اسپوتنیک — حفظ تنش با ایران برای ایالات متحده سودمند است. آنها علاقمند به "ایجاد نظم در منطقه" نیستند. ایالات متحده در پی جاهطلبیهای ژئوپلیتیک خود و تلاش برای کنار زدن شرکا از بازار انرژی، متحدان خود در شرق نزدیک و اروپا را از دست خواهد داد.
آیا ایالات متحده با ایران جنگ خواهد کرد؟ استراتژی سیاسی ایالات متحده در منطقه چیست؟ آیا ایالات متحده به دنبال کاهش تنش با ایران است؟ سیاست ایالات متحده در قبال ایران چگونه بر سایر کشورهای حاضر در بازار جهانی نفت تاثیر می گذارد؟ جاهطلبیهای ژئوپلتیک ایالات متحده چه چیزی را برای آنها به ارمغان میآورد؟ آندری سوشنتسوف، آمریکاشناس، رئیس آژانس "استراتژیهای اوراسیا" (MGIMO)، نویسنده آثارها درباره استراتژی سیاسی آمریکا در خاور نزدیک، در مصاحبهای با اسپوتنیک به تشریح این مسائل پرداخت.
به گفته سوشنتسوف ترامپ بر خلاف دولت قبلی آمریکا، علاقهای به بازگرداندن نظم در منطقه ندارد. وی گفت: "ما هر دولت ایالات متحده را با دولت جرج دابلیو بوش که دو جنگ بزرگ منطقهای را در عراق و افغانستان آغاز کرد، قیاس میکنیم. این یک دوره ویژه در حیات آمریکا بود. دولت بسیار متحد و آماده اقدام نظامی بود؛ توافق کامل در مورد اهداف و ارزشها وجود داشت. آنها در این (دوره)، فرصتی برای آزمایش دموکراسی در خاور نزدیک و سرنگونی رژیمهای ناخواسته به مثابه یک مأموریت تاریخی میدیدند. آنها متوجه بودند که این امر با قربانیانی نیز همراه خواهد بود. حتی تا حدودی یک درخواست عمومی در ایالات متحده برای نظم دادن به شرق نزدیک پس از حملات 11 سپتامبر وجود داشت. آمریکاییها فکر میکردند که امکان برقراری سریع در منطقه وجود دارد. دولت فعلی هیچ توجهی به برقراری نظم در منطقه ندارد."
این کارشناس افزودکه علاوه بر این، دولت ترامپ از جنگ در منطقه نه تنها چیزی به دست نمیآورد بلکه میتواند چیزهای زیادی را نیز از دست بدهد: "پیش از انتخابات آینده، تلفات، هزینهها، مشکلات برای شرکای منطقهای و از دست دادن رایدهندگان رخ خواهد داد. نشانههایی از این اتفاق در حال وقوع وجود دارد و آن، تحریک هدفمند تنش به منظور به هم زدن فعالیتهای عادی اقتصادی است."
این کارشناس هدف اصلی ترامپ را چیدمان مجدد در بازار انرژی از طریق روشهای غیررقابتی دانست یعنی وادار کردن همه مخالفان در راستای خواستههای سیاسی خود:
"یکی از ویژگیهای دولت فعلی ترامپ، استفاده از ابزارهای ژئوپولیتیک برای دستیابی به اهداف اقتصادی است. مانورهای آنها حول کره شمالی و به میزان بیشتر حول ونزوئلا و ایران به هدف چیدمان مجدد در بازار انرژی است. ایالات متحده با حذف نفت ونزوئلا و ایران از بازار جهانی، برای نفت خود جای باز میکند. ایالات متحده در حال حاضر تولید را افزایش میدهد، دومین انقلاب در نفت شیل آنها در حال وقوع است. آنها در مسیر رشد صادرات در مقیاس بزرگ گام برمیدارند و بر تمام مخالفانی که میتوانند خواستههای سیاسی داشته باشند، از جمله روسیه، فشار وارد میکنند. مخالفت آنها با نورد استریم بسیار منطبق بر اصول و مرتبط با استفاده از روشهای غیررقابتی است."
با این حال، علیرغم اینکه هیچ پیش شرطی برای شروع جنگ بین ایالات متحده و ایران وجود ندارد، کارشناس معتقد است که نفع آمریکا حفظ تنش اطراف ایران است و ایالات متحده علاقهمند به کاهش این تنش نیست، زیرا که با حذف آن، چیزی عاید آمریکا نمیشود.
سوشنتسوف ادامه میدهد: "اگر اوباما نقش تاریخی خود را در این میدید که برای یکبار و برای همیشه تعهدات مربوط به عدم توسعه سلاحهای هستهای را کسب کند و جهان را به وضعیت غیرهستهای نزدیک کند، ترامپ چنین برنامهای ندارد. طرز فکر او تاکتیکی در راستای هدف توسعه اقتصادی آمریکا، بازگشت شرکتهای آمریکایی به بازار و ورود این شرکتها به بازارهای جدید و از بین بردن رقبا به هر وسیلهای است."
در عین حال، کارشناس میافزاید، سیاست ایالات متحده برای حفظ تنش در خلیج فارس، نه تنها به صادرات نفت ایران ضربه میزند، بلکه همچنین تقریبا تمام اقتصادهایی که با صادرات انرژی مرتبط هستند را متاثر میکند. سوشنتسوف تاکید کرد: "تنش در تنگه بدان معنی است که نفت قطر و عربستان، ریسکهای سیاسی و امنیتی بر روی قیمت نفت تاثیر منفی میگذارند. قراردادهای آتی در این برهه با حاشیه خاصی همراه خواهند بود و ممکن است رغبت کمتری نسبت به آنها در مقایسه با تحویل گرفتن نفت از ایالات متحده و یا از کشور دیگری باشد."
به گفته رئيس آژانس "استراتژیهای اوراسیا"، رفتار تهاجمی آمريکا منجر به از دست دادن اعتماد متحدانشان خواهد شد. به محض اینکه مشخص شود گامهای ژئوپلیتیک آمریکا با هدف افزایش حضور آنها در اقتصاد جهانی و در جاهایی که مخالفانشان را تحت فشار قرار میدهند است، اعتراض علیه این اقدامات، به خصوص در میان متحدانشان بوجود خواهد آمد: "ایالات متحده اکنون ایران را به سیاست تهاجمی متهم میکند اما خودشان متداوما تمامی استانداردها را با افزایش تنش از بین میبرند. آنها میتوانند متحدان خود را در شرق نزدیک از دست بدهند. محدودیت در صادرات نفت عربستان و قطر بسیار حساس است. آنها با فشار بر شرکتهای آلمانی در خصوص مسئله نورد استریم، که اکنون یک مسئله دارای اهمیت استراتژیک برای اقتصادی آلمان است، شروع به از دست دادن متحدان خود در اروپا خواهند کرد. این یک سیاست بیثمر است، زیرا خودشان اعتبار خود را تضعیف می کنند."