گزارش و تحلیل

جنگ ارمغان نفت در خاورمیانه+ عکس

امروز ششم اوت ، 5 سال از کشته شدن آندری استنین ، عکاس خبری خبرگزاری " روسیه امروز" در شرق اوکراین می گذرد.
Sputnik

خبرنگار اسپوتنیک در تهران از آقای علی خارا درباره ی چگونگی ورود او به حرفه ی عکاسی در جنگ پرسید:

شروع عکاسی خبری من همزمان شده بود با بهار عربی در منطقه که از تونس به لیبی و دیگر کشور ها رفت، در آن دوره اخبار را دنبال می کردم و با اینکه سنم بسیار کم بود علاقمند بودم تا به آن نقاط بروم اما متاسفانه موفق نشدم تا اینکه اعتراضات در سوریه شروع شد، خیلی تلاش کردم تا به آنجا بروم و با پس انداز خودم به سوریه رفتم تقریبا مدت کوتاهی پس از شروع اعتراضات و جنگ.

مصاحبه با مادر آندره استنین، عکاس خبری که بطرز فاجعه باری کشته شد
 اولین عکاس ایرانی بودم که در سوریه حضور داشتم و تصویر تهیه می کردم، تصوری که داشتم این بود که بشار اسد شباهت زیادی به قذافی دارد یعنی مردم او را نمی خواهند و او در حال کشتار مردم است و به زودی هم سقوط خواهد کرد، دمشق در حال سقوط کردن بود، عکاسی بسیار در این منطقه سخت بود چرا که نیرو های سوریه و حتی مردم از عکاس وحشت داشتند بسیاری از تصاویری که توسط عکاسان از نیرو های طرفدار حکومت منتشر شده بود باعث کشته شدن آنها توسط نیرو های مخالف شده بود حتی در وسط شهر دمشق برخی از آنها را درب منازلشان آویخته بودند و این موضوع باعث می شد تا از عکاس دوری کنند، مهمترین نکته به عنوان یک عکاس برایم این بود که برای کسی دردسر ایجاد نکنم بنابر این تمام سعیم را کردم تا این موضوع را رعایت کنم.

 

در سفر اولم لینک هایم را پیدا کردم تا باز بتوانم به سوریه بازگردم، عکاسی در جنگ شرایط خاص و خطرات زیادی دارد که اگر آنرا دوست داشته باشید یک بار حضور در جنگ کافیست تا به سمت آن کشیده شوید بنابر این زندگی من در این خلاصه شده بود که چگونه باز به جنگ بازگردم.

کشف عکاسان جدید در پنجمین مسابقه بین المللی عکاسی استنین + ویدئو
 در ایران کار می کردم و چون رسانه ام برای این نوع عکاسی هیچ پرداختی به من نداشت با هزینه ی خودم به سوریه بازمی گشتم؛ اولین مجموعه ای که در سوریه عکاسی کردم مجموعه ی پرتره ای از تصاویر و مجسمه های بشار اسد در سوریه بود، دیده بودم که پس از هر اعتراضی که در کشوری رخ می دهد این عکس ها و مجسمه ها اند که پایین کشیده می شوند و این مجموعه می تواند بخشی از تاریخ یک کشور را نشان دهد، ابتدای شروع فعالیتم در جنگ عمیقا می خواستم به خط مقدم بروم، اما بعد از کمی تجربه متوجه شدم پیش پا افتاده ترین بخش جنگ خط مقدم و جنگ نظامیانی است که پذیرفته اند تا با لباس نظامی بجنگند اما جنگ واقعی که من باید به دنیا نشان دهم پشت خط مقدم است جایی که کودکی بدون اینکه جنگ را بشناسد، بدون اینکه لباس نظامی بر تن داشته باشد و بدون اینکه در شروع یا پایان جنگ نظر داده باشد درگیر جنگ است و با تمام بی گناهی کشته می شود.

