صعود عجیب قیمت ارز در ایران و همچنین رشد افسار گسیخته سریع تورم واصرار بر ادامه سیاست اقتصادی و ارزی و مالی دستوری، دوباره بحث شرایط اقتصادی این کشور را سر زبان ها آورده است.
طبق سالهای گذشته، جدای از بحث تحریم ها، برخی دولت را متهم می کنند برای جبران کسری بودجه خود موجبات افزایش قیمت ارز را فراهم کرده و برخی دیگر شرایط سیاسی واجتماعی داخلی را بهانه می کنند و...
ده ها مورد وجود دارد که می توان آن را مستمسک قرار داد و بهانه کرد که چرا اوضاع اقتصادی ایران به این شکل در آمده و ادامه این روند وشرایط اقتصادی کشور را می توان در آرژانتین مشاهده کرد.
آرژانتین کشوری است که همین پنجاه شصت سال پیش اقتصاد پنجم دنیا را داشت و امروزه در شرایطی قرار گرفته که رئیس جمهوری جدید آمده و خواستار لغو پول ملی و استفاده از دلار آمریکا به عنوان ارز ملی شده است.
علاوه بر آن رئیس جمهوری این کشور قول داده در کنار جمع کردن بانک مرکزی، 9 وزارتخانه این کشور را تعطیل کند و همه کارمندان را اخراج کند، چون این وزارتخانه ها همه از نظر او نا کارآمد هستند.
شاید بسیار تصور کنند که این چه کاری است که وی انجام می دهد ولی واقعیت این است که اکثریت مردم این کشور به او رای داده اند تا چنین کاری را انجام دهد، وی در دوران مبارزات انتخاباتی کاملا برنامه خود را روشن کرده بود.
دلیلش هم این است که دولت آرژانتین طی دو دهه اخیر با سیاست اقتصاد دستوری عمل کرد و بخش اعظم هزینه های دولت هزینه های جاری این کشور بوده و هرچه کشور در آمد داشت خرج کارمندان دولت می شد که بخش اعظمشان ناکارآمدی مطلق داشتند.
دولتی به شدت بزرگ شده که چالاکی خود را نیز از دست داده بود.
البته نمی خواهم خیلی وارد بحث آرژانتین شوم اما چون ادامه روند فعلی در اقتصاد ایران ما را به سمت آرژانتین سوق می دهد خواستم این را مطرح کرده باشم.
بله تحریم ها بسیار موثر می باشند و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند اما واقعیت امر این است که مدیرت و سیاست اقتصادی می تواند بسیار در ماجرا تاثیر گذار باشد.
در واقع امروزه ما در ایران بیش از اینکه از بابت تحریم ها در اقتصاد خود صدمه ببینیم از بابت سیاست های اشتباه اقتصادی و مدیریت های ناکارآمد آسیب می بینیم.
مثالی بسیار ساده می زنم که همین بس کافی است.
اصرار برخی دولت مردان بر تثبیت دستوری قیمت ارز.
از 4200 گرفته تا 28500 تا...
فقط ببینید همین اصرار بر قیمت های ثابت ارزی چه ضرر هایی را به خزانه دولت و بالطبع ملت وارد کرده و چه قدر همین ماجرا موجبات رانت را فراهم کرده است.
همین امروز که دارم مقاله را می نویسم یکی از اتفاقاتی که رخ داده این است که در ایران دولت در حال ارز پاشی به قیمت 42 هزار تومان است در حالی که قیمت ارز در بازار حدود 60 هزار تومان است.
اما ارز پاشی که هیچ منطقی پشت آن وجود ندارد.
یعنی می آیند دو هزار دلار به هر نفر پول می دهند معلوم نیست میخواهد با آن چه کار کند، یا اینکه هزار یورو برای مسافرت مردم می دهند که پول را ببرند خارج در کشور دیگری خرج کنند و عملا ارزی که با هزار مشقت به دست آمده را به این شکل از دست می دهند.
چرا؟
چون برخی دولتمردان هنوز اصرار بر قیمت های ارزی که خودشان می گویند دارند.
