اما با افزایش درآمد تقاضا هم افزایش پیدا کرد وهلند به یک کشور وارد کننده کالا تبدیل شد و ساختار اقتصادی این کشور به شدت به هم ریخت.
چون قصد این نیست که درباره بیماری هلندی در اقتصاد صحبت کنیم خیلی درباره آن بحث نمی کنم اما در برهه هایی اقتصاد ایران دچار همان بیماری هلندی شد و برخی سیاستمداران با تصور اینکه روابط اقتصادی به خودی خود موجبات تحکیم روابط سیاسی را فراهم می کنند سیاست اصلاحات اقتصادی ای را پیش گرفتند که بر مبنای تشویق مردم به مصرف گرایی بود.
نبود یک سیاست اقتصادی واحد وثابت وانتشار وبای رانت خواری و سوء استفاده و سود جویی از تناقض ها در تصمیم گیری های اقتصادی و احتکار متنوع در اقتصاد در کشور را می توان بیماری اقتصاد ایران نامید.
ایران کشوری است که ثروت اقتصادی بالقوه بالایی در اختیار دارد اما جایگاه اش در آن سطحی که باید باشد نیست.
آنهایی که تفکر عمومی مردم ایران در اوایل انقلاب را به یاد دارند به خوبی می دانند که در آن زمان مردم ایران مصرف گرا نبودند و حتی مصرف گرایی به نوعی یک تابوی غیر مقبول به حساب می آمد. اما بعدها به یکباره با تزریق سیاست مصرف گرایی همان مردم به مردمی مصرف گرا تبدیل شدند.
البته در این راستا نفوذ فرهنگ مصرف گرایی غربی در ایران را نیز نمی توان نادیده گرفت.
اوایل انقلاب برخی سیاستمداران سیاست اقتصادی اشتراکی را پیشه خود کرده بودند و با توجه به اینکه مردم معموما مصرف گرا نبودند و شرایط کشور جنگی بود این سیاست، با همه سختی هایی که داشت، جوابگوی کشور بود. با این حال می بینیم در آن دوران بحث دو نرخی قیمت ارز یکی از چالش های اساسی ایران بود و همان چالش منجر به آن شد که بسیاری با استفاده از رانت مربوطه بتوانند یک شبه ره صد ساله را طی کنند و ملیاردها دلار به جیب بزنند و بعد ها برخی از آنها با داشتن همان توانمندی اقتصادی به بازیکنان و یا بازی سازان سیاسی در کشور نیز تبدیل شوند. علیرغم همه معایب سیاست توسعه مصرف گرایی اما تلاش برای شفاف سازی اقتصادی و تک نرخی کردن قیمت ارز و واقعی کردن قیمت ها در نهایت منجر به آن شد که فضای رانت برای این افراد محدود شود.
اگر به شرایط رانتخواری در کشور نگاهی گذرا داشته باشید می بینید که عموما هر وقت قیمت ارز دولتی با قیمت ارز بازار آزاد متفاوت بود برخی دست اندرکاران و افراد با نفوذ موفق شده اند که از این فضا سوء استفاده کنند. تصور اینکه با بگیر و ببند و کار پلیسی و قضایی می توان جلوی فساد و رانت خواری را گرفت یک تصور ساده لوحانه بیش نیست. بهترین راه این است که کانال هایی که موجبات رانت خواری می شود را به هر قیمتی شده بست. اصلی ترین کانال های رانت خواری امروزی در ایران هم اول چند نرخی بودن قیمت ارز، انحصار صادرات و واردات و تولید و توزیع کالا و مجوز هایی به اصطلاح طلایی است. مضاف بر همه اینها شرکت ها و موسساتی هستند که نام خصولتی بر آنها گذاشته شده.
