سندرم اوکراینی، آناتومی رویارویی نظامی مدرن

© Sputnik / Evgenya Novozheninaاوکراین
اوکراین - اسپوتنیک ایران  , 1920, 16.01.2023
اشتراک
مقاله ویکتور مدودچوک، رئیس شورای سیاسی پلتفرم اپوزیسون ممنوعه در اوکراین به نام"به خاطر زندگی" در باره بحران اوکراین.
اسپوتنیک، مقاله ویکتور مدودچوک، رئیس شورای سیاسی پلتفرم اپوزیسون ممنوعه در اوکراین به نام"به خاطر زندگی" را مورد توجه مخاطبان خود قرار می دهد.
مدودچوک: اگر به حرفهای بسیاری از سیاستمداران غربی گوش بدهیم، درک معنا و مکانیسم های درگیری در اوکراین مدرن کاملاً غیرممکن است. بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، مشارکت مستقیم ارتش ایالات متحده در درگیری را رد می کند، اما در عین حال، همه جا اعلام می کند که ایالات متحده میلیاردها دلار سلاح به اوکراین تحویل می دهد. وقتی میلیاردها دلار صرف نیازهای نظامی اوکراین می شود، معلوم می شود که منافع اوکراین برای ایالات متحده بسیار مهم است. اما اگر ارتش آمریکا نمی‌خواهد در آنجا بجنگد، شاید این منافع چندان مهم نیستند. پس این تحویل های چند میلیارد دلاری چیست؟ کمک بلاعوض؟ کسب و کار سودآور؟ سرمایه گذاری ها؟ نوعی سیاست ترکیبی؟ همه این سوالها می توانند بدون پاسخ و در مه غلیظی باقی بمانند.
در اینجا باید به آخرین افشاگری مرکل صدراعظم سابق آلمان نیز توجه نشان داد مبنی بر اینکه توافقات مینسک فقط یک تاخیر برای اوکراین بود که از این گفته می توان چنین نتیجه گرفت که هیچکس نمی‌خواست صلح برقرار شود. پس بدین ترتیب می خواستند روسیه را فریب بدهند. اما برای چه هدفی؟ از اوکراین محافظت کنند یا خودشان حمله کنند؟ و چرا باید فریب داد، اگر به سادگی می توانستند آنچه را که خود آلمان توصیه می کرد انجام دهند؟ یا آلمان از قبل چیزی را توصیه کرده بود که اجرای آن غیرممکن بود؟ پس می‌توان به این سؤال رسید که آیا متقلب‌های سیاسی می‌توانند به یک "شمعدان" دست پیدا کنند تا این "مه غلیظ را روشن کنند"؟ اما امروز به نظر می‌رسد مهم‌تر از بین بردن مه، وضعیت شکل گرفته فعلی است. به این ترتیب معلوم می شود که مهمتر از آن نگاهی به نخستین گام‌هایی است که در این سمت برداشته شده است. چه چیزی منجر به بروز این بحران شد، دلایل آن چیست؟ و چگونه می توان از این وضعیت خارج شد، زیرا این وضعیت روز به روز خطرناک تر می شود. بنابراین، تحلیل را از ریشه‌یابی این بحران آغاز می کنیم.
نگرانی روسیه از حملات ترکیه به مواضع نیروهای کرد  - اسپوتنیک ایران  , 1920, 21.12.2022
واکنش روسیه به تصمیم اتحادیه اروپا در مورد "عدم صدور شنگن" برای شهروندان مناطق جدید روسیه
جنگ سرد چگونه به پایان رسید؟
شروع هر جنگ جدید معمولاً در پایان آخرین جنگ نهفته است. جنگ اوکراین قبل از جنگ سرد بود. یافتن پاسخ این سوال که چگونه واقعاً به پایان رسید، ما را به درک معنای درگیری فعلی نزدیک‌تر می‌کند، که به اوکراین محدود نمی‌شود، بلکه بسیاری از کشورها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. واقعیت این است که کشورهای غرب و کشورهای فضای مابعد شوروی، در درجه اول روسیه، نتایج این جنگ را متفاوت درک می کنند.
