به گزارش اسپوتنیک به نقل از «مهر»، پولینو آنیفتو مدیر ارزیابی مخاطرات سیاسی و حقوقی شرکتهای بین المللی و کارشناس حوزه خلیج فارس و مسائل ایران اعلام کرد که دولتهای عرب منطقه خلیج فارس سیاست واحد و مستقیمی در قبال ایران ندارند.
وی در ادامه اظهار داشت:«دولتهای عرب منطقه خلیج فارس در وهله نخست برداشتهایی از سیاست خارجی ایران دارند که بعداً آن را به اتحادیه و جهان عرب منتقل میکنند. مشکل اینجا است که حتی آن کشورها نیز سیاست واحد و مستقیمی در قبال ایران ندارند و نمیدانند با هرگونه طرحی که از جانب ایران ارائه شود، چه برخوردی داشته باشند.
بحرین زمانی یکی از استانهای ایران بود، البته تا مارس ۱۹۷۰ که محمد رضا پهلوی طبق مذاکرات محرمانهای که با انگلیسیها داشت، مالکیت آن را کنار گذاشته و توافق جدایی را امضا کرد. ایران موفق شد در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، حملات صدام حسین را دفع کند و درباره رویداهای ۱۹۸۷، تصمیم صدام مبنی بر تهاجم به کویت در سال ۱۹۹۱ و تصمیم جورج دبلیو بوش مبنی بر عملیات انتقامجویانه طوفان صحرا و بعدها عدم حمایت از انتفاضه عراقیها و همچنین حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، راهبرد مشخصی داشت.
همه اینها به کشورهای عرب نشان داد که ایران بینشی نسبت به منطقه دارد که نظامهای سلطنتی قادر به پذیرش آن نیستند چراکه نمیتوانند به ایران شیعۀ ضد سلطنت، رخصت دوستی یا تبدیل شدن به دولتی پیشتاز بدهند که ایدئولوژی اش ثبات داخلی و محدودیتهای مذهبیشان را تحتالشعاع قرار میدهد.
امنیت منطقهای تنها از ۳ طریق ممکن است: ایجاد پیوندهای تجاری مشترک یا یک جانبه مانند تقویت رفت و آمد میان مردم کشورها، تبادل دانشجویان و نیروی کار ماهر و همچنین پروژههای مشترک، عدم حذف هویت هر یک از کشورهای منطقه و در نهایت، مشخص کردن مرزها و تعریفی که از مالکیت منابع آبی و زمینی داریم.
از آنجا که پارسیان و یونانیان اغلب مکانهای منطقه را نامگذاری کردهاند و هر منطقه، برای اهدافی تاریخی، منافع استراتژیک ویژهای را تأمین میکند، راهبرد ایران هرگز معنیشناسی و نامگذاری اماکن و اینکه تا چه اندازه به عنوان بخشی از روندی وسیعتر از پروپاگاندای نقشهبرداری و جامعهشناسی مرزی مورد استفاده قرار خواهد گرفت، نبوده است.
ایران هرگز درباره مرزهایش مردد نبوده حال آنکه درک عظیمی از این موضوع دارد که در بازتعریف نظم حاکم بر نقشه سیاسی منطقه، چگونه سیستمی پیچیده از دولتها به طور دائم در نوسان تثبیت موقعیت و تغییر آن هستند.
برخی کشورهای خلیج فارس نظیر عربستان سعودی و امارات میتوانند به لحاظ مالی در برخی لابیها نفوذ کنند یا رویدادها را به تعویق بیندازند. اما باید بدانیم که کشورهای عربی در انتخاب سیاست خارجی خود استقلال عمل ندارند و نمیتوانند منافعشان را بدون اینکه تابع خواستههای آمریکا باشند، تأمین کنند. بنابراین، عربستان سعودی و امارات به مخالفتهای خود ادامه میدهند اما نمیتوانند بر سیاستهای خلیج فارس اثرگذار باشند.
به عقیده من، مشکل بتوان از منابع دریای مدیترانه در آینده نزدیک استفاده کرد. نقشه ژئوپلیتیکی هم روز به روز تغییر میکند. ایران هم به واسطه همکاری با سوریه و لبنان، در دریای مدیترانه فعالیت دارد. روسیه نیز در این منطقه حضور دارد. اتحادیه اروپا ضعیف است و آمریکا نیز واقعاً آگاهی از محیط راهبردی و تاریخی مدیترانه شرقی ندارد.
طرحهای ایران برای منطقه حتی در میان دانشگاهها و محافل آکادمیک که وابسته به غرب و اعراب خلیج فارس هستند با استقبال مواجه نشد و این هم از بابت نوع رابطه با آمریکا است و هم به دلایل ایدئولوژیکی. تا زمانی که ایران راه مبارزه با غرب را در پیش بگیرد و نخواهد از سوی لابیها و مؤسسات جهانی که شاهنشینهای عربی به آنها متکی هستند، کنترل شود، پیشنهادهایش هرگز راه به جایی نخواهد برد. البته روابط کوتاهمدت ممکن است به وجود بیاید؛ اما نمیتواند کل نقشه ژئوپولیتیکی که از سوی شاهنشینها حمایت میشود، تغییر دهد».