ای کاش برای اینکه فرد و یا افرادی را برای سمت های تصمیم گیری منصوب می کردند ابتدا بررسی می کردند که این فرد چه قدر جهان دیده است و آیا خودش در زندگی شخصی خود تجربه موفقی در زمینه شغلی که بنا است در آن تصمیم گیری کند دارد یا نه. به عنوان مثال می گویم، فردی که در سمتی که مثلا باید تصمیم گیر اقتصادی باشد آیا قبل تر خودش در زندگی شخصی اش توانسته یک شرکت موفق تاسیس کند یا نه و اصلا در بازار کار فعالیتی داشته؟
همچنین آیا با شرایط اقتصادی کشورهای دیگر و تجربه های آنها آشنایی دارد یا نه؟ انتخاب فردی به صرف صرف اینکه تحصیلات عالیه داشته باشد دیگر در جهان منسوخ شده.
امروزه اگر به کشورهای موفق نگاه کنید می بینید که دلیل موفقیتشان آن بوده که افرادی در راس کار بوده اند که در زندگی خود موفق بوده اند، مهم نیست که این افراد مدرک تحصیلی دکترا و یا فوق دکترا و یا ... داشته باشند مهم برای مردم این است که این افراد در زندگی شان چه کار کرده اند.
مثال می زنم، شما اگر به ترکیه قبل از اردوغان و بعد از اردوغان نگاه کنید می بنید که از نظر اقتصادی ترکیه بعد از اردوغان زیر و رو شده. آقای اردوغان دکترای اقتصاد ندارد، تا جایی که اطلاع دارم لیسانس بازرگانی دارند، اما چون از بچه گی در کوچه خیابان های استانبول کاسبی کرده بود بسیار خوب با شرایط کسب و کار آشنایی داشت و به خوبی می دانست که چه کار باید انجام دهد تا اقتصاد ترکیه شکوفا شود.
همین هم شد.
شرایط یکی دو سال اخیر در ترکیه را باید به حساب مسایل سیاسی گذاشت و اینکه برخی کشورهای غربی در صدد ضربه زدن به اقتصاد ترکیه هستند. ولی به هر حال فراموش نکنید که ترکیه اصلا منابع اقتصادی مانند ما در ایران ندارد.
یا اگر نگاه کنید می بینید که مثلا در آرژانتین که زمانی یکی از کشورهای بسیار ثروتمند جهان به حساب می آمد ومنابع سرشار اقتصادی دارد، فردی سر کار می آید که با اقتصاد آشنایی ندارد و به یکباره آرژانتین از کشوری بسیار ثروتمند به کشوری بسیار فقیر تبدیل می شود. اتفاقا صحبت از آرژانتین شد بد نیست به این نکته اشاره کرد که یکی از دلایل فروپاشی اقتصاد آرژانتین این بود که مسئولین اقتصادی آرژانتین اصرار داشتند که قیمت ارز را به صورت دستوری به قیمتی که خودشان تعیین می کنند نگه دارند و با سیاست هایی مانند تزریق ارز به قیمت دولتی قیمت های کالا را کنترل کنند و در نهایت هم ارز آرژانتین که زمانی یکی از بالاترین ذخایر ارزی را در اختیار داشت، به باد رفت و به دست رانت خواران دولتی افتاد هم اینکه فنر قیمت ها و تورم از دستشان در رفت و امروزه آرژانتین با تورمی عجیب و غربی سه رقمی مواجه است. دولتمردان آرژانتین تصور کردند با بگیر و ببند و محدود کردن تعاملات بانکی و افزایش مالیات و... می توانند شرایط را کنترل کنند و هزینه های دولت را از درآمد های مالیاتی تامین کنند و جلوی گردش مالی در کشور را بگیرند اما در نهایت این سیاست ها منجر به آن شد که مردم به سمت تعامل نقدی با هم روی بیاورند و وقتی که تعامل با پزو آرژانتین برای مردم سخت شد آنها به تعامل با دلار آمریکا روی آوردند.