غرب بدون تردید خود را در این جنگ پیروز اعلام کرده و روسیه را بازنده می داند. و از آنجایی که روسیه ظاهراً طرف شکست خورده است، پس سرزمین اتحاد جماهیر شوروی سابق و اردوگاه سوسیالیست غنیمت قانونی ایالات متحده و ناتو است که طبق اصل "جفای مغلوب" تحت کنترل غرب در می آید. از این رو اوکراین قلمرو نفوذ ایالات متحده، ناتو به حساب می آید و نه روسیه. بنابراین، تمام ادعاهای روسیه مبنی بر تأثیرگذاری بر سیاست اوکراین، حفاظت از منافع آن کشور در این منطقه "بی اساس" نامیده می شود و "سوء قصد" آشکار به منافع آمریکا و ناتو تلقی می گردد. دیگر نیازی نیست که از دیدگاه منشور روابط شرق و غرب به جهان بنگریم. مارگارت تاچر در اوایل دهه 1990 گفت: جنگ سرد تمام شده است. یعنی موقعیت شرق روسیه دیگر مهم نیست. یک بُردار، یک صاحب جهان، یک برنده وجود دارد".
نگاه روسیه به این روند کاملاً متفاوت است. روسیه به هیچ وجه خود را بازنده نمی داند. خروج از جنگ سرد ناشی از اصلاحات دموکراتیک در سیاست و اقتصاد بود و رویارویی نظامی جای خود را به تجارت و ادغام با غرب داد. یعنی اگر امروز دشمن سابق شما دوست شده، آیا این را نمی توان پیروزی دانست؟ در همان زمان، اتحاد جماهیر شوروی و سپس فدراسیون روسیه، هدفشان پیروزی در جنگ سرد نبود، بلکه خروج از رویارویی نظامی شرق و غرب بود که می‌توانست به یک فاجعه هسته‌ای ختم شود. مسکو، همراه با واشنگتن، این راه را پیدا کرد، زیرا مسکو فقط به اهدافی برای خود نمی اندیشید، بلکه برای کل جهان به طور کلی دست به یافتن این راه حل زده بود.
فرایند خروج از جنگ سرد اصلاً به معنای جذب شرق توسط غرب، تبعیت اقتصادی، حقوقی و فرهنگی فضای پس از شوروی نبود، بلکه از دیدگاه روسیه همکاری برابر و ساخت مشترک یک واقعیت جدید سیاسی و اقتصادی جهانی را مد نظر داشت. بنابراین ما به وضوح شاهد دو رویکرد برای پایان جنگ سرد هستیم: پیروزی پیروزمندان، از یک سو، و ساختن جهانی جدید - تمدن، از سوی دیگر. همانا بر اساس این رویکردها است که حوادث و رویدادها در آینده توسعه خواهند یافت.
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه  - اسپوتنیک ایران  , 1920, 31.12.2022
پوتین: غرب در انتظار نابودی روسیه بود
دنیای جدید یا مستعمرات جدید غرب؟
در سال 1991 اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، اما در سال 1992 اتحادیه اروپا ایجاد شد که فضای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از جمله روسیه، امیدهای زیادی با آن بسته بود. به نظر می رسید که اینجا جهانی جدید است، شکل گیری فراملی جدید، چرخشی جدید در تاریخ تمدن اروپا. روسیه، مانند سایر کشورهای بلوک سوسیالیستی سابق و اتحاد جماهیر شوروی، خود را در آینده به عنوان عضو برابر این اتحادیه می بیند، دکترین "اروپا از لیسبون تا ولادی وستوک" در حال شکلگیری است.
