روزی که مقاومت فلسطین تصمیم گرفت عملیات 7 اکتبر را انجام دهد قطعا توقع داشت که اسرائیل واکنشی تند نشان دهد ولی آنچه مسلم بود این بود که فلسطینی ها به بن بست رسیده بودند و راه دیگری در مقابل شان نبود.
همه می دانستند مردم غزه در شدید ترین نوع محاصره قرار داشتند و در بزرگترین بازداشتگاه و نه حتی زندان که تاریخ بشریت به خود ندیده، زندگی می کردند و روزانه قوت آنها به صورت کالری حساب می شد و هر روز کم می شد.
ابتدا اسرائیلی ها اجازه می دادند معادل چیزی حدود 2500 کالری برای هر نفر وارد غزه شود و کم کم ظاهرا به آنها رژیم غذایی داده بودند و این مقدار را به 2000 و 1500 کالری کاهش داده بودند تا کم کم مردم غزه از گرسنگی همه بمیرند.
باغ های آنها را هر از گاهی به بهانه های مختلف به آتش می کشیدند و در مناطقی که توافق شده بود مناطق حائل باشد شهرک سازی می کردند.
البته باز هم چون گروه های مسلح مقاومت در غزه حضور داشتند به غزه حمله نمی کردند و اوضاع فلسطینی ها در کرانه باختری به مراتب بدتر از غزه بود.
هر روز به بهانه های مختلف مثلا یک یهودی می آمد و می گفت سندی سه هزار ساله پیدا کرده که یک منطقه کاملا مربوط به اجداد وی بوده و دادگاه به نفع او حکم می داد و ارتش ده ها خانواده فلسطینی را به زور از خانه های شان بیرون می کرد.
یا اینکه برخی شهرک نشین ها به بهانه های مختلف فلسطینی هایی را که در خیابان قدم می زدند هدف قرار می دادند و می کشتند و ادعا می کردند که احساس خطر کردند آنها را کشتند و حتی بازخواست هم نمی شدند، ماجرای خانم شیرین ابو عقله خبرنگار آمریکایی فلسطینی الاصل الجزیره را به یاد دارید، اسرائیلی ها در مقابل دوربین ها با خونسردی وی را به قتل رساندند و بعد حتی آمریکا هم سراغ شهروند خود را نگرفت.
بیش از 250 غیر نظامی فلسطینی طی یکسال در کرانه باختری کشته شدند و بیش از شش هزار نفر بازداشت شدند که بیش از نیمی از آنها را کودکان و زنان تشکیل می دادند.
اگر همین اتفاق در جای دیگری از جهان رخ داده بود آمریکایی ها قیامت به پا می کردند که یک شهروند شان کشته شده و یا یک خبرنگار کشته شده است.
کافی است رفتار آمریکایی ها و اروپایی ها نسبت به روسیه و عملیات ویژه روسیه در اوکراین را با واکنش آنها نسبت به عملکرد اسرائیلی ها در قبال فلسطینی ها مقایسه کنید تا متوجه رفتار دوگانه جامعه بین المللی شوید و متوجه شوید از چه صحبت می کنم.
طبق آمار و ارقام طی دو سال در اوکراین چیزی حدود 200 غیر نظامی کمتر از 14 سال جان خود را از بین طرفین درگیر به صورت غیر عمد از دست داده اند در حالی که طبق همین ارقام که مرکز آمار استاتیستیکا منتشر کرده طی کمتر از یک ماه بیش از پنج هزار کودک فلسطینی در غزه و به صورت عمدی قتل عام شده اند.
جامعه جهانی هم که لام تا کام حاضر به واکنش نشان دادن نیست و سکوت کرده است.
آیا واکنشی از آمریکا و اروپایی که خود را مدافع حقوق بشر و حقوق زنان و حقوق کودکان و... می دانند شنیده اید، درباره اتحادیه اروپا و یا پارلمان اروپا و یا ... چی؟
وقتی فلسطینی ها این شرایط را می بینند و با دوگانگی بین المللی در رفتار مواجه می شوند و می بینند که هیچ روند صلحی جواب نمی دهد و بر عکس روند های مصالحه بر سر آنها انجام می شود تا آنها را نابود کنند بدیهی است که به سمت و سوی واکنش های نظامی و عملیاتی بروند.
اگر چنین نمی کردند عجیب بود.
قطعا اگر آمریکا و متحدان اسرائیل فشار آورده بودند تا اسرائیلی ها به روند صلح با فلسطینی ها تمکین کنند و حق فلسطینی ها را می دادند به احتمال قریب به یقین احتمال اینکه عملیات 7 اکتبر رخ دهد بسیار کم می بود.
حتی شاید بتوان فراتر رفت و گفت اگر اسرائیلی ها به توافق های صلح و روند صلح تن داده بودند احتمال اینکه فلسطینی ها به سمت رفتارها و واکنش های تندرویانه بروند هم وجود نداشت.
همه آنهایی که در باره مسائل مرتبط با جریان های تندرو تحقیقات علمی آکادمیک انجام داده اند به خوبی می دانند تندروی نتیجه مستقیم رفتار های دیکتاتور مآبانه دولت ها و حکومت ها و ارتش ها و یا خودداری حکومت ها به تمکین به خواست عامه مردم می باشد.
