گزارش و تحلیل

سازنده مجسمه های روح افزا از کالبد درختان خشکیده +تصاویر

باید هنر را به خیابان ها کشاند تا مردم با آن ها تعامل بیشتری پیدا کنند.
Sputnik

اسپوتنیک  ―  جمشید مرادیان متولد سال 1330 در تهران و دانش‌آموخته رشته مجسمه‌سازی از دانشگاه سوره است. اگر او را بنیان گزار ایده جان بخشیدن دوباره به درختان خشکیده و تبلور دوباره آنان از طریق هنر مجسمه سازی بدانیم، سخن گزافی نگفته ایم.  از  جدیدترین نمونه کارهای او در تهران می توان به مجسمه هایی در باغ موزه هنر ایرانی، خیابان ولیعصر حوالی تجریش، خیابان دزاشیب و حیاط دانشگاه امیرکبیر اشاره کرد. او هنرمند پرکاری است که عضویت در انجمن مجسمه‌سازان ایران، شرکت در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور، شرکت در بی‌ینال‌های مجسمه‌‌سازی ایران، شرکت در سمپوزیوم چوب در ایران، شرکت در دهمین نمایشگاه بین‌المللی "اوزاکا" ژاپن 2001 ، شرکت در سمپوزیوم مجسمه‌‌سازی چانچون چین 2003 و ساخت و طراحی دهها اثر حجمی برای فضاهای عمومی و شهری و نصب آن در داخل و خارج از کشور و طراحی و ساخت یکی از سمبل های المپیک 2008  پکن و کسب نشان عالی را در رزومه کاری خود دارد.

این هنرمند پرکار ایرانی دستی در شعر نیز دارد و علاقمند به شعرخوانی است و بسیار زیبا، با صدایی رسا و از حفظ این کار را انجام می دهد.

مصاحبه گزارشگر اسپوتنیک را با مرد نام آشنای عرصه مجسمه‌سازی با چوب در زیر می خوانیم.

اسپوتنیک: ایده ساخت مجسمه از درختان خشکیده از کجا آمده است؟

روزی من در کارگاه خود مشغول کاری بودم که از پنجره به بیرون نگاه کردم و ناگهان گاوی در خیابان توجه مرا به خود جلب کرد.  پس از اینکه با دقت بیشتری به آن گاو نگاه کردم متوجه شدم که او گاو نیست بلکه درختی در خیابان است که شبیه گاو می باشد. ایده اصلی تبدیل درخت به مجسمه از همان جا شکل گرفت.  پس از اینکه آن درخت را تبدیل به یکی از ریتون های تخت جمشید کردم، مردم بسیاری از آن استقبال کردند و رفته رفته آن مکان تبدیل به محل قراری برای دختر پسرهای جوان شد و همین اتفاق من را بر آن داشت تا بیشتر در این زمینه فعالیت کنم.

اسپوتنیک: آیا در این مسیر از شما حمایت می شود؟

بله همه این کارها به سفارش سازمان زیباسازی شهرداری تهران انجام می شود. انجمن مجسمه سازان ایران نیز از مجسمه سازان در این راستا دعوت بعمل می آورد تا درختان خشکیده شهر را تبدیل به مجسمه کنند و چهره شهر را زیباتر نمایند.

سازنده مجسمه های روح افزا از کالبد درختان خشکیده +تصاویر

اسپوتنیک: هنر مجسمه سازی در ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا جایگاه واقعی خود را یافته است؟

اگر در مورد جایگاه واقعی هنر بخواهیم صحبت کنیم باید بگویم که هنوز تابلوی مونالیزای داوینچی و آثار میکل آنژ نیز به جایگاه واقعی خود نرسیدند. در حال حاضر در عصر پست مدرن باید گفت که زمان آن به سر آمده است تا منتظر استقبال مردم از هنر در موزه ها و گالری های هنری بنشینیم. این شیوه که همه آثار هنری را در یک مکان جمع آوری کنیم و درب آن راببندیم با موزه لوور فرانسه به سر آمده است. در حال حاضر در عصر جدید باید هنر را به خیابان ها کشاند تا مردم بیشتری با آن تعامل پیدا کنند. مخاطب زمانی که با مجسمه در گالری روبرو می‌شود به جای این که از تماشای آن لذت ببرد، دچار هراس می‌شود. چرا که او با تماشای مجسمه از مجسمه ساز شخصی ماورائی با توانایی خاص در ذهن خود می سازد که خود از آن بی‌بهره است. اما تبدیل کردن درختان خشکیده به مجسمه در فضاهای عمومی و خیابان ها به نوعی مخاطب را از هراسی که در مواجهه با اثر هنری در او به وجود می آید رها کرده و فاصله مولف و مخاطب را حداقل می رساند. همچنین وی را با این حقیقت روبرو می کند که  مجسمه ساز نیز فردی مانند انسان های دیگر است و مخاطب می‌تواند در مقام مجسمه‌ساز قرار گیرد و تمایز آن چنان خاصی با مجسمه‌ساز ندارد.

