گزارش و تحلیل

آیا پنتاگون روش «درهم شکستن» ایران را می داند؟

افشای سناریوهای درگیری نظامی آمریکا علیه ایران در روزهای اخیر، بحث و گفت و گوهای زیادی را در بین سیاست مداران و تحلیل گران سیاسی برانگیخته است.
Sputnik

روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال به نقل از منابع خود اطلاع داد که در پاییز سال گذشته به دنبال حمله به سفارت آمریکا در بغداد که واشنگتن ، ایران را به آن متهم می کند، جان بولتون مشاور امنیت رئیس جمهور ایالات متحده از پنتاگون خواست که لیستی از سناریوهای پاسخ این حمله جمهوری اسلامی ایران را به کاخ سفید ارائه دهد.
منابع وال استریت ژورنال پنهان نمی کنند که مجموعه ای از اقدامات نظامی توسط وزارت دفاع به مشاور امنیت ملی ایالات متحده ارائه شد. این منابع در پنتاگون از نگرانی های خود در خصوص روحیه تندرو جان بولتون در این زمینه گفته اند. اما آیا آمریکا واقعا خواستار درگیری نظامی با ایران است ، آن هم در اوضاع پرآشوب و نابسامان خاور میانه ؟ سناریوهای پنتاگون تا چه اندازه با واقعیت مطابقت دارند؟
سوالات دیگری نیز در این زمینه ذهن مخاطب آشنا به اوضاع را درگیر می کند. برای روشن شدن موضوع خبرنگار اسپوتنیک با آقای مجتبی جلال زاده، کارشناس و پژوهشگر مسائل بین الملل و سیاست آمریکا گفت و گویی انجام داده است:

پنتاگون چه گزینه های قدرتی و سناریوهایی را از دیدگاه نظامی برای ارائه به کاخ سفید آماده کرده است؟ به طور مثال درگیری دریایی در خلیج فارس یا برخورد زمینی؟

در تحلیل این گزاره ی مطرح شده ، باید به پیشینه و نقش افراد در سو گیری و جهت گیری سیاست خارجی آمریکا دقت کنیم. با به روی کار آمدن دونالد ترامپ که به عنوان یک پدیده انتخاباتی در ایالات متحده آمریکا مطرح می شود، ما شاهد این هستیم که یک جانبه گرایی را به سیاست خارجه آمریکا برمی گرداند. افرادی که از کابینه دونالد ترامپ جدا شدند و افرادی که در حال حاضر بر مسند قدرت هستند. کسانی مثل جان بولتون که سابقه دشمنی او را با ملت ایران و همصدا شدن با گروه های تروریستی نظیر مجاهدین خلق را می بینیم.
در واقع هدف اصلی نئوکان های جدید در ایالات متحده آمریکا یا بهتر است بگوییم تند روهای دست راستی جمهوری خواه در این کشور، بازگرداندن قدرت آمریکا یا همان شعار انتخاباتی آقای ترامپ به عنوان «آمریکای اول» است، منتها از طریق حمله نظامی. در واقع این سیاست در عرصه بین الملل مردود شناخته شده، خصوصا در قبال کشوری مانند ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران. اگرچه خواست افرادی مانند جان بولتون مقابله نظامی با ایران است، اما هیچ گاه هیات حاکمه در ایالات متحده آمریکا به چنین تصمیمی تن نخواهد داد و بیشتر شاهد یک بار روانی هستیم.

شاید هم در نهایت به نفع ایرانی ها تمام شود!

