ریشههای این آیین به ایران باستان و دستکم به هزاره نخست پیش از میلاد بازمیگردد که با باورهای مرتبط با آیین مهر و مفهوم زایش خورشید پیوند خورده است.
در اندیشه ایرانیان کهن، این شب نماد اوج تاریکی و آستانه آغاز غلبه روشنایی است، زیرا از فردای یلدا، روزها بلندتر میشوند و خورشید دوباره قدرت میگیرید.
به همین دلیل نیز از گذشته تاکنون یلدا تنها یک رویداد طبیعی نیست، بلکه مفهومی کیهانی است که همزمان نمادی از تقابل نور و ظلمت به شمار میآيد.
آداب برگزاری یلدا در طول قرنها ساختار اصلی خود را حفظ کرده و در آینده نیز باقی خواهد ماند و شاید تنها شیوه برگزاری آن اندکی تغییر کند، اما بدون شک از فرهنگ پارسیان برچيده نخواهد شد.
گردهمایی خانوادهها در این شب با گشودن سفرهای که شامل انار و هندوانه، آجیل و خوراکیهای سنتی است و با گفتوگو، قصهگویی و فال حافظ سپری میگردد، از محوری ترين محافل پيوندهای خویشاوندی است.
جالب است بدانیم که بیدار ماندن تا نیمههای شب، بخشی از فلسفه این آیین است، چرا که در باورهای کهن، گذر جمعی از تاریکی و انتظار برای سپیدهدم، نشانهای از همبستگی اجتماعی و امید به آینده محسوب میشد.
از سویی، یلدا همواره کارکردی فراتر از جشن دارد و بستری برای انتقال شفاهی فرهنگ، خاطره و هویت میان نسلهاست. یکی از اتفاقات خوب این است که یلدا نهتنها در ایران، بلکه در افغانستان، تاجیکستان، بخشهایی از ازبکستان، قفقاز، کردستان عراق و میان جوامع فارسیزبان و ایرانیتبار در سراسر جهان گرامی داشته میشود.
این آیین بدون تردید بهعنوان یکی از عناصر مهم میراث فرهنگی ناملموس ایرانی، نقشی اساسی در حفظ پیوستگی فرهنگی منطقهای ایفا میکند. یلدا نماد تداوم سنتها در برابر تغییرات تاریخی است و نشان میدهد چگونه یک جشن باستانی، همچنان میتواند در دنیای معاصر و در صدها سال بعد نیز معنا داشته باشد.