اسپوتنیک - تیتر مقاله را فیفا برای بازی امروز و پیروزی مقتدرانه شیرمردان ایرانزمین در زمین بازی انتخاب کرده است.
امروز صبح رفته بودم دنبال کارهای ماشین دیدم همه تعمیرکاران در حال انجام کارهای خود تا قبل از ساعت 12 ظهر بودند تا بعد از ساعت 12 تعطیل کنند.
تقریبا بیشتر مغازه ها هم تعطیل بودند.
البته چون جمعه بود گفتم شاید به خاطر روز جمعه همه تعطیل هستند اما وقتی که از تعمیرکار سوال کردم اظهار می داشت که همه دلواپس بازی تیم ملی هستند و می خواهند بروند بازی تیم ملی را ببینند.
وی که جزو معترضین وپای پروپا قرص اعتراض ها به حساب می آید اظهار می داشت همه دوستانش غصه دارند که چرا گول برخی رسانه های دشمن را خورده اند و قبلتر از تیم ملی ایران حمایت نکردند.
وی می گفت به همراه چندین نفر از همسایگانش رفته بودند اتحادیه صنفی شان تقاضا کرده بودند که اتحادیه با دولت صحبت کند تا برایشان بلیط شرکت در مسابقه فراهم کنند و گفته بودند حاضر هستند به هر قیمتی شده بلیط ها را بخرند و بروند قطر از تیم ملی ایران حمایت کنند و به گفته خودش "نسق آنهایی را که آمده اند تا تیم ملی ایران را هو کنند بگیرند".
وی می گفت مگر می خواهند چه کار کنند، ما را از قطر بیرون کنند، حد اقل می رفتیم آنجا اینها را کتک می زدیم هم ما را بیرون می کردند هم آنها.
چون می دانستم جزو جوانان معترض است با شوخی به او گفتم شما معلوم هست کدام طرفی هستی؟
وی گفت نه من هنوز پای اعتراض های خود هستم اما اینکه برخی خوش نشین ها آنطرف آب بیایند و بخواهند موج سواری کنند و روی دوش ما سوار شوند و بروند برای خودشان امتیاز بگیرند را قبول ندارم، اگر قرار است اتفاقی در ایران بیافتد باید دست جوانان خود ایران بیافتد و ربطی به آنهایی که رفته اند آنور آب می گویند لنگش کن ما بیاییم اینجا حکومت کنیم ندارد، اگر آنها بخواهند بیایند ایران قلم پایشان را می شکنیم.
وی می گفت ما قرار نیست برویم در خیابان و کتک بخوریم و رفقایمان کشته شوند وبعد آنهایی که آنطرف نشسته اند بخواهند بیایند اینجا حکومت کنند.
برای تعویض لاستیک های ماشین رفته بودم و مدتی با این دوستمان و دوستان دیگرش دور یک پیت حلبی آتش نشستیم و چای خوردیم، دیدم همه اینها جزو جوانان معترض به حساب می آیند اما همه شان ناراحت بودند که برخی تلاش دارند از آنچه از آن با عنوان جنبش جوانان یاد می کردند سوء استفاده کنند و می گفتند که در حین اعتراض ها دیدند که برخی می آمدند دزدی و یا خرابکاری ویا برخی می آمدند برای ژست و عکس و فیلم گرفتن و جوانان تلاش می کردند اینها را از میان خودشان بیرون کنند.
آنها همچنین از اینکه برخی گروه های جدایی طلب دارند از موضع گیری آنها سوء استفاده می کنند نیز ناراحت بودند و می گفتند اینها هم در حال به بیراهه کشاندن جنبش ما هستند.
به هر حال برایم جالب بود که جوانان مملکت ما حتی آنهایی که از نظر تحصیلات جزو قشر تحصیل کرده و یا نخبه به حساب نمی آیند آنقدر درایت دارند تا بتوانند بسیاری از مسایل را تحلیل کنند و متوجه شوند که برخی به دنبال ایجاد تفرقه میان مردم ایران هستند تا ایران را نابود کنند و هیچ کدام از آنهایی که در خارج کشور هستند به دنبال احقاق حقوق حقه اینها نیستند.
اینها اظهار می داشتند که به دلیل فضاسازی ای که برخی به اصطلاح نخبگان راه انداخته بودند اینها نیز همراه آنها شدند واز تیم ملی حمایت نکردند اما بعدا خودشان احساس کردند که چه قدر اشتباه کردند.
همه این جوانان اظهار می داشتند که وقتی دیدند دروازه بان تیم ملی ما آسیب دید و برخی خارج نشینان شروع کردند در رسانه های گروهی این اتفاق را به سخره گرفتند خونشان به جوش آمد و ناراحت شدند و تازه فهمیدند که اینها دشمن هستند نه دوست.
آیا آنهایی که مدعی نخبه بودن هستند هم اندازی همین مکانیکی ها و کارگرانشان سواد دارند؟
مدرک تحصیلی عالیه داشتن به معنای با سواد بودن نیست، مخصوصا اگر بحث به سواد اجتماعی مربوط باشد.
مهم تر از همه اینها این بود وهست که علیرغم همه اتفاقاتی که افتاده و تلاش های عدیده ای که دشمنان ایرانزمین برای ایجاد تفرقه میان ایرانی ها انجام داده اند ولی دل همه جوانان ایرانی برای ایران زمین می تپد.