گزارش و تحلیل

وقتی ظریف سفر الکاظمی به عربستان را یکشبه موشکی هوا برد

آقای الکاظمی تنها نخست وزیر عراق است که علاوه بر شهروندی عراق، شهروندی انگلیس را نیز رسما حمل می کند.
Sputnik

تقریبا همه کارشناسان امور عراق اجماع دارند که آقای مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق علیرغم شیعه بودن روابط بسیار نزدیک و صمیمی ای با عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا دارد.

زمانی که صدام حسین به ایران حمله کرده بود اکثر رهبران گروه های مخالف صدام حسین در عراق به ایران و سوریه پناه آورده بودند و اکثر نخست وزیران اسبق و شخصیت های سیاسی شیعه و کرد عراقی زبان فارسی را بخوبی متوجه می شوند.

اما آقای الکاظمی به انگلیس و آمریکا رفت وتنها نخست وزیر عراق است که علاوه بر شهروندی عراق شهروندی کشور دیگری یعنی انگلیس را نیز رسما حمل می کند.

به هر صورت بر اساس معادلات و توازن های سیاسی موجود در عراق همیشه نخست وزیران این کشور با چالش اولین سفر خارجی مواجه بودند و هستند.

طبیعتا طرفداران ایران از نخست وزیر می خواستند اولین سفر اش به ایران باشد تا به صورت ظاهری هم شده نزدیکی عراق به ایران را نشان دهد در حالی که آمریکایی ها و طرفداران آنها فشار می آوردند تا اولین سفر نخست وزیر عراق به عربستان باشد.

بحث اولین سفر نخست وزیر عراق به عربستان برای آمریکایی ها و سعودی ها از اهمیت زیادی برخوردار می باشد چون به نوعی بیعت نخست وزیر با شاه سعودی ها را نشان می دهد، سعودی هایی که آسمان و زمین و آبهای خود را در اختیار آمریکا قرار دادند تا به عراق حمله کند و صدها هزار عراقی را قتل عام کند و این کشور را اشغال نماید.

برخی ممکن است تصور کنند که دلیل این اقدام سعودی ها حمله عراق به کویت بوده اما واقعیت امر این است که سعودی ها کینه ای دیرینه نسبت به عراقی ها دارند و در معادلات سیاسی فیما بین اعراب عراق و سوریه و مصر قدرتمند به معنای عربستان ضعیف به حساب می آید چون همیشه به صورت تاریخی عراقی ها و سوری ها و مصری ها رهبری جهان عرب را در دست داشتند وفضا را برای عربستان سعودی بسته بودند.

سردرگمی مصر در قبال توطئه های ژیوپولیتیک

امروزه سعودی ها توانسته اند هم عراق و هم سوریه را نابود کنند و هم مصر را تحت سلطه خود ببرند لیبی های بد بخت که زمانی رهبرشان به صورت کلامی انواع و اقسام توهین ها را به رهبران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس نثار می کرد را نیز به جان هم انداخته اند، و به این شکل احساس می کنند دیگر رقیبی در جهان عرب ندارند، و برایشان بسیار مهم هست که عراق هیچ وقت نتواند مجددا روی پای خود بایستد و همیشه تحت سلطه آنها باشد.

طبیعتا اولین نشانه این سلطه این است که رهبران عراقی در اولین سفر خارجی خود به عربستان بروند و با شاه عربستان به عنوان رهبر کشورهای عربی بیعت کنند.

در مورد ایران ماجرا بسیار متفاوت است.

عراق برای ایرانی ها اهمیت امنیتی و استراتژیک دارد.

حتی اگر به خاطرات امیر اسد الله علم (رئیس دربار شاه) و یا هویدا (نخست وزیر شاه) برگردید مشاهده می کنید بحث خطر عراق همیشه برای ایران در اولویت قرار داشت.

در آن زمان وقتی که با شاه در مورد خرید تسلیحات بحث می کردند وی همیشه به تهدید عراق اشاره می کرد و نه به شوروی که طبیعتا می بایست خطر مهم تری برای ایران به حساب می آمد.

دلیل اش این بود که وی کاملا متوجه بود روس ها به یک سری معادلات بین المللی پایبند هستند در حالی که عرب ها به این معادلات پایبند نیستند و منتظر هر فرصتی برای پیاده کردن کینه های دیرینه شان بر علیه ایرانی ها می باشند و طبیعتا دروازه آنها برای پیاده کردن این کینه ها همانا عراق می باشد.