 هنر خشونت را در جامعه کم می کند و اگر در جامعه ای خشونت فراگیر شود می توان گفت که حضور آثار هنری در آن اندک است. هنرمندان ما هم نباید نگران درک نشدن اثر خود در جامعه شوند و از تنهایی نباید بترسند چرا که اگر اثر هنری در زمان خود درک شود هرگز اثر ماندگاری نمی شود. برانگیختگان بسیارند اما برگزیدگان اندک. اگر می خواهیم از برانگیختگی به برگزیدگی گذر کنیم چاره آن عرق ریزان روح است. مجسمه ساز باید به وسعت تمام علوم آگاهی داشته باشد. در عصر حاضر دیگر دانستن هنر و داشتن استعداد کفایت نمی کند بلکه آگاهی از فلسفه و علوم دیگر و داشتن دانش شرط بسیار مهمی است. حس هنری دیگر فقط حس غریزی و ابتدایی انسان نیست و به باور شیلر اگر از پل زیبایی شناسی عبور نکند نمی توان آن را در عالم هنر بکار گرفت. حس هنری را می توان ساخت و بدست آورد. دیگر بازنمایی دوباره آنچه در طبیعت وجود دارد هنر محسوب نمی شود. نقش هنرمند این است که نوع دیدگاه و نگاه خود را به اثر هنری بیفزاید. به باور هگل، نقاش منظره را با حافظه خود کامل می کند.

اسپوتنیک:  آیا شما خود در مورد تبدیل یک درخت خشکیده به مجسمه خاص تصمیم می گیرید؟

طرح در دل درخت نهفته است. مرحله اول برای مجسمه ساز پیدا کردن طرح و به کمک اجرا منطبق کردن طرح با درخت است که قرار است تبدیل به چه چیزی شود و ایده آن در لحظه شکل می گیرد. البته مواجهه با مسائلی مانند خشک یا پوک بودن درخت نیز در تصمیم گیری موثر است و گاه اتفاق می افتد که در اواسط کار به دلیل شرایط خاص درخت تصمیم عوض می شود. اینکه از قبل در مورد ایده ساخت یک درخت تصمیم گیری شود محدود کردن هنر است در حالی که این نوع از هنر قابل محدود کردن نیست. حتی نامیدن مجسمه نیز به عقیده من نوعی القا کردن معنا و حس خاص به مجسمه می باشد که بیننده را محدود کرده تا در اثر به دنبال اسم خاص آن باشد. نامیدن دامنه دلالت را کوتاه می کند. در واقع با این روش مخاطب خودش براساس خوانشی که از اثر دارد، برای مجسمه نام می گذارد.

سازنده مجسمه های روح افزا از کالبد درختان خشکیده +تصاویر

شیوه کار جمشید مرادیان برای تبدیل درخت به مجسمه چوبی

به علل مختلف مانند بی آبی، باکتری یا حشرات درخت ممکن است خشک شود.  عده ای از دوستان در هنگام ساخت مجسمه از درختان خشکیده، چیزی به آن اضافه می کنند اما من ترجیح می دهم خود درختان را پیکرتراشی کنم. درختان خشکیده نباید قطع شوند بلکه باید تبدیل به مجسمه های زیبایی شوند. شیوه کار من بدین صورت است که در ابتدای امر به چوب ها که دچار بیماری هستند آنتی باکتری تزریق می کنم تا بدین ترتیب آنها را آفت زدایی کنم. سپس با گاز ارسنیک حشره کشی کرده و پس از آن با 2 یا 3 نوع از مواد مختلف به گونه ای ایزوله میکنم که برای همیشه تحت پوشش تکنولوژی نانو صدمه ای نبینند و تضمین میکنم که 20 سال می توان آن را نظاره کرد و درخت نیز به نوعی دیگر از حیات خود ادامه می دهد.

اسپوتنیک:  آیا این نوع خاص از هنر که مجسمه سازی با درختان است را آموزش می دهید؟

بله، من در حال حاضر کلاس هایی برای آموزش هنر مجسمه سازی دارم. کلاس های ما در خیابان تشکیل می شود و هنرجویان با علاقه آن را دنبال می کنند.

نحوه بالا بردن درک مردم از هنر و زیبایی شناسی از نگاه جمشید مرادیان

خشونت رفتاری لطمه ای است که به جامعه ای که با فقدان هنری دست و پنجه نرم می کند به وجود می آید.  مردم در سایه هنر رفتاری لطیف داشته و شروع به عشق ورزیدن به محیط اطراف خود می کنند. محیط زیست را شخصی می تواند درک کند و آن را حفظ نماید که با مقوله زیبایی شناسی آشنا باشد. اول باید لطافت رفتاری و درک عمیق ایجاد شود و بعد می توان در مورد مسائل دیگر صحبت کرد. البته در جامعه ای که مشکلات اقتصادی وجود دارد و مردم درگیر تامین معاش خود هستند نمی توان انتظار داشت که با هنر و زیبایی شناسی ارتباط برقرار کنند. یکی از راه های بالا بردن درک از زیبایی ها نیز استفاده از حس بصری است. با کشاندن هنر به خیابان می توان مردم را به مشاهده کردن و نه تنها دیدن آثار هنری وا داشت. در جامعه امروزی مردم دیگر زمان آن را ندارند که به گالری های هنری سر بزنند و راه حل آن انتقال گالری ها به فضاهای عمومی مانند خیابان است.  مجسمه باید با زندگی مردم ترکیب شود و تمرین بصرى به آنها داده شود. در آن صورت است که هنرمجسمه‌سازى رشد پیدا مى‌کند و ادامه مى‌یابد.  اگر مخاطب وقت کافی ندارد که به گالرى برود و مجسمه ببیند، من مجسمه‌ام را سر راه او قرار مى‌دهم تا با هنرم درگیر شود.  اگر چنین دیدى داشته باشیم ضرورت مجسمه درجامعه شهرى نا به سامان امروز را درک خواهیم کرد.

