گزارش و تحلیل

نرمش ظریفانه در مقابل تحریم ها

حسادت ترامپ و پمپئو و بولتون در نهایت کار دست آقای محمد جواد ظریف داد و حدود بیست روز پیش آقای ظریف را چون دعوت آقای ترامپ به کاخ سفید را نپذیرفت تحریم کردند.
Sputnik

یکی از بهانه های وزیر امور خارجه آمریکا برای تحریم  وزیر امور خارجه ایران این بود که آقای ظریف به آمریکا می آید و با رسانه های آمریکایی صحبت می کند و جامعه آمریکا را تحت تاثیر قرار می دهد در حالی که پمپئو چنین شانسی را ندارد.

هفته گذشته آقای ظریف با یک رسانه آمریکایی مصاحبه داشتند، امری که ثابت می کند نیاز نیست وزیر امور خارجه ایران به آمریکا برود تا با رسانه های آمریکایی مصاحبه کند بلکه آنها خود التماس می کنند به ایران بیاید و با آقای ظریف مصاحبه کنند وایشان از ایران می تواند پانزده هزار کیلومتر آنطرف تر، قلب وذهن مردم آمریکا را هدف قرار دهد.

نکته ای که پمپئو هنوز متوجه نشده این است که دلیل مصاحبه رسانه ها با آقای ظریف وخودداری آنها از مصاحبه با پمپئو این است که وزیر امور خارجه ایران "حرف برای گفتن" دارد در حالی که وزیر امور خارجه آمریکا حرفی برای گفتن ندارد.

وقتی که اینجا در مورد "حرف برای گفتن" صحبت می کنیم منظور زاویه تخصصی رسانه ای آن است.

آمریکا به حمایت شورای امنیت در تحریم تسلیحاتی ایران امید دارد

زمانی سیاست رسانه های تزریقی بر رسانه های بین المللی حاکم بود، به عنوان مثال در کشوری ممکن بود یک یا دو کانال رادیویی یا تلوزیونی دولتی بیشتر نباشند و مخاطب مجبور بود هر آنچه این رسانه ها می گویند گوش دهد و یا تماشا کند و بپذیرد چون هیچ انتخاب دیگری برای او وجود نداشت.

امروزه دیگر دوره رسانه های تزریقی گذشته و سلیقه مخاطب است که موفقیت و یا شکست یک رسانه را تعیین می کند، یعنی آنکه در مقابل مخاطب می نشیند باید "حرف برای زدن" داشته باشد.

اگر مخاطب به یک کانال تلوزیونی نگاه کند و حتی از چهره مجری خوش اش نیاید ویا از حرف های طرف خوش اش نیاید بدون اینکه حتی کلمه ای از حرف هایش را گوش دهد می تواند کانال را تغییر دهد و کانالی را انتخاب کند که سلیقه اش را مجاب کند.

دیگر فقط رسانه های نوشتاری و شنیداری مورد حمایت دولت ها ویا کارتل های تبلیغاتی نیستند که حکومت می کنند بلکه با ورود رسانه های اجتماعی هر شخصی می تواند برای خود یک رسانه داشته باشد و مخاطبین حتی می توانند انتخاب کنند مطالب این مخاطب را بخوانند یا آن مخاطب.

تعداد اعضای کانال یک شخص می تواند نشان دهد تا چه حد وی "حرف برای گفتن" دارد یا ندارد.

کافی است به صفحه تویتر آقای ظریف مراجعه کنید و آن را با صفحه تویتر آقای پمپئو مقایسه کنید.

توجه داشته باشید که این دو صفحه بیشتر در میان مخاطبان انگلیسی زبان مخاطب جذب می کنند.

طبق آمار آقای ظریف پنج برابر آقای پمپئو در میان مخاطبان انگلیسی زبان طرفدار دارد.

پس به راحتی رسانه ها می توانند متوجه شوند کدام طرف حرف برای گفتن دارد و کدام طرف حرف برای گفتن ندارد و کدام می تواند مخاطب جذب کند و کدام نمی تواند.