البته شاه ایران هم تلاش کرد با برقراری ارتباط و نفوذ پیدا کردن در کشورهای همجوار به نوعی این خواسته اعراب را مهار کند اما به دلایل زیاد نتوانست در این راستا به موفقیت چندانی دست یابد.

شاید بسیاری ندانند اما ریشه همان جنبش امل که بعد ها بخشی از آن به حزب الله لبنان تبدیل شد به جنبش هایی بر می گردد که چند دهه قبل از انقلاب توسط ایران برای بیداری شیعیان این کشور راه اندازی شده بود.

تلاش مذبوحانه برای ایجاد تفرقه میان شیعیان ایران و عراق

در عراق هم ایران قبل از انقلاب روابط بسیار صمیمی ای هم با شیعیان این کشور و هم با کردهای این کشور داشت که این روابط بعد از انقلاب به نوعی اتحاد تبدیل شد.

در واقع جنگ ایران و عراق هم ثابت کرد که ایرانی ها به بیراهه نرفته بودند و عرب ها در اولین فرصت به ایران یورش بردند، پس از جنگ هشت ساله ای که صدام حسین بر علیه ایران راه انداخت استراتژی ایران برای مقابله با تهدید های کشورهای عربی مبنی بر این شد که نفوذ خود در منطقه را گسترش دهد و مرزهای مجازی برای خود ایجاد کند، مرزهایی که در عمق کشورهای عربی تاثیر گذار می باشد.

جمهوری اسلامی ایران توانست این استراتژی را پیاده کند.

دلیل موفقیت جمهوری اسلامی و ناکامی نظام سابق ایران در پیاده کردن این استراتژی این بود که جمهوری اسلامی در کنار مردم منطقه ایستاد و به همین دلیل با آنها متحد شد در حالی که شاه می خواست علاوه بر پیاده کردن استراتژی خود سیاست های آمریکا و اسراییل را پیاده کند که طبیعتا با مخالفت مردم منطقه مواجه می شد.

به هر صورت استراتژی ایران در منطقه مبنی بر این است که ایرانی ها باید تلاش کنند از افرادی حمایت کنند که متحد خود در عراق به حساب می آیند تا قدرت را در دست بگیرند و اگر متحدینشان به قدرت نرسیدند حد اقل دوستانشان به قدرت برسند اما به هیچ وجه نباید اجازه داد دشمن ایران که از نظر فکری متحد و همسو را عربستان سعودی و آمریکا است وممکن است تهدیدی برای ایران ایجاد کند.

بر عکس عربستان سعودی ایران خواهان عراق مستقل و قدرتمند است چون باور دارد که عراق می تواند یک حایل قوی برای اطماع اعراب نسبت به ایران باشد.

حتی مشاهده می کنیم زمانی که آمریکایی ها تصمیم به حمله به عراق گرفتند بر عکس عربستان سعودی ایرانی ها به هیچ وجه اجازه ندادند آمریکایی ها از حریم هوایی و یا خاکی و یا آبی شان بر علیه عراق استفاده کنند، در حالی که صدام حسین هشت سال انواع واقسام تسلیحات ممنوعه را روی سر ایرانی ها ریخته بود.

علاوه بر این ایرانی ها  به تحریم های آمریکا و سازمان مللل بر علیه عراق تمکین نکردند و هر آنچه در اختیار داشتند را با عراقی ها نصف کردند.

البته نمی توان انکار کرد که شهید سپهبد قاسم سلیمانی نقش اول در موفقیت این سیاست ایران در عراق و منطقه را داشت و بسیاری تصور داشتند با شهادت وی استراتژی ایران در منطقه نیز شهید خواهد شد.

ماس خواستار استراتژی واحد اتحادیه اروپا در رابطه با چین شد

با روی کار آمدن آقای الکاظمی در عراق بسیاری تصور کردند که زمان شکست استراتژی های ایران در عراق به سر رسیده و برخی اقدامات دولت عراق بر علیه نیروهای همسو با ایران در عراق این فرضیه را نیز تقویت کرد.

یک روز مانده به سفر آقای الکاظمی به عربستان سعودی و دو روز مانده به سفر برنامه ریزی شده وی به تهران، آقای ظریف وزیر امور خارجه ایران به عراق سفر کردند و ملاقات های بسیار فشرده ای با مقامات و شخصیت های این کشور داشتند.

طبیعتا چنین سفری دو روز مانده به سفر آقای الکاظمی به تهران مقداری برای همه عجیب به حساب می آمد.

برخی باور داشتند هدف از این سفر هماهنگی با آقای الکاظمی جهت میانجی گری میان ایران و عربستان سعودی به دلیل روابط صمیمی اش با سعودی ها است.

