دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، آمادگی پذیرش این موضوع را ندارد، اما استراتژی واشنگتن در خاورمیانه با موانعی مواجه شده است که توسط قتل جمال خاشقجی روزنامه نگار مخالف در کنسولگری عربستان سعودی در استانبول تشدید شده است.
ولی رضا نصر، خاورشناس مطرح و کارمند ارشد علمی موسسه بروکینز در مقاله ای برای نسخه آمریکایی نیویورک تایمز نوشت: این واقعیت که دولت ترامپ شروع به فشار بر ریاض کرد تا برای یک آتش بس در یمن اقدامی انجام دهد، نشانه واضح است که حیثیت عربستان سعودی، که در مرکز این استراتژی قرار دارد، تا چه اندازه خدشه دار شده است.
در ایران منتظر آن نیستند که سیاست ایالات متحده پس از قتل خاشقجی تغییر کند. برعکس، کاهش اعتماد به عربستان سعودی در منطقه احتمالا رهبری ایران را در اعتقاد به اینکه استراتژی فعلی آن درست است، تقویت می کند. این سیاست بر پایه مقاومت در برابر فشار واشنگتن، بسیج منابع داخلی، با تکیه بر اتحادیه اروپا، چین و روسیه استوار است تا کانال های باز با ایران را تقویت شود و همچنین اتحادیه ها و مواضعی که تهران دارد، تقویت شود.
در طول سال گذشته، تهران توانست از تشدید تنش ها با کاخ سفید اجتناب ورزد، که بعلت اعتماد به پایبندی روسیه نسبت به خط انتخاب شده در سوریه. هیچ نشانه ای وجود ندارد که ایران از جمهوری عربی دست بکشد؛ علی رغم این واقعیت که تهران با آرامش شگفت انگیزی از حملات هوایی اسرائیل به پایگاه های ایران مستفر در سوریه رفتار می کند.
علاوه بر این، ترس از رویارویی احتمالی در عراق پس از آنکه کنسولگری ایران در بصره سوزانده شد، بی اساس بود. در عوض، تهران به آرامی به بغداد کمک کرد که یک اتحاد سیاسی ایجاد کند، که از آن یک دولت جدید تشکیل شد، با تکیه بر نیروهای مسلح حمایت شده از ایران، که آمریکا انحلال آنها را طلب می کند.
بنابراین حفظ آرامش به رهبری ایران اجازه می دهد اعتماد بیشتری نسبت به مواضع مذاکراتی خود، شاید حتی با خود ایالات متحده، در مورد برنامه های هسته ای و موشکی خود داشته باشد. اکنون حاکمان محافظه کار در تهران اعتقاد دارند که اقتصاد جمهوری اسلامی با اکثر فشارهای اقتصادی ایالات متحده سازگار است. علاوه بر این، تهران می تواند نفت کافی را به فروش برساند و روابط تجاری خود را با اتحادیه اروپا، چین، روسیه و هند حفظ کند، و اقتصاد آن سقوط نخواهد کرد. هر دو، هم محافظه کاران و هم حامیان سیاستمداران معتدل توانستند یک جبهه متحد را تشکیل دهند که در آن مردم قادر باشند متحد شوند و به این ترتیب خطر خشم مردم کاهش یافت که ایالات متحده با ایجاد مشکلات اقتصادی به آن امید بسته بود.
دولت ترامپ معاهده هسته ای با ایران را رد کرد و اشاره نمود که این پیمان قادر نیست کاری کند تا از نفوذ ایران در منطقه کاسته شود. در عوض، آنها می خواهند توافق جدیدی را تصویب کنند تا این اهداف را تضمین کنند. اکنون ترامپ به زحمت می تواند وعده خود را برآورده کند که می خواست ایران را با با شرایط خاص خود، پشت میز مذاکره بنشاند. حتی اگر تهران به مذاکرات تن در دهد، موضع آن ضعیف تهران فقط به یک چیز احتیاج خواهد داشت و آن رعایت شرایط قرارداد هسته ای امضا شده با باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین آمریکا، و ادامه دادن به سیاست "فشارحداکثر" ترامپ است. سپس تهران ممکن است آماده صحبت باشد.
