آنهایی که با شرایط سیاسی درونی ایالات متحده آشنایی دارند بخوبی می دانند که این کشور توسط جزیره هایی که مصطلحا لابی های قدرت به حساب می آیند اداره می شوند و حتی رئیس جمهوری این کشور که قدرتمند ترین شخص از نظر حقوقی در آمریکا به حساب می آید نمی تواند حریف این لابی ها باشد.
پس از رئیس جمهوری اعضای کنگره ایالات متحده می باشند که آنها نیز بنوبه خود تحت تاثیر لابی های قدرت قرار دارند.
در واقع هیچ تصمیمی در آمریکا مخالف با نظر این لابی های قدرت گرفته نمی شود و عملا رئیس جمهوری آمریکا فقط یک هنرپیشه است که نظرات این لابی ها را به شکلی به نمایش می گذارد.
اگر رئیس جمهوری ای در آمریکا بخواهد دست از پا خطا کند و خلاف نظر این لابی ها عمل کند یا عاقبت جان اف کندی در انتظارش خواهد بود و یا عاقبت نیکسون و یا کلینتون.
بد نیست یک مثال کوچک از اقتدار این لابی ها بزنیم.
وقتی که ماجرای خانم مونیکا لوینسکی بر علیه آقای کلینتون مطرح شد بسیاری متوجه پشت پرده ها نبودند و فقط به رابطه نا مشروع خارج از ازدواج آقای کلینتون با این خانم توجه داشتند.
کسی سوال نکرد که چطور شد این خانم جوان یهودی تبار به دفتر رئیس جمهوری آمریکا راه پیدا کرد و به رئیس جمهوری آمریکا اینقدر نزدیک شد، و متوجه نشدند که وی در واقع عامل همان لابی های حامی اسرائیل در آمریکا بود.
وقتی که آقای کلینتون جسارت پیدا کرد در مقابل خواسته های نا حق اسرائیلی ها در قبال مردم فلسطین بایستد به یکباره ماجرای رابطه او با این خانم جوان توسط رسانه های وابسته به لابی های یهودی در آمریکا فاش شد.
برخی رسانه ها به فیلم هایی دست یافتند که نشانگر رابطه خانم لوینسکی با آقای کلینتون درون دفتر رئیس جمهوری آمریکا بود، ولی حتی یک نفر سوال نکرد این رسانه ها از کجا توانسته اند به چنین فیلم هایی دست یابند، مگر قرار نیست دفتر
اگر رسانه ها می توانند به چنین فیلم هایی دست یابند پس سازمان های جاسوسی دشمن ایالات متحده هم می توانند به چنین فیلم هایی دست یابند، مگر اینکه این فیلم ها توسط عوامل امنیتی لابی های درونی ایالات متحده تهیه شده باشد تا وقت مبادا از رئیس جمهوری آمریکا نیز آتو در اختیار داشته باشند.
به هر حال می توان گفت بسیاری از کشورهای دیگر پس از این ماجرا متوجه شدند که راهکار مقابله با سیاست های ایالات متحده رویارویی با آمریکا بصورت نظامی نمی باشد بلکه تاثیر در سیاست های آن از طریق ایجاد لابی های قدرت است.
باید امارات عربی متحده را در این زمینه تحسین کرد که به سرعت دست به کار شد و شروع به ساختن لابی هایی در آمریکا نمود که امروزه می توان نتیجه آن را بخوبی مشاهده کرد.
علیرغم دشمنی ای که میان آمریکا و روسیه وجود دارد، روسیه هم توانست برای خود لابی های قدرتی در آمریکا بسازد که روی سیاست های این کشور تاثیر بگذارند و نفوذ لابی های قدرت روسیه در آمریکا آنقدر زیاد است که بسیاری هنوز باور دارند آقای ترامپ با حمایت روسیه در آمریکا به قدرت رسیده.
البته دشمنان روسیه در آمریکا هم تلاش دارند با لابی های خود در مقابل این لابی بایستند.
عربستان سعودی هم به تبعیت و با کمک امارات عربی متحده توانسته یک لابی قدرت در آمریکا پیدا کند.
امروزه لابی عربستان سعودی در آمریکا آنقدر مقتدر است که می تواند کنگره آمریکا را وادار کند در حالی که همه شواهد در حمله 11 سپتامبر بر علیه عربستان سعودی است و ایران کوچکترین نقشی در این ماجرا نداشته، در گزارش کنگره به جای عربستان سعودی ایران را متهم شود.
همین ماجرا در مورد تشکل های بین الملی نیز صدق می کند و لابی های موجود در این تشکل ها از سازمان ملل گرفته تا مجامع بین المللی توانسته اند مثلا محکومیت عربستان در کشتار کودکان یمن را منتفی کنند و حتی عربستان را در شورای حقوق بشر سازمان ملل قرار دهند.
به هر حال اگر ما خواهان آن هستیم که با آمریکا به نوعی کنار بیاییم مجبور هستیم ما نیز چنین راهی را در پیش بگیریم و برای خودمان لابی های نفوذ در این کشور داشته باشیم.
با توجه به شرایط سیاسی موجود فیما بین ایران و ایالات متحده می توان گفت این کار بسیار دشوار است اما با توجه به شرایط دیگری که ایرانی ها در آمریکا دارند می توان گفت ما از بسیاری کشورهای دیگر جهان جلوتر هستیم و این ماجرا فقط نیاز به یک مدیریت صحیح دارد.
بدیهی است هر جا هم که لابی های ایران بخواهند خودی نشان دهند قطعا لابی های اسرائیل و عربستان سعودی و امارات تلاش خواهند کرد با آنها مقابله کنند اما اگر لابی ایران به یکباره و با اقتدار در آمریکا ظهور کند دیگر امکان شکست آن وجود نخواهد داشت.