البته نکته قابل تامل در این ماجرا این است که مشکل در رابطه با بحث ایران و عربستان سعودی، حد اقل طی سالهای اخیر، به این دلیل نبوده که ایران خواهان گفتگو با عربستان نیست بلکه به این دلیل بوده که عربستان در اختیار گروه های سیاسی جوان تندرو قرار گرفته که نمی توانند از دیپلماسی برای پنهان کردن کینه و دشمنی شان با ایران بهره ببرند و به صورت علنی با ایرانی ها خصومت دارند و حاضر به گفتگو با ایران نیستند.

به هر صورت بسیاری امیدوار بودند که سعودی ها حاضر باشند چنین امتیازی به آقای الکاظمی بدهند و وی را میانجی ایران و عربستان سعودی کنند.

البته آقای الکاظمی هم به دنبال آن می باشد که به نوعی با حفظ روابط و معادلات منطقه ای عراق را دور از اختلافات ایران با عربستان سعودی و ایالات متحده نگه دارد و خوب این خواسته وی بدون حل اختلافات ایران و عربستان سعودی میسر نمی شود.

علیرغم اینکه سفر آقای ظریف به عراق بسیار فشرده و کوتاه بود اما ملاقات های بسیار فشرده وی با شخصیت ها و مقامات مختلف عراقی از شیعه گرفته تا کرد و اهل تسنن، و استقبال بسیار گرمی که از او شد، ظاهرا موجب آن شده که سعودی ها و آمریکایی ها بسیار نا خشنود باشند.

آنها تصور می کردند که کار ایران در عراق تمام است و دیگر باید تیر خلاص را شلیک کنند اما متوجه شدند که، ای دل غافل از همه چیز بی خبر بودند و ایرانی ها به آنها رو دست زده اند.

عراق در تلاش برای اخراج نیروهای خارجی است

در واقع اتفاقی که افتاده این است که در پی تظاهراتی که توسط عوامل آمریکا برای سرنگونی عادل عبد المهدی نخست وزیر سابق عراق در این کشور راه اندازی شد، ایرانی ها با زیرکی تمام وقتی متوجه شدند شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی عراق بسیار بغرنج است واین می تواند برای متحدین آنها که در حال حاضر اکثریت پارلمانی عراق را در اختیار دارند بسیار گران تمام شود و همه مشکلات گردن آنها بیافتد، از متحدینشان خواستند کنار بکشند و حکومت را در اختیار متحدین آمریکا و عربستان قرار دهند و خود به جای اینکه موقعیت حکومت را در اختیار داشته باشند موقعیت اپوزیسیون را در اختیار بگیرند.

آمریکایی ها و سعودی ها تصور می کردند که توانسته اند حکومت را از چنگ متحدین ایران در بیاورند اما در واقع این تله ای بود که ایرانی ها برای آنها پهن کرده بودند.

حال توپ در زمین عربستان سعودی و ایالات متحده هست.

اگر شرایط اقتصادی و اجتماعی عراق درست نشود متحدین ایران می توانند مدعی باشند که همه اختیارات را به متحدین آمریکا و عربستان دادند اما آنها نتوانستند کاری کنند، یا نخواستند کاری کنند و فقط به وعده وعید اکتفا کردند در حالی که ایرانی ها همیشه عمل می کردند.

در مقابل ایرانی ها به خوبی می دانند که قدرت گرفتن عراق به هیچ وجه نه به نفع عربستان است و نه به نفع آمریکا و آنها به هیچ وجه حاضر نخواهند بود به وعده وعید های خود عمل کنند.

برخی کارشناسان باور دارند ماجرای مریضی پادشاه عربستان سعودی و بهم خوردن سفر آقای الکاظمی به عربستان بهانه ای بیش نبوده چون حتی اگر شاه هم مریض بود الکاظمی می توانست با بقیه شخصیت های سعودی ملاقات کند تا بگوید اولین سفر خارجی اش به عربستان بوده و بعد سر فرصت با شاه یک ملاقات می داشت.

مشخص است که سعودی ها و آمریکایی ها وقتی که چنین شرایطی را دیدند همه نقشه هایشان به هم خورده و فعلا در فکر هستند که چه نقشه دیگری می توانند پیاده کنند، چون اگر آقای الکاظمی به عربستان سفر می کرد مجبور می شدند قراردادهای پیشنهادی به عراق را امضا کنند و اگر امضا می کردند و اجرا نمی کردند برایشان بسیار سنگین تمام می شد.

بحث و گفتگو