تلاش های ایالات متحده برای تکیه بر عربستان سعودی در قانع کردن ایران به محدود کردن فعالیت خود در منطقه همیشه مشکوک بود. پادشاهی هرگز واقعا قادر به مقابله با حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه نبود و در سال های اخیر این حضور تنها تشدید شده است. به عنوان مثال، عربستان سعودی، در حقیقت، دستان خود را در سوریه فرو کرده است و این کار را به ایالات متحده سپرد تا با ایران دست اندر کار شود پیامدهای این درگیری را رفع کند.
جدی ترین ارزیابی های غلط عربستان سعودی در سال 2015 آغاز شد: جنگ اندیشیده نشده در یمن، و پس از آن محاصره ناموفق قطر. پس از آن، ریاض سعی کرد سعد حریری نخست وزیر لبنان، که به گروگان گرفته شد، نشان دهد که نباید به حزب الله شیعه تکیه کند. هدف همه این اقدامات ناشیانه ریاض این بود که نشان داده شود که دینای عرب و متحدینش نباید با ایران کاری داشته باشند. با این حال، نتیجه همه این اقدامات اساسا مخالف بود و اکنون بازیگران اصلی منطقه — از جمله دوستان کاخ سفید — عربستان سعودی را تهدیدی بزرگ تر از ایران می دانند.
قضیه خاشقجی انگیزه برای این جریان شد که ضعف اصلی جنبه کلیدی استراتژی ترامپ را نشان داد، و نیز موضع ولیعهد را تضیف کرد. حالا توانایی عربستان سعودی در کمکرسانی به اسرائیل در مقابل ایران بعید به نظر می رسد. موضع تل آویو تضعیف شد، در حالی که موضع ترکیه که به دنبال تأثیر قابل توجهی در منطقه است و مانند ایران، نگرانی در مورد اتحاد میان اسرائیل و عربستان سعودی است، تنها تقویت شده است.
اکنون عیان و هویدا است که عربستان سعودی قادر نیست ائتلاف منطقه ای را برای بیرون راندن ایران از سوریه، لبنان، عراق و سپس یمن تشکیل دهد. اگر ترامپ با چنین هدفی برای فرستادن تعداد زیادی از نیروی مسلح که باید مدت زمان قابل ملاحظه ای برای جلوگیری از نفوذ ایران دست به اقدام بزند، تا به ایران اجازه ندهد نفوذ خود را در منطقه احیا کند در این صورت ترامپ می تواند تنها با تمرکز بر پایان دادن به جنگ های خاورمیانه، به ثبات در منطقه دست یابد. سپس او باید این امید خود را ول کند که به دلیل "فشار حداکثر" او می تواند مشکل ایران را در منطقه حل کند. اگر این واقعیت ها را بپذیریم، نفوذ ایران هرگز ناپدید نخواهد شد، به سادگی در چارچوب خاصی قرار می گیرد. در این مورد، دنیای عرب فرصت بهبودی خواهد داشت، که در نهایت بهترین راه برای بازدارندگی تهران است.
آنچه به تهران مربوط است باید گفت که لازم نیست که ایران عضلات خود را فشرده سازد. تهران فقط باید منتظر بماند تا دولت ترامپ کاملا جابجایی نیروهای خاورمیانه را درک کند. همانطور که خیال واهی ترامپ در مورد نظم عرب در منطقه تکامل می یابد، واقعیت ناخوشایند را آشکار خواهد کرد: جهان عرب قادر نیست به طور موثر نفوذ منطقه ای تهران را دفع کند، زیرا هیچ راهی برای انجام این کار با تهدیدات آمریکا وجود ندارد.