اینکه آمریکایی ها ، ایران را در حمله به سفارت خود در عراق مقصر می دانند، پیشینه تاریخی دارد و عنوان کردن چنین اتهاماتی به نظام ایران در واقع در راستای اغنای کنگره و سناتورهاست برای اینکه به مقابله نظامی با ایران رای دهند. در واقع بعد از سال ۲۰۰۱ و پس از حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۰ قانونی وضع شد که به قانون دوهزاری موسوم است. این قانون، ابتکار عمل در به کارگیری نیروی نظامی و حمله نظامی در آمریکا را به رئیس جمهور واگذار کرده و نقش کنگره را کم رنگ تر می کند، که تنها دلیل و بهانه آن مبارزه با تروریسم است. در واقع آنچه که شاهد آن هستیم ، اعمال فشار توسط لابی ها و افراد با نفوذ در آمریکا برای مقابله نظامی با ایران است و یا حداقل القای این جو روانی که آمریکایی ها آماده حمله نظامی به ایران هستند. مخصوصا بعد از خروج آمریکایی ها از سوریه این فرضیه قوت بیشتری گرفت. اما در عمل ما شاهد این رویارویی و یا حمله احتمالی نخواهیم بود. برای آنکه ایالات متحده از کانون های قدرت تشکیل شده است و یا دولت عمیق (دیپ استیت) در این کشور وجود دارد که محوریت آن با سنا و کنگره بوده و خواهان چنین تصمیمی نیست. ما در آینده شاهد بالا رفتن فشارهای بین المللی خواهیم بود ، چه در حوزه سیاسی که نمونه آن برگزاری کنفرانسی در ارتباط با خاور میانه و ایران در لهستان است و چه در حوزه اقتصادی که تحریم های بیشتر وضع خواهد شد، تا سایر کشورها با آمریکا همراه شوند و اجماع جهانی شبیه آنچه که در گذشته و در دولت باراک اوباما علیه ایران شکل گرفت، مجددا به وجود آید. این مسیری است که آمریکایی ها طی می کنند. اما اینکه تا چه حد موفق باشند بخشی از آن به سیاست های جمهوری اسلامی ایران مرتبط است.

پس به نظر شما این بیانات و مطرح شدن گزینه های نظامی بیشتر جنبه شعارگونه دارد تا اینکه به واقعیت نزدیک باشد؟

در دید هیات حاکمه آمریکا در صورتی که دولت را به عنوان این هیات حاکمه بشناسیم، برخورد دفعتی و نظامی با کشورهایی که همسو نیستند، یک خواسته است. اما در عمل این سوالات مطرح می شود که تا چه اندازه از این توان برخوردارند؟ چه میزان افکار عمومی داخلی و همچنین بین المللی با آنها همراهی خواهد کرد؟ و چقدر توان تحمل تبعات آنرا داشته باشند؟ طبعا حمله نظامی به یک کشور باثبات مانند ایران در یک منطقه بحران زا مانند خاورمیانه بدون تبعات نخواهد بود. ما طی یک ماه گذشته هم شاهد استعفای جیمس متیس ، رئیس پنتاگون بودیم که در مخالفت با سیاست های دونالد ترامپ صورت گرفت. این خواست آمریکایی هاست اما توانایی ، همراهی با آن، اغنای افکار و جلب نظر بخش دیگری از سیاست مداران کنگره را تا به امروز با خود ندارد.

آیا ایران طرح دفاعی مناسبی برای این گزینه های احتمالی درگیری مد نظر دارد؟ چه در خلیج فارس و از طریق دریا و یا گزینه های حمله هوایی؟

قطعا جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مستقل، با ثبات و دارای توان نظامی ، براساس مولفه های نظامی از یک توان دفاعی نظامی مشخص برخوردار است. ایران ، طرح و راهبرد دفاعی را برای خود ترسیم کرده است. اینکه بخواهیم ایران را یک کشور دست و پا بسته در مقابل حمله فرضی بدانیم، کاملا اشتباه است و البته اگر ایران را از پیش برنده هم بدانیم، آن هم نمی تواند منطبق بر واقعیت باشد. جمهوری اسلامی ایران طی ۴۰ سالی که از عمرش می گذرد ، توان نظامی خود را بازتولید کرده است با توجه به فنآوری های داخلی و یا واردات تکنولوژی از کشورهای دیگر. قطعا باید دو نکته را مد نظر داشته باشیم: اول اینکه جنگ کوتاه مدت یا حمله نظامی کوتاه مدت بدون پاسخ، نخواهد بود. اگر درگیری نظامی اتفاق بیافتد، بلند مدت خواهد بود و در بازده زمانی کوتاه تمام نخواهد شد. دوم اینکه با توجه به اعلان های قبلی سیاست مداران ایرانی و نظامیان ایرانی که در سپاه پاسداران داشته اند، شعله های این جنگ بر دیگر مناطق خاور میانه و سایر کشورهای این منطقه هم تاثیر گذار خواهد بود.

 

بحث و گفتگو