توجه داشته باشید که ملیون ها ایرانی و یا ایرانی تبار امروزه در آمریکا زندگی می کنند و تقریبا نمی توان یک خانواده ایرانی را پیدا کرد که بستگانی در ایالات متحده نداشته باشد.
بدیهی است که این افراد می توانند زمینه ایجاد یک لابی قدرت مند را فراهم کنند اما چند نکته اینجا وجود دارد که باید برای فراهم کردن این زمینه به آن توجه داشت:
1 — به همان نسبت که بنده یک ایرانی هستم و حق و حقوقی دارم و به مملکت خود علاقه دارم باید شرایطی فراهم شود که آن ایرانی تبار هم احساس کند که یک ایرانی است و هم حق و حقوقی در کشور خود دارد و هم اینکه وی نیز حق دارد علاقه خود به مملکت خود را نشان دهد و به آن افتخار کند و مجبور نیست حاشا کند که یک ایرانی تبار است.
2 — متاسفانه بسیاری از این ایرانی ها به دلایل مختلف که برخی از آنها سیاسی است از ایران خارج شده اند و به دیگر کشورها رفته اند، شاید وقت آن رسیده باشد که به نوعی یک آشتی ملی ایجاد گردد و همه ایرانی ها، حتی آنهایی که به دلایل
3 — ایرانی تبار ها هم باید این احساس را داشته باشند که اگر احیانا با هم متحد نشود در همان کشوری که زندگی می کنند مورد بی مهری، اگر نخواهیم بگوییم ظلم، قرار می گیرند و تنها راه و چاره آنها این است که هم با هم متحد باشند و هم اینکه حامی کشور مادری خود باشند و به دیگران بفهمانند اگر هم به دلایلی اختلافاتی میان آنها و دیگر ایرانیان درون کشور وجود دارد این یک مساله داخلی میان ایرانی ها است و اجازه نمی دهند که دیگران از این اختلافات سوء استفاده کنند.
باید توجه داشت که سیاست های خصمانه لابی های دشمن با ایران در ایالات متحده فقط روی ایرانی های درون کشور تاثی نمی گذارد وایرانی تبارها نیز از آپارتاید دشمنان ایران مستثنا نمی باشند.
امروزه شما اگر یک ایرانی تبار باشید ودر کشورهای اروپایی و یا آمریکا زندگی کنید با نوعی آپارتاید مواجه می باشید که افراد دیگر جامعه با آن مواجه نمی باشند.
به عنوان مثال در اکثر کشورها همین که بفهمند شما ایرانی و یا ایرانی تبار هستید یا برای شما حساب بانکی باز نمی کنند ویا اینکه با اما و اگرها و شرط و شروط بسیار پیچیده حساب باز می کنند و همه تحرکات مالی شما را تحت ذره بین قرار می دهند.
همچنین در صورتی که مثلا یک ایرانی تبار که در دیگر کشورها اقامت دارد و یا حتی شهروند کشور دیگری است به سرزمین مادری خود سفر کند در حین برگشت همیشه باید دلهره آن را داشته باشد که پلیس مرزی چگونه با او برخورد می کند.
یا اینکه اگر خانواده ایرانی تبارها بخواهند برای دیدن فرزندان و یا بستگان خود به ایالات متحده سفر کنند برای دریافت ویزا با آپارتاید مواجه می شوند.
یا حتی برای ورود به دانشگاه و تحصیل در برخی رشته ها و یا اشتغال در آمریکا و یا مجامع بین المللی.
4 — اگر بخواهیم خلاصه تر بگوییم باید تلاش کنیم جاذبه خودمان را نسبت به این افراد افزایش دهیم و هر آنچه دافعه است را کنار بگذاریم.
نکته بسیار مهم دیگری که وجود دارد حضور تعداد زیادی از تحصیل کردگان غرب و مخصوصا ایالات متحده در ساختار های قدرت در ایران است که خود به نوعی شناخت سیستم سیاسی آن کشور را برای ما آسان تر می نماید.
به عنوان مثال بگویم.
به این نام ها توجه داشته باشید.
محمد جواد ظریف، علی اکبر صالحی، کمال خزاری، ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده، علی اکبر ولایتی.
همه وزیران امور خارجه ایران پس از انقلاب هستند و همه فارغ التحصیل ایالات متحده هستند.
این بدین معنا است که اینها بخوبی می دانند که راهکار مقابله با آمریکا چیست.
از طرف دیگر اقتدار ایران در منطقه به دلیل لشکر کشی ایران به کشورهای دیگر نبوده بلکه به این دلیل بوده که ایران توانسته از افغانستان گرفته تا لبنان و فلسطین و عراق و سوریه و یمن و… برای خود مجموعه هایی را تشکیل دهد که حامی ویا متحد ایران هستند و اینها هستند که اقتدار ایران در منطقه را بالا برده اند.
با توجه به این نکته باید توجه داشته باشیم بسیاری غیر ایرانی تبارها در ایالات متحده و دیگر کشورها هستند که به دلایل مختلف مخصوص ایدئولوژیک و فکری وفلسفی مرید ایران هستند و یا مخالف دشمنان ایران هستند و حاضر هستند به لابی های همپیمان ایران بپیوندند، وقطعا اینها به ظرفیت توانمندی ایران در ایجاد یک لابی قدرتمند در ایالات متحده می افزایند.
شاید وقت آن رسیده که تجربه خود برای ایجاد اقتدار در منطقه را تعمیم دهیم و جهانی کنیم و با تجمیع قوا به سمت پیاده کردن سیاست ایجاد یک لابی قدرت مند در ایالات متحده و دیگر کشورهای جهان باشیم تا با این لابی ها بتوانیم از پس دشمنان خود بر آییم.