این در حالی است که امروزه دیگر سیاست چند نرخی ارز در همه جای دنیا منسوخ شده و در همه کشورها قیمت ارز بر اساس قیمت بازار تعیین می شود و دولت ها برای کنترل قیمت ارز هیچ وقت نمی آیند ارز دولتی را حراج کنند بلکه با قیمت بازار و یا مقدار اندکی کمتر عرضه می کنند تا قیمت را پایین بیاورند.
مثلا اگر قیمت دلار در بازار 60 هزار تومان است بانک مرکزی هم می خواهد قیمت را پایین بیاورد دلار را 59 هزار تومان عرضه می کند اگر شد 59 آنوقت 58 عرضه می کند و آنقدر این جریان را ادامه می دهد تا قیمت بشکند.
آن وقت دولت، با توجه به توانمندی مالی اش، قدرت پیدا می کند تا کنترل بازار را در دست بگیرند و قیمت ارز را کم کم پایین بیاورد و روی یک قیمت ثابت نگه دارد.
مهم ترین شرط این ماجرا هم این است که دولت فضای فعالیت صرافی ها را باز بگذارد تا همه هر چه قدر می خواهند ارز خرید و فروش کنند و صرافی ها هم ارز را به قیمت بازار از دولت دریافت کنند.
من بسیار جستجو کردم اما هیچ جایی در دنیا را پیدا نکردم که اقتصاد آن درست باشد و در آن کشور چندین نرخ ارز وجود داشته باشد و بانک مرکزی آن کشور ارز را به قیمت دستوری عرضه کند و نه قیمت واقعی بازار.
محدود کردن فعالیت صراف ها منجر به آن می شود که فضای فعالیت برای دلال ها باز شود و دلال ها بتوانند کنترل بازار را دست بگیرند.
امروزه دیگر همه اذعان دارند همه این ارزهایی که دولت در حال تزریق آن به بازار هست در نهایت به امارات و ترکیه و عراق و... سرازیر می شود چون بسیاری می بینند که ما به التفاوت قیمت ارز بخش اعظم هزینه سفر آنها را تامین می کند و خوب طبیعتا کشورهای همجوار همه برای این جریان کیسه های دوخته اند.
همین بس کافی است تا ببینیم اصرار بر نرخ دستوری ارز چه ضرری را به عموم مردم وارد می کند، همین ارز را دولت از طریق صرافی ها و بانک ها به قیمت بازار اگر عرضه کند و هر چه قدر هم طرف بخواهد ارز بخرد آزاد باشد آن وقت تب خرید ارز می خوابد.
اگر هم قیمت واقعی و منطقی کمتر باشد خوب اجازه دهید حباب ما به التفاوت آن به خزانه برود وخزانه پر شود و دیگر دولت مشکل کمبود بودجه نداشته باشد وبه دنبال فشار بر مردم برای پرداخت مالیات بیشتر نباشد.
همین امارات عربی متحده که همسایه مان است امسال حدود هزار میلیارد دلار درآمد غیر نفتی داشته وبه دنبال اخذ مالیات شدید نرفته است.
آیا می دانیم چرا؟
چون برخی مدیران خارجی کاربلد را جذب کرده و آنها توصیه کرده اند برای اینکه امارات درآمد بیشتری داشته باشد وفضای تجاری را از دست دیگر همسایگان خارج کند، فضای کسب وکار را باز کنند و مالیات نگیرند و سیستم بانکی سفت و سخت به دنبال محدود کردن فعالیت های مالی نباشد، یعنی عملا بهشت کار تجاری و مالی.
همین امر موجب آن شده که بسیاری تجار کشورهای مختلف پول خود را به امارات ببرند و آنجا کسب و کار راه بیاندازند و همین که کشور رونق اقتصادی پیدا کند عملا دولت هم درآمد های جانبی هم کسب می کند.
یا مثلا ترکیه را ببینید.
می آیند کاری می کنند که بلیط هواپیمایی این کشور ارزانترین در منطقه باشد تا مسافران ترجیح دهند که از طریق هواپیمایی این کشور سفر کنند و بعد می آید فضای تشویق حضور توریست ها را فراهم می کند، آن هم با قیمت های بسیار پایین، قیمت هایی که حتی ما در ایران برای سفر داخلی خودمان هم باید بیشتر از آن هزینه کنیم.
