز مسلمانان علیه کل جهان یک توهم است. گول نخورید با دقت فکر کنید که چه می کنید، به چه ایده آل هایی اعتقاد دارید و از چه کسانی پیروی می کنید.