در این شرایط، روسیه نه تنها از اتحاد آلمان، بلکه از ورود متحدان سابق خود و حتی جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی به اتحادیه اروپا استقبال می کند. ادغام اقتصادی با غرب در دهه 1990 از اهمیت درجه اول برای روسیه برخوردار بود و مسکو آن را کلید موفقیت خود به عنوان یک کشور مدرن می دانست. در عین حال، رهبری روسیه تمایل خاصی برای پیوند دادن جمهوری های شوروی سابق، از جمله اوکراین، به روسیه احساس نمی کرد. اکثر جمهوری های شوروی با استفاده از یارانه های مرکز، به عنوان قطب های روسیه وجود داشتند. رهبران این کشورها دستی دوستانه بر پشت می زنند و سعی می کنند هر چه زودتر از زیر بار اقتصادی خود خلاص شوند.
روسیه، سریعتر از اوکراین، وارد بازار اروپا شد. زیرا روسیه دارای حجم عظیمی از منابع انرژی است که در اروپا مورد تقاضاست، در حالی که اوکراین، برعکس، قادر به خرید منابع انرژی با قیمت های اروپایی نیست. بدون وجود مناطق جنوب –شرق، استقلال اوکراین می‌توانست به فروپاشی اقتصادی ختم شود. اما اکنون در آنجا جنگ‌های شدیدی جریان دارد. جنوب -شرق با ظرفیت های عظیم تولید و صنعت توسعه یافته، اوکراین را در توزیع بین المللی نیروی کار قرار داده بود. اکنون نمی خواهند صحبتی در این باره بکنند و آن رانادیده می گیرند، اما در دهه 1990 همانا جنوب - شرق روسی زبان اوکراین بود که اقتصاد و به همراه آن استقلال سیاسی اوکراین را نجات داد.
فرمانده کل نیروهای اوکراینی: اوکراین در بحث انرژی در آستانه فروپاشی است - اسپوتنیک ایران  , 1920, 15.12.2022
فرمانده کل نیروهای اوکراینی: اوکراین در بحث انرژی در آستانه فروپاشی است
حال به نکته دیگری توجه می کنیم: از دهه 1990، یک سری درگیری ها و جنگ های قومی جدی در اروپا و در مرزهای آن آغاز شده است که میلیون ها نفر را درگیر کرد. تا سال 1991 چنین تعداد درگیری های قومی مشاهده نشد. ه بود. همه اینها منجر به فروپاشی یوگسلاوی، از دست رفتن یکپارچگی گرجستان، مولداوی، سوریه شد. از نقطه نظر پارادایم، اتحاد اروپا معنایی ندارد. به هر حال، منظور از این اتحاد، تکه تکه شدن اروپا به بسیاری از دولت های کوچک نیست، بلکه برعکس، ایجاد یک اتحادیه عظیم فراملی از مردم است که این مردم نیازی به نابودی یکدیگر ندارند، مرزها چند برابر نمیشوند. اما با هم دنیای مشترک جدیدی می سازند. چه مشکلی در اینجا وجود دارد؟
چنین فرایندی اگر بر اساس مفهومی باشد که روسیه قبلاً به آن پایبند بود، قایل پذیرش است. اما اگر از مفهوم پیروزی در جنگ سرد غرب پیش برویم، درگیری های قومی معنایی کاملاً متفاوت دارند که این معنی بارها بیان شده است - به عنوان مثال، بیل کلینتون، رئیس جمهور ایالات متحده در جلسه ستاد مشترک ارتش در 24 اکتبر 1995، گفت: " با استفاده از اشتباهات دیپلماسی شوروی، گستاخی شدید گورباچف ​​و اطرافیانش، از جمله کسانی که آشکارا موضعی طرفدار آمریکا داشتند، به آنچه رئیس جمهور ترومن قرار بود با اتحاد جماهیر شوروی با بمب اتم انجام دهد، دست یافتیم".