وی در ادامه افزود:

در سال 2013 عکاس رویترز در سوریه کشته شد و من پس از آن پیشنهاد کار عکاسی در سوریه را از رویترز گرفتم، این موضوع برای من به عنوان یک عکاس بسیار مهم بود چرا که تمام دنیا عکس های من را می دید اما به دلایل زیادی این همکاری رخ نداد، حدود سال 2014 انتخاباتی در سوریه رخ می داد و حمص هم آزاد شده بود، برای انتخابات به دمشق رسیدم و عکاسی کردم اما بعد از آن هم ماندم و برای رفتن به حمص تلاش کردم و برای مدت کوتاهی آنجا بودم، بیش از هر جا می خواستم که در حلب عکاسی کنم چرا که جنگ اصلی در آنجا بود، ریسک حضور در حلب برای عکاسان بسیار بالا بود چرا که شاید در گذشته این تفکر وجود داشت و اجرا می شد که افراد با جلیقه ی پرس نباید کشته شوند اما آن روز ها در حلب تعداد زیادی از عکاسان و خبرنگاران با لباس پرس کشته می شدند. 

بهترین عکس های آندری استنین
جنگ های عراق و سوریه از نظر من مرز های خشونت را جابجا کرده بود، فیلمها و تصاویر منتشر شده از این جنایات به حدی خشن بود که نمی توان آنرا با جنگی در جهان مقایسه کرد، تصمیم گرفتم تا جایی که می توانم اجبار حضور مردم در جنگ را نشان دهم تا تصاویر خشن را؛ شنیده بودم در حلب خیابان ها با پرده به دو بخش موافقان و مخالفان اسد تقسیم شده به حلب رفتم تا این موضوع را ببینم و واقعیت داشت پرده که کمی کنار می رفت دو طرف شلیک می کردند و برای کسی مهم نبود این تیر به کودکی می خورد که در حال بازی است یا به سربازی که شلیک می کند، سلاح های جدیدی در سوریه ابداع شده بود برای مثال کپسول های خالی گاز را از تی.ان.تی پر می کردند و با لانچر آنرا پرتاب می کردند که قدرت تخریب بسیار بالایی هم داشت و در حلب هم بسیار استفاده می شد، برای هر ایرانی جایزه ی بسیار زیادی گذاشته بودند و این موضوع زندگی مرا در حلب بیش از هر چیز در خطر می گذاشت.

اما به نظرم یکی از مهمترین اتفاقات دهه ی اخیر ایران را می توان مدافعان حرم دانست که شاید جان فشانی ها و فعالیت های آنها به صورت مناسبی هم ثبت و نمایش داده نشد، تعدادی از جوانان ایرانی که با ایمان قوی به کار خود به سوریه آمده بودند.

آقای علی خارا عکاس جنگی جوان 15 بار به سوریه رفت تا لحظات مهم را ثبت کند، خبرنگار اسپوتنیک در تهران در رابطه با حضور ایشان در هویجه پرسید:

حضورم در هویجه بسیار خوب بود چرا که استرس های متفرقه ام کمتر بود و همچنین آزادانه تر می توانستم عکاسی کنم، ابتدا قرار بود به کردستان برویم اما با بسته شدن فرودگاه و سخت شدن شرایط یکی از عکاسان به نام آقای حسین ولایتی به من گفت که می توانم با او به هویجه بروم نکته ای که وجود دارد این است که در شرایط عادی شاید کمتر عکاسی همچین لطفی را در حق دیگری انجام دهد اما جنگ متفاوت است انسان ها را واقعی می کند، هویجه منطقه ی بسیار عجیبی بود، داعش از هر جا که عقب نشینی می کرد چاه های نفت را منفجر می کرد و دود غلیظی در کل منطقه وجود داشت به طوری که وقتی به ایران برگشتم حس می کردم که ریه هایم چرب است، این صحنه را که دیدم تصمیم گرفتم مجموعه عکسی از چاه های نفت و لوله های نفت تهیه کنم، با یکی از افراد بومی صحبت می کردم و جمله ای را به من گفت که شاید یکی از دلایل تهیه ی مجموعه ی چاه نفت بود، به او گفتم مقدار بسیار زیادی از نفت روزانه در این منطقه می سوزد و این فاجعه بار است در پاسخم گفت تمام مشکلات ما از نفت است تمام زندگی من با جنگ خلاصه شد چرا که روی نفت نشسته بودیم و این جمله مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد جمله ای که شاید تمام خاورمیانه مصداق آن باشد، سرمایه ی عظیم نفت که ارمغان آن جنگ بوده.

 

بحث و گفتگو