نکته دیگری که در این آمار هست این می باشد که پنج برابر آقای ظریف یعنی چند ملیون نفر در مقابل چند صد هزار نفر پمپئو.

حال اگر این مقایسه را در میان مخاطبان فارسی زبان انجام دهید شاید بتوان گفت مخاطبان آقای ظریف چیزی بیشتر از پنجاه هزار برابر مخاطبان فارسی زبان آقای پمپئو باشند.

پس منطقی نیست هیچ رسانه ایرانی حاضر باشد با آقای پمپئو گفتگو داشته باشد.

ایشان باید مشکل را در طرز صحبت کردن خود ودولت اش بجوید و نه اینکه با حسادت بخواهد با آقای ظریف مقابله کند.

امروزه جهان از نفرت پراکنی خسته شده و دیگر سخنان افرادی مانند ترامپ و یا پمپئو ویا بد تر جان بولتون در میان مردم جهان خریدار ندارد.

طی هفته اخیر آقای ظریف اول به کویت رفت و بعد به چند کشور اروپایی، امری که ثابت می کند نه کشورهای عربی و نه اروپایی تصمیم وزارت امور خارجه آمریکا را قبول دارند.

مشکل دولت جدید ایالات متحده در این است که حاضر نیست بپذیرد فاعل ما یشاء در جهان نیست و دیگر کشورهای جهان هم بسیاری دلایل برای مخالفت با تصمیمات آن دارند.

همین چند روز پیش بود که بزرگترین متحد تاریخی اروپایی ایالات متحده یعنی انگلیس دست رد به سینه مقامات قضایی آمریکا زد و از پذیرش تقاضای سیاسی مقامات قضایی آمریکا خودداری کرد و حاضر نشد نفت کش آدریان دریا را توقیف کند.

چیزی که مقامات آمریکایی متوجه نمی شوند این است که کشورهای جهان حتی اگر علاقه ای به ایران و ایرانی ها نداشته باشند برای خود معیارهایی دارند که متوجه هستند باید به آنها احترام بگذارند وگر نه جهان به یک جنگل بی قانون تبدیل می شود.

اینکه آنها بخواهند مثلا کنوانسیون دریاها را بشکنند می تواند بدعتی شود برای اینکه دیگران هم این کنوانسیون را بشکنند و دیگر هیچ کشتی ای در هیچ دریایی نمی تواند با امنیت تردد کند.

همین مساله در مورد تحریم وزرای امور خارجه نیز صدق می کند.

اینکه ایالات متحده بیاید و به دلایل سلیقه ای وزیر امور خارجه کشوری را تحریم کند نباید به عنوان یک بدعت پذیرفته شود چون اگر دیگران چنین بدعتی را بپذیرند یعنی این اجازه را به ایالات متحده می دهند تا به صورت سلیقه ای هر وزیر امور خارجه ای را که مطیع آن نباشد را تحریم کند و در سیاست های داخلی وخارجی کشورهای مستقل دخالت کند، امری که هیچ کشور مستقلی قبول نخواهد کرد.

بهانه اینکه آقای ظریف مدافع منافع ایران است و یا سخنگوی رهبری در جهان می باشد مسخره ترین بهانه ای می باشد که ایالات متحده برای تحریم وزیر امور خارجه ایران می تواند بیاورد.

وظیفه وزیر امور خارجه هر کشوری دفاع از منافع ملی کشور اش است و بزرگترین افتخار برای آقای ظریف می تواند این باشد که سخنگوی رهبر خود در جهان باشد.

به هر حال می توان گفت مهم ترین دست آورد سفر اخیر أقای ظریف این بود که ثابت کرد دیگر آمریکا آن آمریکای قدیم نیست و امروزه این کشور در شدید ترین شرایط انزوای سیاسی تاریخی خود قرار دارد.

مهم تر اینکه این دیپلماسی ایرانی است که توانسته آمریکا را در این شرایط انزوا قرار دهد.

بحث و گفتگو