از اینجا می توان نتیجه گرفت که همه سیاستمداران غربی نمی خواستند دنیای عادلانه جدیدی ایجاد کنند. وظیفه آنها نابودی "دشمن" - اتحاد جماهیر شوروی، یوگسلاوی و سایر کشورها –بود. تشدید درگیری های بین قومی بسیار منطقی بود، بدین ترتیب آنها دشمن را تضعیف می کنند و در صورت پیروزی به تجزیه کشورها پرداخته تا برای جذب توسط برنده راحتتر باشد.
در چنین شرایطی، وضعیت واقعی امور مهم نیست. وضعیت به عمد متزلزل شده است. نمایندگان یک اقلیت ملی که به طور فشرده در بخش های خاصی از کشور زندگی می کنند جدایی طلب و تهدیدی برای دولت اعلام می شوند. این تاکتیک از دوران باستان شناخته شده بود و توسط روم باستان استفاده می شد. اما به نظر می رسد اکنون صحبتی از ساختن یک امپراتوری برده دار جدید در میان نیست؟ یا شاید هم اینطور است، مثلاً در واشنگتن فضای پس از شوروی را برخی از استان های یک امپراتوری بزرگ می دانند که کلان شهر خود را دارند و باید از متجاوزان وحشی که نمی خواهند تسلیم این امپراتوری شوند محافظت شوند؟
عملیات ویژه روسیه در اوکراین - اسپوتنیک ایران  , 1920, 15.01.2023
کارشناس: اشتباهات پیشین ناتو، دلیل درگیری های امروز اوکراین است
بنابراین، ما دو راهبرد سیاسی داریم - یکپارچگی اقتصادی و سیاسی کشورها، که در آن منافع متقابل در خط مقدم است، و جذب دیگران توسط یک کشور، که در آن منافع کشورهای جذب شده در نظر گرفته نمی شود و خود این کشورها را می توان تجزیه کرد، مطرود اعلام کرد، فتح کرد.
در مورد فدراسیون روسیه نیز به همین شکل عمل می شود. هر چند روسیه با تغییر شدید مسیر سیاسی و اقتصادی توانست از بحران خارج شود،. همانا به این دلیل تمایل آشکار برای تضعیف، تحقیر و قرار دادن آن در موقعیت نامطلوب بطور فزاینده ای آشکار می شود. روسیه، با وجود این واقعیت که پتانسیل اقتصادی آن در حال رشد است، دولت منسوخ اعلام می شود. رشد ظرفیت های اقتصادی باید نفوذ کشور را افزایش دهد و این باید در دنیای غرب مورد استقبال قرار گیرد. اما در مرود روسیه، برعکس آن اتفاق می افتد، نفوذ روسیه نه تنها مورد استقبال قرار نمی گیرد، بلکه اشتباه، جنایتکارانه و فاسد اعلام می شود.
اینجاست که ما باید ب جزئیات بیشتری بپردازیم. روسیه دموکراسی غربی را الگو قرار می دهد، اصلاحات را انجام می دهد و شروع به ادغام در جهان غرب می کند. از نقطه نظر ساختن یک خانه مشترک اروپایی، این امر باید مورد استقبال و تشویق قرار گیرد. اروپا، یک شریک صلح آمیز و از نظر اقتصادی مرفه، با بازارها بزرگ و منابع خود را به دست می آورد که بدون شک آن را تا حد زیادی تقویت می کند. اما اگر از نقطه نظر تفکر استعماری به این فرایند نگریسته شود، رشد اقتصادی و استقلال یک مستعمره دور تحمل نخواهد شد. استان ها نباید از نظر مالی، سیاسی و فرهنگی از کشور مادر پیشی بگیرند.
اتحادیه اروپا وجود دارد که درگیر ساخت یک واقعیت اقتصادی جدید بود. و ناتو وجود دارد که در سال 1949 ایجاد شد و با شرق، در درجه اول با اتحاد جماهیر شوروی و روسیه در تضاد شدید بود. بد نیست سخنان هیستینگز اسمای اولین دبیرکل ناتو را به یاد بیاوریم: " اتحاد جماهیر شوروی را در خارج از اروپا، آمریکایی‌ها را در داخل و آلمانی‌ها را در موقعیتی فرودست نگه دارید". این یعنی ایدئولوژی ناتو بدان معناست که آمریکا باید در موقعیت مسلط در اروپا باشد و اصلا حرفی از روسیه نباشد.