اگر ما مثلا شاهد به وجود آمدن داعش در عراق و قدرت گرفتن آن بودیم باید متوجه باشیم که آمریکایی ها چیزی حدود یک میلیون شهروند عراقی را قتل عام کردند، در کشوری که مردم هنوز به باورهای عشیره ای و قبیله ای خود پایبند هستند و انتقام حرف اول را می زند.
این یک میلیون نفر همه عزیزانی داشتند که به دنبال انتقام گرفتن برای آنها می باشند.
به همین دلیل هم بود که وقتی داعش با پنج هزار نیرو به موصل حمله کرد علیرغم اینکه ارتش عراق چیزی حدود پنجاه هزار نیرو با تجهیزات کامل در موصل داشت مجبور شد از آنجا عقب نشینی کند چون فضای عمومی جامعه پذیرای افکار داعش که مبنای آن انتقام گرفتن از آمریکایی ها و حکومت هایی که با اشغالگران آمریکایی همکاری دارند بود، می بود.
وقتی که اسرائیلی ها دست به فجیع ترین رفتارها که مخالف همه قوانین و مقررات و توافقات بین المللی و حتی دینی و انسانی است می زنند باید توقع داشته باشند که فضای پذیرنده برای همه گروه هایی که سلاح برای مقابله با اسرائیلی ها بر می دارند افزایش یابد و امروزه هم با این قتل عامی که راه انداخته اند حتی آنهایی که شاید با گروه های اسلامگرا در غزه زاویه داشتند را به سمت آنها هل داده و دیگر کل مردم غزه، علیرغم همه هزینه ای که متحمل شده اند، خواهان انتقام عزیزانشان هستند و وقتی که حماس و یا جهاد اسلامی به مقابله با اسرائیلی ها می پردازند عاشقانه و با تمام وجود از آنها حمایت می کنند.
عموما، به صورت تاریخی، بخش بزرگی از فلسطینی ها در سرتاسر جهان باورهای سیاسی چپ گرا و حتی لاییک دارند و حتی درصد بالایی از فلسطینی ها اصلا مسلمان نیستند ولی امروزه می بینیم همه آنها یک صدا حامی غزه شده اند.
یعنی عملا اسرائیلی ها و البته از پشت آنها آمریکایی ها کاری کرده اند که حتی آنهایی که با اسلامگراها زاویه دارند و حتی مخالف اسلامگراها هستند به سمت اسلامگراها و پشتیبانی از آنها بروند.
عملکرد ارتش اسرائیل طی حدود 43 روز نشان می دهد که علیرغم همه هیاهویی که برای نشان دادن اقتدار این ارتش راه افتاده ولی عملا این ارتش هیچ اقتداری برای مقابله با فلسطینی ها ندارد و پس از 27 روز جنگ توانسته یک بیمارستان را به بهانه اینکه فرماندهی حماس آنجاست تصرف کند و در نهایت هم معلوم شده که چنین نیست و حالا به دنبال مدرک سازی برای توجیه عملکرد خود که مغایر با همه قوانین و مقررات بین المللی است و جنایت جنگی به حساب می آید، هستند.
بحث فشارهای اقتصادی و اجتماعی و نظامی که امروزه بر اسرائیل می آید به کنار فشارهای اجتماعی و مردمی در سطح بین المللی هم روز به روز شدید تر می شود و روز به روز از تعداد سیاستمداران حامی اسرائیل کاسته می شود و سیاستمداران کشورهای غربی که تا چند صباح پیش حامی پر و پا قرص اسرائیل بودند کم کم حمایت خود را کاهش می دهند چون می دانند ادامه این حمایت به ضرر آنها در انتخابات بعدی خواهد بود.
در چنین شرایطی به نظر می رسد شرایط جنگ در غزه فرسایشی شده و علیرغم همه حمایت های ایالات متحده از اسرائیل و علیرغم گذر اسرائیل از همه خطوط قرمز و همه مقررات انسانی و حقوق بشری و... ولی مقاومت فلسطین با اقتدار در حال مقابله با آنها می باشد.
تجربه تاریخی هم نشان داده که اسرائیل توان ادامه جنگ برای مدت طولانی و یا جنگیدن طولانی مدت در چند جبهه را ندارد و شرایط داخلی و اقتصادی اسرائیل در صورت ادامه جنگ به سمت فروپاشی می رود.
حال به قول معروف همه منتظر هستند ببینند که کی اول فریاد می زند اسرائیل یا مقاومت فلسطین.
آنچه روند جنگ نشان می دهد این است که مقاومت فلسطین به قول معروف پی همه چیز را به تن خود مالیده و جنگجویان آن مرگ را به جان خریده اند و تا قطره آخر خون خود می جنگند و مردم غزه همه چیز خود را از دست داده اند و دیگر چیزی ندارند که دلواپس آن باشند و به این دلیل بعید به نظر می آید فلسطینی ها حاضر باشند فریاد بزنند و روند پیش رو به سمت و سوی آن می رود که در نهایت اسرائیلی ها مجبور می باشند فریاد بنفش را بزنند و متوجه شوند که صلح وامنیت برای اسرائیل بدون وجود صلح و امنیت برای فلسطینی ها غیر ممکن است.