سازنده مجسمه های روح افزا از کالبد درختان خشکیده +تصاویر

اسپوتنیک: این نوع از هنر در ایران چگونه توسعه یافته و استقبال مردم چگونه بوده است؟

با صبر، حوصله، گوش فرا دادن به نیاز هنری جامعه، مداومت، مطالعه و کار خستگی ناپذیر و ...  با این شیوه شما می توانید به موفقیت دست پیدا کنید. کاری که فکر می کنم که سالیان گذشته در من جاری بوده و تمام جوانیم را با خود برده است. مردم آن بخش از هستی هستند که اگر برایشان کاری انجام دهید یقینا پاسخ شما را خواهند داد. به تعداد کارهایی که در کنار خیابان ها انجام داده ام، استقبال مردم را روز افزون نصیب خودم کرده ام. در مورد کار آخر واقع در خیابان دزاشیب بیشترین تعداد عکس را با مخاطبین گرفته ام و زیباترین کلماتی را که مردم می توانند ابراز کنند را شنیده ام.

اسپوتنیک:  آیا شما سفارش های شخصی در داخل یا خارج از کشور نیز انجام می دهید؟

در داخل یا خارج از کشور هر سفارشی با هر متریالی که مد نظر سفارش دهنده باشد انجام می دهم. کارهای من در ایتالیا و فرانسه از چوب و در چانچون چین دو متر و نیم از برنز و سمبل المپیک 2008 از فلز و سنگ بوده است.

سازنده مجسمه های روح افزا از کالبد درختان خشکیده +تصاویر

اسپوتنیک:  در سال های اخیر با گرم شدن کره زمین شاهد آتش سوزی در جنگل های بسیاری در دنیا از قبیل جنگل های آمازون، جنگل های سیبری و ارسبارن بوده ایم.  آیا هنر شما می تواند مردم را نسبت به این اتفاقات و مشکل ها آگاه کند؟

هنرمندان در همه جای دنیا در تلاش برای کاهش مونوکسید کربن همیشه سهیم بودند. هنرمندان ایرانی نیز به سهم خود به این عرصه وارد شدند.  خاصه در هنری که به نوع مجسمه سازی من بستگی دارد از سوختن و خاکستر شدن درختان نهایت بار غم را دلم احساس کردم چرا که هدف من از مجسمه سازی روی درختان خشکیده گوشزد کردن ارزش والای درخت و چوب است در هستی و داوطلبم در هر مکانی از جهان اگر درختی خشک شده قابلیت تبدیل به مجسمه را داشته باشد، در خدمت مردم باشم.

سازنده مجسمه های روح افزا از کالبد درختان خشکیده +تصاویر

اسپوتنیک:  چه برنامه ای برای آینده کاری و حرفه ای خود دارید؟

اصولا هنرمند برنامه مدون و خاصی برای آینده کاری خود ندارد. اینکه من خود را محدود کنم که در سال های آینده قرار است چه کارهایی انجام دهم به نوعی با مقوله هنر در تضاد است. بسیاری از رویدادهای هنری در لحظه اتفاق می افتد.

اسپوتنیک: حرف آخر  بفرمایید

از من خواستند به اصرار بر ایمان چیزی بخوان. گفتم چه؟

از انسان و واقعیت بخوان. من که همیشه از حفظ می خوانم به سرانگشتان فراخوان خاطراتم را ورقی زدم ...

 اینجاست!  انسان!

با گناه شروع شد! با قتل برادر بلوغ یافت !  حمله کرد!   آتش زد ...

چشم درست نمی بیند! تاریخ را می گویم. چشم درست نمی بیند!  غبار از سم اسبان! گوش درست نمی شنود ...  صدا از چکاچک شمشیر ...  فریاد از فرود تازیانه ... اهرام که بنا شدند، دیوار چین که ساخته شد، وقت آن رسید تا غذایش را بر آتش هیروشیما گرم کند ...

دیگر نخوان!  همه فریاد زدند. من اطاعت کردم ! لختی گذشت!

بدانان چنین گفتم: از حلقه حقیر واقعیت درگذرید. من باغ بزرگی در تاریخ می شناسم به نام رویا، با من به آن درآیید اندکی از ایشان چنین کردند، ما رستگار شدیم.

بحث و گفتگو