حال در چنین شرایطی روسیه چگونه باید با این موضوع برخورد کند؟ از این گذشته، روسیه صادقانه به جنگ سرد پایان داد، اما به نظر می رسد ایالات متحده و ناتو این کار را نکردند. به نظر می رسد که اتحاد با غرب که روسیه برای آن آماده شده است، نه در شرایط مساوی، بلکه در شرایط جذب اقتصادی و سیاسی آن کشور جریان دارد. از این رو مسکو خواستار توقف حرکت به سمت مرزهای روسیه و تجدید نظر در مواضع و توافقات شد. اکنون می بینیم که مفهوم ناتو نه تنها ادغام روسیه در اروپا را نابود کرده، بلکه به گسترش اروپا و توسعه آن نیز پایان داده است. یعنی از دو رویکردی که در اینجا ارائه کردیم، یکی به وضوح دیگری را شکست داد.
کییف حضور نظامی خود در مرز کریمه را افزایش داد - اسپوتنیک ایران  , 1920, 15.01.2023
سیاستمدار بریتانیایی از تصمیم سوناک در مورد اوکراین عصبانی است
روسیه و اوکراین - تراژدی روابط
بیایید از تصویر کلی به طور مستقیم به روابط روسیه و اوکراین بپردازیم. بیایید با این واقعیت شروع کنیم که روابط این کشورها تاریخ خاص خود را دارد. این روابط نزدیکتر از تعامل بین انگلستان و اسکاتلند یا ایالات شمالی و جنوبی است. اوکراین برای بیش از 300 سال بخشی از روسیه بوده است که بر فرهنگ، ترکیب قومی و ذهنیت آن تأثیر گذاشته است. اوکراین استقلال خود را در سال 1991 نه در نتیجه یک مبارزه آزادیبخش ملی، بلکه با توافق با مسکو به دست آورد. واقعیت جدید اقتصادی و سیاسی نخبگان روسیه را نه تنها به اعطای استقلال به اوکراین، بلکه برای رسیدن به آن، تشویق کرد. در آن دوران، هیچکس حتی در وحشتناک ترین کابوس ها، درگیری مسلحانه بین دو کشور جدید را حتی تصور نمی توانست بکند. اوکراینی ها روسیه را یک قدرت دوست و مردم روسیه را برادر می دانستند و این برخورد متقابل بود.
در روسیه، اوکراین برای مدت طولانی تحت سلطه مفهوم "روسیه دیگر" بوده که دلالت بر روابط بسیار نزدیکتر از، برای مثال، بریتانیا و کانادا داشت. بر طبق یک ضرب المثل رایج در زندگی روزمره:" ما یک قوم اما دارای کشورهای مختلف هستیم". اوکراینی‌ها و روس‌ها علاقه زیادی به زندگی سیاسی همسایگان خود داشتند که می‌توان به عنوان مثال از زلنسکی، رئیس‌جمهور کنونی اوکراین پرسید که از طنزهای سیاسی معمولاً در مورد سیاست هر دو کشور، کسب درآمد می کرد.
با این حال، دقیقاً در نمونه اوکراین می توان به وضوح مشاهده کرد که چگونه مفهوم ایجاد فضای سیاسی و اقتصادی مشترک با مفهوم بیرون راندن روسیه از اروپا شکست می خورد. از اولین حادثه "میدان" در سال 2005، اوکراین در سطح ایدئولوژی دولتی یک سیاست ضد روسی را پیاده کرد. به وضوح مشاهده می شود که این سیاست الگویی از جنگ سرد دارد. یعنی اوکراینی ها با حمایت برخی از سیاستمداران، تغییرات در برنامه آموزشی، فرهنگ و پخش رسانه ملی از نظر روانی، در مقابل روس ها قرار گرفتند. و همه چیز تحت پوشش اصلاحات دموکراتیک از بین رفت، منظور باصطلاح تغییرات مثبتی است که مورد حمایت انواع سازمان های غربی و بین المللی قرار داشت.
