یکی از مهمترین شاخص های دوره پس از جنگ سرد این که تعریف قدرت و ترتیب مؤلفه های آن در سطح جهانی تغییر کرد و متغیر تعیین کننده از قدرت نظامی به اقتصادی تغییر یافت. به عبارت دیگر در گذشته قدرت جهانی ابتدا با توان نظامی دولتها تعریف می شد در حالی که امروز اقتصاد در راس شاخص ها تعیین کننده توان کشورها قرار گرفته بدون اینکه دیگر شاخص های نظامی، سیاسی، فرهنگی ، تکنولوژی، های تک و غیره و نیز سرمایه های انسانی، علمی و کارگران ماهر را از معادله حذف کند.
امروزه اکثر تحلیلگران بر این باورند که تولید ناخالص ملی کشورها تعیین کننده وزن دولتها در ترتیب قدرت جهانی است. اما سنجش تعریف توان اقتصادی متعارف، واقعیت توان دولتها را منعکس می کند یا اینکه این تعریف نیز غربی است و در محافل علمی به آن ایراداتی وارد است.
برخی از دانشمندان اقتصادی این روش محاسبه را دارای اشکالات متعددی می دانند چرا که این روش محاسبه تولید واقعی ناخالص را بر پایه قیمت حقیقی و مقایسه آن با سالهای قبل صورت می دهد تا حجم تولید مشخص گردد و حجم تورم در قیمتها نیز روشن شود. در این محاسبه تولید ناخالص ملی اعلامی و واقعی به دست می آید و با کشوری دیگرمقایسه می شود. در حالی که اساس محاسبه تولید ناخالص کشورها بر پایه پول ملی صورت می گیرد و زمانیکه به دلار برابری می شود توان خرید پول ملی در نظر گرفته نمی شود و این درحالی است که ممکن است پول ملی در داخل ارزش خرید بالاتری داشته و اینکه در برخی کشورها اساسا قیمت برابری پول ملی با دلار آمریکا چند قیمتی است و این مسائل یک خط کش واقعی در محاسبه تولید ناخالص منعکس نمی کند.
همچنین در زمانیکه قیمت پول ملی کاهش می یابد ارزش خدمات غیر صادراتی مانند خدمات تعمیر ماشین یا آرایشگری یا ساختمانی پایین تر از جاهای دیگر خواهد بود. در باره ایران تغییر قیمت برابری دلار به دلایل سیاسی و فشارهای غرب حجم تولید ناخالص ملی ایران را بالا و پایین می برد درحالیکه حجم تولید واقعی در داخل ایران کم نشده است و به علت سیاست تشویق خودکفایی در زمینه های مختلف در حال رشد است.
برای همین اقتصاد دانان توصیه می کنند برای محاسبه حجم تولید ناخالص شاخص توان خرید را مورد محاسبه قرار دهند تا سطح زندگی نیز قابل تعیین گردد. لذا برخی از اقتصاد دانان میزان تولید ناخالص معادل توان خرید را بر جمعیت تقسیم می کنند تا دهک های اجتماعی تعیین گردد و حجم فقر در کشورهای مختلف روشن شود.
در جدول جدید مشاهده خواهد شد که اقتصاد روسیه به عنوان نمونه از ترتیب 11 به 9 می رسد و این در حالی است که قیمت روبل در برابر دلار به علت سیاست فروش نفت و گاز به روبل به شدت بالا رفته است. در حالی که اقتصاد کره جنوبی از مرتبه 10 در سال 2021 به 13 در سال 2022 رسیده و این شرایط رشد 7/2 % اقتصاد این کشور است در حالی که رشد اقتصاد آمریکا تنها 2% بوده است و دلیل این مساله در کاهش قیمت وون در برابر دلار است که پول ملی کره جنوبی است.
در ایران حجم اقتصاد تقریبا تغییر نکرد ولی زمانی که قیمت ریال در برابر دلار تغییر می کند ترتیب ایران بر پایه تولید ناخالص ملی با محاسبه دلار تغییر می کند.همان مساله در ایران نیز دیده می شود و بر پایه محاسبه قدرت خرید ایران جزو بیست اقتصاد برتر قرار می گیرد.
در سال 2022 اگر تولید ناخالص را بر پایه توان خرید محاسبه کنیم می بینیم کشورهایی مانند اندونزی و برزیل در ده اقتصاد برتر جهان دیده می شوند و روسیه در جایگاه ششم جهانی قرار می گیرد و مهمتر از همه اقتصاد چین بر آمریکا پیشی می گیرد و تولید ناخالص هند در رده سوم قرار می گیرد.
به عبارت دیگر اقتصاد آمریکا از اول به دوم در سطح جهانی نزول می کند و هند جای ژاپن را می گیرد و کانادا و ایتالیا از لیست ده اقتصاد برتر جهان خارج می شوند.همچنین اقتصاد انگلیس و فرانسه از 6 و7 به 9 و 10 تغییر می یابد.
به عبارت دیگر تولید ناخالص ده اقتصاد برتر جهان در سال 2022 تقریبا 5/67 تریلیارد دلار است و سهم تولید چین ، هند ، روسیه،اندونزی،و برزیل 54% از آن است در حالیکه سهم ایالات متحد امریکا، ژاپن،آلمان، انگلیس و فرانسه تنها 45 تریلیارد دلار است. و این درحالی است که با مبنای محاسبه دلار 65% تولید جهانی از آن غرب است.
گسترش تنش در جهان به ویژه پس از جنگ اوکراین ارتباط مستقیمی با این مساله دارد. یعنی غرب که جایگاه برتر خود را در اقتصاد جهانی از دست داده به علل ساختاری توان رقابت و بازگشت به قله اقتصاد جهانی را ندارد و به همین علت تلاش می کند تا از راهبرد تضعیف رقبا به جایگاه اول جهانی بازگردد.
با جنگ اوکراین، غرب فرصت یافت تا با سرمایه گذاری در اوکراین مدت زمان جنگ را افزایش دهد و به اقتصاد روسیه آسیب وارد سازد و غرب امیدوار است که در باره چین این مساله در تایوان نیز تکرار گردد تا غرب یک جنگ فرسایشی علیه چین مدیریت کند و به اقتصاد چین ضربه سنگینی وارد سازد.