نکته جالب در این سند این است که حتی یک بار هم از روسیه به عنوان تهدیدی بالقوه برای منافع ایالات متحده نام برده نشده است وهمچنین درباره ایران مهار آن به اسرائیل و عربستان سعودی و امارات عربی متحده سپرده شده و دیگر خاورمیانه اولویت شماره دو نیست بلکه آمریکای لاتین اولویت شماره دو امنیت ملی آمریکا تعریف شده.
طبق این سند چین هنوز تهدید اول بالقوه برای امنیت ملی آمریکا به حساب می آید.
جالب اینکه این سند همچنین خواستار پایان ناتو به عنوان یک "اتحاد در حال گسترش" شده است.
بخش مربوط به اروپا نیز به اختلافات بر سر جنگ اوکراین اشاره میکند و مقامات اروپایی را به داشتن "انتظارات غیرواقعبینانه" در مورد این جنگ متهم میکند.
بر اساس این سند ایالات متحده بیشتر به عنوان یک داور بین اروپا و روسیه قرار گرفته است، نه به عنوان متحد اروپا در مقابل روسیه، همانطور که از پایان جنگ جهانی دوم به عنوان ویژگی ایالات متحده بوده است.
فیلیپس اوبراین، استاد مطالعات استراتژیک در دانشگاه سنت اندروز در اسکاتلند، اظهار داشته: "این سند مانند خلاصهای از موضع روسیه است که از کشورهای اروپایی میخواهد دوباره با روسیه تعامل کنند و ایالات متحده را به عنوان ابزاری برای این امر ارائه میدهد. این یک استراتژی است که با هدف نابودی ساختار اروپای فعلی (اروپای بعد از جنگ جهانی دوم) تدوین شده است."
تاثیر گروه MAGA (Make America Great Again) روی این سند بسیار مشهود است و در واقع طبع دیدگاه های این گروه ایالات متحده باید از درگیر شدن در جنگ های دیگران پرهیز کند و به بازسازی خود بپردازد.
ناتالی توچی، مدیر موسسه روابط بینالملل در رم و مشاور دیپلماتیک سابق اتحادیه اروپا، گفت :" این سند چشمانداز نسبتاً منسجمی از جهانی تحت سلطه سه قدرت بزرگ - ایالات متحده، چین و روسیه - با حوزههای همکاری و مناطق نفوذ هر یک را ترسیم میکند".
او گفت: "کاملاً واضح است که دولت، اروپا را به عنوان هدف سلطه استعماری" ایالات متحده یا روسیه میبیند.
در واقع دیدگاهی که ترامپ از جهان دارد و در این سند انعکاس آن را می بینیم مشابه ساختار اقتصادی موجود در آمریکا که توسط لابی های قدرتمند کنترل می شود می باشد و بر اساس این دیدگاه مرز های قدرت میان سه ابر قدرت جهانی یعنی روسیه و آمریکا و چین باید تقسیم شود تا سهم هر کدام مشخص باشد و دیگر کشورها باید ذیل این سهمیه بندی حضور داشته باشند و اگر کشوری خارج از این ساختار بخواهد بازی کند توسط سه ابر قدرت مهار خواهد شد.
طبق این دیدگاه ترامپ جهان، جهان قدرتمند ها است و آنها هستند که باید تصمیم بگیرند و در واقع ترامپ تقسیم بندی نوین قدرت که بر مبنای چند قطبی است را به رسمیت شناخته و پذیرفته که دیگر تک قطبی امکان پذیر نیست.
به نظر می رسد اولین قربانیان این استراتژی هم همان اوکراین و کشورهای اروپایی خواهند بود که امنیت خود را برای چند دهه، پس از جنگ جهانی دوم، به آمریکا سپرده بودند و فکر می کردند خیلی زرنگ هستند چون خرج های نظامی گردن آمریکا افتاده و خودشان می توانند به توسعه اقتصادی بپردازند اما حالا قربانی همان سیاست شده اند.
آنچه را که اینها متوجه نبودند این بود وهست که از دید لابی قدرت در آمریکا اینها رقیب اقتصادی به حساب می آیند و نه شریک اقتصادی و در سیاست های این لابی قدرت چیزی به عنوان شریک و دوست و رفیق و همکار و حتی خواهر و برادی و پدر و مادر هم وجود ندارد تنها چیزی که هست منافع است، هر جا منافع اقتضا کند با طرفی شریک می شوند و وقتی که اقتضا نکند او را کنار می زنند و به نظر می رسد طبق این سند راهبردی الآن وقت زمین گذاشتن باری به نام "کشورهای اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم" فرا رسیده و دیر یا زود اینها باید خودشان تلاش کنند روی پای خودشان بایستند.
حال باید دید طبق این استراتژی جدید و با ضعف رهبری شدید در میان کشورهای اروپایی آیا آنها کلا شانس روی پا ایستادن را خواهند داشت؟
اینهایی که یار غربی پشت آنها را خالی کرده و نهایت خصومت را نسبت به همسایه شرقی نشان داده اند.