بسیاری طی هفته های قبل از افزایش بی رویه قیمت خودروها گرفته تا کیفیت ماشین ها و همچنین بد قولی خودرو سازان در تحویل به موقع خودرو ها را مورد انتقاد قرار دادند و حتی برخی هم در مقابل دفاتر خودروسازان اقدام به تجمع کردند و متقاضی خودروهای ثبت نامی خود بودند.
در حالی که واکنش منطقی در همه جای جهان باید بر این اساس باشد که مردم خرید خودرو از خودرو سازان تا زمانی که روند رفتاری خود را تغییر دهند تحریم می کنند می بینیم که در ایران بسیاری دیوانه وار برای خرید این خودرو ها صف می کشند.
وقتی هم خودرو سازان همان رفتار قبلی خود را نشان می دهند پلاکارد به دست اقدام به تجمع در جاهای مختلف می نمایند.
شاید وقت آن رسیده که اگر این افراد جایی تجمع کردند نیروهای انتظامی به نوعی با آنها برخورد کنند تا عبرتی شوند برای دیگران.
اگر انصاف داشته باشیم باید بگوییم چند سال قبل بانک مرکزی و دولت خود را تکه تکه کردند تا به مردم بفهمانند در موسسات مالی غیر مجاز به امید سود های کلان سرمایه گذاری نکنند، اما کو گوش شنوا.
آن وقتی که این موسسات سود های کلان به اینها می دادند خوش خوشانشان بود و هیچ کس از آنها خبری نداشت اما همین که این موسسات ورشکسته شدند به خیابان ها آمدند و در مقابل بانک مرکزی و جاهای مختلف تجمع کردند که پولشان را می خواهند.
جای تاسف دارد که حتی برخی دولت را در فشار قرار دادند که پول اینها را از جایی جبران کند.
یا مثلا مشاهده می کنیم برخی در پروژه هایی مانند پدیده شاندیز بدون هیچ تحقیقی فقط به امید سود کلان سرمایه گذاری کردند و بعد مجری پروژه پول آنها را بالا کشید و حالا از دولت طلبکار هستند.
پول دولت هم یعنی پول همه مردم ایران و اگر دولت بنا باشد هزینه ماجراجویی های این افراد را جبران کند قرار نیست که رئیس بانک مرکزی و یا حتی رئیس جمهوری پول را از جیب خود پرداخت کند، این پول از بودجه عمومی مملکت و یا سرمایه عمومی مردم پرداخت می شود و این کار از نظر اقتصادی بدین معنا می باشد که هزینه ماجراجویی برخی را برخی دیگر باید پرداخت کنند، امری که در هیچ جای جهان متعارف نیست و نباید برخی سیاست مداران در ایران برای فرار از پاسخگویی این ماجرا را متداول کنند و یا قوانینی وضع کنند که دولت مجبور باشد هزینه این ماجراجویان را پرداخت کنند.
اگر امروزه ما در ایران شاهد مشکلات اقتصادی می باشیم شاید بخشی از آن نتیجه تحریم های ظالمانه آمریکا باشد اما بخش اصلی این مشکلات اقتصادی همین رفتار و انتخاب های غیر صحیح خودمان می باشد.
وقتی که برخی به امید سود های بالای 20% پول خود را از بانک ها خارج می کنند ودر موسسات مالی غیر قانونی سرمایه گذاری می کنند همین بیست درصدها منجر می شود که پایه نقدینگی در مملکت بصورت کاذب افزایش یابد و بالطبع تورم ایجاد شود.
اگر چوپان ها وکاسبکاران ایرانی اقدام به قاچاق دام به آنطرف مرز نکنند و وجدان داشته باشند قطعا قیمت گوشت در مملکت افزایش نمی یابد اما باید پذیرفت که قاچاق بیش از یک ملیون دام به این سادگی ها هم نیست و علاوه بر اینکه خیلی عوامل در آن دخیل می باشند خود مردم هم مشاهده می کنند که چه کسانی در حال قاچاق این دام هستند، چرا گزارش نمی کنند، آنهایی که در این باره اطلاع رسانی نکرده اند ویا در مقابل همین ماجرا مقاومت نکرده اند نیز شریک جرم به حساب می آیند.
اگر سوخت و یا خاک ویا آب و یا… ایران به جایی قاچاق می شود به این دلیل است که بسیاری می بینند و سکوت می کنند حال اگر نخواهیم بگوییم به امید مقداری جزئی سود همراهی می کنند.
شاید برخی فراموش کرده اند اما در ایالات متحده همین چند سال پیش وقتی که بورس سقوط کرد بسیاری دلالان بورس به خاک سیاه نشستند و رسانه ها تصاویر افرادی که روزی متمول بودند و برای یک لقمه نان در صف غذای یارانه ای ایستاده بودند را پخش می کرد.
آیا آنوقت هم اینها جرئت داشتند پلاکارد به دست بگیرند و جلوی بورس صف بکشند و از دولت مطالبه کنند که هزینه آنها را جبران کند؟
خیر چون مردم آمریکا هر سیاست مداری را که به اینها کمک می کرد را پایین می آوردند، چون همه می دانستند که این پولها مربوط به کل کشور است و حتی رئیس جمهوری هم حق ندارد برای تعدادی قمار باز خرج کند.
طبق آمار و ارقام طی سال گذشته مردم ایران چیزی معادل حدود 25 ملیارد دلار به حساب خودرو سازان واریز کرده اند تا خودرو بخرند یعنی پول پنج کارخانه ماشین سازی اروپایی یا کره ای یا ژاپنی یا آمریکایی.
خودروسازان کشورهای دیگر شاید در رویاهایشان هم باور نکنند که چنین مبالغی را می توانند پیش پیش برای چیزی که تولید نکرده اند از مردم دریافت کنند.
همین دو سال پیش دولت برای نگهداری خودروسازان مجبور شد حدود پنج ملیارد دلار وام بدهد.
اگر همه هزینه ای که ما برای خودرو سازی در مملکتمان انجام می دهیم را برای کارگران همین خودروسازان خرج کنیم احتمالا این کارگران یک زندگی بسیار مرفه زندگی خواهند کرد نه فقط هیات مدیره هایشان.
گویند مشت نمونه خروار.
تا زمانی که مردم به این نتیجه نرسند که باید دست به یکی کنند و با گرانفروشان و محتکران و سوء استفاده کنندگان و… برخورد کنند و آنها را با نخریدن کالا ادب کنند همین آش است و همین کاسه.