چرا؟
چون دولت می خواهد که کسب و کار در این کشور رونق بگیرد و توریست ها به این کشور بیایند و پول خرج کنند، چه کالای ترکیه ای بخرد، چه بلیط مراکز دیدنی وتفریحی چه گشت و گذار کند، هر کاری کند در نهایت هم کسب و کار رونق پیدا می کند هم اینکه خود دولت هم از طریق درآمد های غیر مستقیم مثل مالیات بر ارزش افزوده کالا و... درآمد کسب می کند.
سیستم مالی وبانکی هم قفل نمی کنند تا مراودات مالی راحت در این کشور انجام شود و طبیعتا دولت نیز سود ببرد.
یا مثلا می گویم، اصرار بر پیاده سازی قوانین و مقررات سفت و سخت تر از FATF و یا ایجاد محدودیت در تعاملات مالی خود موجبات آن می شود که فعالیت های اقتصادی در کشور دچار چالش شود و بسیاری فعالین تجاری به دلیل محدودیت های ایجاد شده به سمت کشورهایی بروند که این محدودیت ها را برایشان ایجاد نمی کنند.
همین که دولت اصرار می کند از کارت خوان ها مالیات بگیرد و از کارت به کارت کردن پول و یا جا به جا کردن پول بکاهد و یا اینکه مالیات بگیرد خود به خود بسیاری به سمت آن می روند که تعامل از طریق سیستم بانکی و ریال را کنار بگذارند و با استفاده از ارز و یا طلا تعاملات خود را انجام دهند وخود به خود تقاضا برای ارز بالا می روند و قیمت ها به تناسب بالا می روند و کشور دچار تورم می گردد.
آنچه را که همه ما ایرانی ها لمس کرده ایم و می دانیم این است که وقتی قیمت ارز بالا می رود به سرعت قیمت همه کالاها به همان نسبت و یا حتی بیشتر هم بالا می رود اما حتی اگر دولت بیاید و قیمت را دوباره پایین بیاورد قیمت ها به همان سرعت پایین نمی آیند.
به هر صورت آنچه مسلم است این می باشد که ما نیاز به مدیران کارآمد داریم، توجه داشته باشید منظور مدیرانی که دارای کاغذ پاره هایی با نام مدرک تحصیلی کذایی را نمی گویم، مدیرانی نیاز داریم که بازار را خوب بشناسند و بدانند چه سیاست اقتصادی ای را باید پیاده کنند تا کشور از این شرایط اقتصادی خارج شود.
بسیاری از افراد هستند که در همین بازار ما مدرک تحصیلی ندارند اما چون از بازار شناخت دارند توانسته اند در کسب و کار خود بسیار موفق باشند.
منظور بنده همین افراد هستند، اینها هستند که می توانند مشکلات اقتصادی مملکت را کنند نه آنهایی که صرفا رفته اند در دانشگاه درس تئوری خوانده اند و مدرک گرفته اند ولی عملا نمی دانند چه کار باید انجام دهند تا شرایط اقتصادی را کنترل کنند.
همین چند ساعت پیش بود که در رسانه های اجتماعی یک فیلم کوتاه را از فردی مشاهده می کردم که اظهار می داشت تنها رقیب دلار امروزه ریال ایران است و باور داشت که ریال قرار است در جنگ مالی دلار را شکست دهد و...
ظاهرا هم این فرد هم دکترای اقتصاد دارد و هم استاد دانشگاه هم بوده است.
تصور بنده بر این است که یا وی در حال شوخی بوده و بخشی از صحبت هایش تقطیع شده و یا این کلیپ ساختگی باشد ولی اگر واقعیت داشته باشد تصور کنید که چنین فردی با توجه به اینکه دکترای اقتصاد دارد مسئولیت در دولت داشته باشد، چه می شود، اسمش هم هست که دکترای اقتصاد دارد.
خوب همین دکترها می آیند سر کار که اوضاع مملکت اینجور می شود.
یک سیاست اقتصادی واضح و شفاف و فضای اقتصادی آزاد وهمچنین مدیران لایق و توانمند وبا تجربه در بازار و کارآمد تنها راه حل مشکلات اقتصادی ایران می باشد.
ایران کشوری نیست که با تحریم ها بشود آن را زمین زد اما با مدیریت های نا کار آمد حتما زمین می خورد.