شاید یک حادثه یا اتفاق و یا آتش سوزی به بخشی از مملکت آسیب بزند اما بحث بالارفتن قیمت ارز و بالطبع افزایش قیمت ها کل زندگی مردم را به آتش می کشد.
نکته قابل تامل در این است که آتش نشانان این ماجرا، یعنی مدیران اقتصادی دولت، همه ظاهرا کرونا گرفته اند و خود را قرنطینه کرده اند و مردم هیچ تلاشی از آنها برای مهار این آتش که به زندگی شان افتاده مشاهده نمی کنند.
در برخی کشورها دولت ها موفق شده اند سیستم اقتصاد داخلی را به نوعی از سیستم بین المللی ارزی مصون نگه دارند و با بازی های ارزی سعی می کنند در چالش های بین المللی خود با دیگر کشورها تاثیر گذار باشند اما متاسفانه در ایران چنین نیست و مردم ایران نسبت به تغییرات قیمت ارز به هیچ وجه مصون نیستند.
برای اینکه این نکته مهم را واضح تر بیان کنم باید بگویم در سفر های متعددی که به برخی کشورها مانند چین و روسیه وترکیه و ژاپن و آلمان و امثال این کشورها داشتم تلاش کردم برخی کالاها را نشان کنم و هربار به این کشورها سفر می کنم قیمت این کالاها را ارزیابی کنم.
علیرغم تغییراتی که طی همین چند سال اخیر در قیمت ارز به دلیل اختلافات با آمریکا برای برخی از این کشورها رخ داد اما مشاهده کردم قیمت کالاها در این کشورها به قیمت ارز این کشورها ثابت مانده بود وبه جز افرادی که با خارج در ارتباط بودند و در بحث صادرات و واردات فعال بودند اکثر مردم اصلا حتی متوجه نبودند که قیمت ارز تغییر کرده و هیچ نیازی نمی دیدند برای حفظ سرمایه های خود به سمت بازارهای ارز و طلا هجوم بیاورند.
در ترکیه که برخی مردم برای حمایت از دولت خود به صرافی ها هجوم بردند و دلارهای خود را فروختند.
در این شرایط سقوط ارزش ارز ملی کشورها در زمینه صادرات به نفع آنها می باشد و مشاهده می کنیم حتی یکی از اختلافات آمریکایی ها با چینیها این می باشد که چرا ارزش ارز خود را بالا نمی برند.
اما در ایران متاسفانه قیمت همه کالاها، حتی کالاهای تولید داخل به قیمت ارز گره خورده و امروزه حتی بقالی ها و میوه فروشی ها هم صبر می کنند ببینند قیمت ارز چند است تا قیمت کالای خود را بر همان اساس محاسبه کنند.
چون به دلیل تحریم های اقتصادی آمریکا دولت مجبور است زمینه صادرات کالاهای دیگر از ایران را فراهم کند و بالطبع قیمت کالاهای تولید داخل با قیمت آن در خارج مقایسه می شود در حالی که در آمد مردم اینگونه نیست.
عملا به این شکل از سفره مردم کم می شود تا نیازهای ارزی تامین گردد.
بعد هم که برخی با استفاده از رانت ارزها را چند ملیارد دلار چند ملیارد دلار بر می دارند و از کشور فرار می کنند.
البته همه نه، بعضی ها پولها را به جیب می زنند و مردم را به سخره می گیرند و حتی نیاز نمی بینند از مملکت فرار کنند.
قیمت ها با سرعت موشک بالا می رود اما وقتی قیمت ارز پایین می آید حلزونی پایین می آید، آن هم اگر پایین بیاید.
چرا در این شرایط دولت و بانک مرکزی هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند؟
آیا واقعا دولت هیچ نقشه ای برای مقابله با این ماجرا در سر ندارد و یا نقشه ای پشت پرده هست؟
برخی باور دارند که شرایط اقتصادی به گونه ای است که از کنترل دولت خارج شده و با توجه به اینکه دولت سال آخر خود را طی می کند هیچ اهمیتی به اوضاع اقتصادی نمی دهد و می خواهند زمین سوخته به دولت بعدی تحویل دهد.
برخی هم باور دارند دولت برای تامین کسری بودجه خود سرمایه های مردم را به بازارهای کاذب ارز و سکه و بورس و ماشین و... کشانده و حباب ایجاد کرده تا همه نقدینگی ها جمع شود و در نهایت حباب را بترکاند و از ما به التفاوت قیمت ها کسری بودجه خود را تامین کند.
بحثی که معمولا توسط اقتصاد دان ها به عنوان رفتار رابین هودی به حساب می آید.
اما نکته اصلی در این سیاست معمولا این است که دولت رابین هودی باید از سرمایه ثروتمندان بکند و به فقیران بدهد نه اینکه از فقیران بکند و به ثروتمندان بدهد.
شرایط فعلی ایران به گونه ای است که فقیران روز به روز فقیر تر می شوند و ثروتمندان ثروتمند تر.
قشر متوسط جامعه هم که از این طرف و آنطرف پتک می خورد.
برخی هم باور دارد این یک بازی سیاسی میان سیاست مدارهای طرفدار مذاکره و گفتگو در مقابل سیاست مدارهای مخالف گفتگو با آمریکا هست.
سیاستی که بر اساس آن برخی تلاش دارند مملکت را به سمت لبه پرتگاه ببرند تا ایران مجبور شود میان فروپاشی و سقوط در پرتگاه و یا مذاکره با غرب و آمریکا یکی را انتخاب کند.
قطعا در مورد آخر تاثیر ایالات متحده ومتحدین اش بر ماجرا بسیار پررنگ تر می باشد واحتمالا برخی عوامل داخلی هم در ماجرا دخیل باشند، ماجرایی که می تواند به عنوان یک توطئه بر علیه ملت ایران به حساب آید ونباید با سهل انگار با آن برخورد کرد، چرا که امروزه بحث مذاکره با ایران به نیاز اساسی ترامپ برای بقا تبدیل شده و تنها برگه ای که می تواند در انتخابات آتی در زمینه سیاست بین المللی از آن استفاده کند این است که سیاست هایش در نهایت ایران را به پای میز مذاکره بر اساس خواسته های آمریکا نشاند.
به هر حال باید توجه داشت که امروزه برای مردم ایران دیگر مهم نیست که سیاستمداران می خواهند چه کار کنند و امروزه تنها چیزی که برای اکثر مردم مهم است این می باشد که بتوانند شب سرپناهی برای خانواده خود تامین کنند و دست خالی به منزل نرود.
واقعا باید به این نجابت مردم ایران که حاضر هستند همه این شرایط را تحمل کنند باید تحسین گفت، ولی اینکه این نجابت مردم در خودداری از واکنش نشان دادن تا کی می تواند ادامه یابد بحث دیگر است، سیاستمداران نباید این نجابت را بیش از این به چالش بکشند.