ابتدا دولتمردان آرژانتین قوانینی تصویب کردند که تعامل با دلار را ممنوع می کرد و بسیاری را بازداشت کردند و زندان و جریمه کردند ولی در نهایت دیدند که قانون وقتی قانون است که اکثریت مردم آن را بپذیرند و نمی توانند همه مردم را زندان کنند. امروزه هم رئیس جمهوری ای سر کار آمده که وعده داده بانک مرکزی را تعطیل کند و همه کارمندانش را به دلیل نا کارآمدی اخراج کند و دلار آمریکا را به پول ملی این کشور تبدیل کند.
به هر حال امروزه ایران هم دچار یک مریضی اقتصادی شده که باید هرچه سریعتر آن را درمان کرد و درمان آن نیاز به متخصص در این امر دارد، منظور از متخصص در این امر هم افرادی نیست که صرفا مدارک تحصیلی عالیه دارند بلکه افرادی است که کننده کار هستند.
اولین کاری که به نظر می آید باید انجام شود تک نرخی کردن قیمت ارز به هر قیمتی که شده است، ارز دولتی به هیچ وجه دست مردم نمی رسد و تصور اینکه دولت این ارز را برای واردات کالا تزریق می کند و آن کالا با قیمت همان ارز عرضه می شود تصوری ساده لوحانه بیش نیست. یک بار که در بازار قدم بزنید متوجه می شوید همه کالاهایی که با ارز دولتی وارد می شوند یا با قیمت ارز بازار آزاد عرضه می شوند یا اینکه به شکلی از کشور خارج می شوند و به کشورهای همجوار می روند، این تازه اگر تاجران سوء استفاده نکنند و اصلا کالا را وارد نکنند.
همچنین باید همه مجوز های طلایی ابطال گردد و تکلیف موسسات خصولتی مشخص گردد.
همین که دولت مجبور نباشد ارز به زحمت به دست آورده را به قیمتی کمتر از نصف قیمت بازار عرضه کند به خودی خود قدرت و توانمندی دولت در کنترل بازار بالا می رود و هم قیمت ارز تعدیل می شود و هم جلوی رانت و سوء استفاده ها گرفته می شود و هم قیمت ها پایین می آید و قیمت کاذب ارز هم از بین می رود.
مردم هم وقتی ببینند که چند نرخی در قیمت ارز نیست و قیمت ارز ثابت است و ساختار بانکی به گونه ای است که اگر ارزهای خود را در بانک بگذارند خیلی راحت به ارزهای خود دسترسی خواهند داشت ومی توانند به ریال اعتماد کنند، یا شروع می کنند ارز و طلای خود را به ریال تبدیل کردن یا اینکه ارزهای خود را در حساب های بانکی بگذارند.
طبق برخی آمار غیر رسمی حدود 50 تا 60 ملیارد دلار ارز امروزه دست مردم در ایران است. بسیار از ترس اینکه دارایی ممکن است که به حسابهایشان سرکشی کند و از آنها مالیات بگیرد پولهای خود را از بانک ها خارج کرده اند وحتی ماشین و خانه هایشان را فروخته اند به ارز و طلا تبدیل کرده اند تا هم قیمت پولشان ثابت بماند هم اینکه مجبور نشوند برای ما به التفاوت تورم مالیات بپردازند.
تصویب مقرراتی مانند اخذ مالیات از ماشین های به اصطلاح لوکس و یا خانه های به اصطلاح لوکس و یا اگر ورودی حساب ها از سال آینده بیشتر از سال گذشته باشد یا افزایش مالیات های علی الراس بر کسب و کارهایی که خود در رکود هستند و... همه منجر به آن می شود که مردم به سمت تبدیل دارایی خود به ارز و طلا بروند و در نهایت قیمت ارز و طلا در کشور بالا برود و دود آن به چشم قشر ضعیف جامعه برود و در آخر وجهه وعملکرد دولت مستقر است که متضرر می شود.
همین که مجوز های طلایی و احتکار در صادرات و واردات و توزیع و تولید کالا از بین برود خود به خود بازار تنظیم می شود، دیگر کسی برای سود جویی به دنبال خرید کالا نمی رود چون می داند این کالا دیگر سودی برایش نخواهد داشت.