 عربستان - اسپوتنیک ایران  , 1920, 30.10.2021
گزارش و تحلیل
دمکراسی آمریکایی یعنی حمایت از آنهایی که کوچکترین انتقاد را بر نمی تابند؟
نامیدن این فرآیند به عنوان یک پروسه دموکراتیک، دشوار است. نیروهای طرفدار غرب به سادگی در سیاست، در رسانه ها، در اقتصاد، در جامعه مدنی ایده های خود را دیکته کرده و نظرات خود را تثبیت کردند. دموکراسی غربی با روش های کاملاً غیر دموکراتیک ایجاد شد. و امروز، بیش از هر زمان دیگری، این سوال از اهمیت زیادی برخوردار می شود که آیا رژیم سیاسی اوکراین یک دموکراسی است؟
از سال 1991، دو کشور در داخل خود اوکراین وجود دارند - ضد روسیه و اوکراین به عنوان روسیه دیگر. یکی خود را بدون روسیه نمی تواند تصور کند و دیگری به فکر روسیه نیست. با این حال، چنین تقسیم بندی بسیار مصنوعی است، زیرا اوکراین بیشتر تاریخ خود را با روسیه سپری کرده است و از نظر فرهنگی و ذهنی با آن در ارتباط است.
اقتصاد، ادغام اوکراین با روسیه دیکته کرد. به هر حال، اگر چنین بازار و منابع عظیمی در همسایگی وجود داشته باشد، تنها یک دولت بسیار تنگ نظر نمی تواند از آن استفاده کند، چه رسد به اینکه آن را مسدود کند. احساسات ضد روسی چیزی جز غم و اندوه و فقر برای اوکراین به ارمغان نمی آورد. بنابراین، همه جنبش های ملی گرای طرفدار غرب، آگاهانه یا ناآگاهانه فقر و بدبختی را برای مردم اوکراین تبلیغ می کنند.
همانطور که قبلاً اشاره شد منطقه جنوب - شرق اوکراین بود که با تولید خود به کشور کمک کرد تا در توزیع جهانی کار جا بیفتد. منطقه شرق، یک منطقه بزرگ روسی زبان، ارز اصلی کشور را به خزانه دولتی اوکراین می رساند. طبیعتاً این نمی توانست بر نمایندگی سیاسی در دولت اوکراین تأثیر نگذارد. منطقه جنوب شرق دارای منابع انسانی و مالی بیشتری بود که با تصویر غربگرای اوکراین همخوان نبود. افراد بسیار مغرور، بیش از حد آزاد و بیش از حد ثروتمند در آنجا زندگی می کردند.
حوادث هر دو "میدان"- اول و دوم، علیه ویکتور یانوکوویچ، فرماندار سابق دونتسک، رهبر دونباس و نیروهای سیاسی میانه رو غیر ملی گرا به انجام رسید. حمایت انتخاباتی چنین نیروهایی بسیار قابل توجه بود، اوکراین نمی خواست برای مدت طولانی ضد روسیه باشد. رئیس جمهور یوشچنکو که در موج اول "میدان" بر سر کار آمد، به سرعت بیشتر به دلیل سیاست ضد روسی اعتماد مردم را از دست داد.
عدم احترام به انتخاب مردم، یعنی دوری از دمکراسی - اسپوتنیک ایران  , 1920, 24.01.2019
عدم احترام به انتخاب مردم، یعنی دوری از دمکراسی
علاوه بر این، روند جالبی در سیاست اوکراین مشاهده می شود. در انتخابات بعد از حوادث "میدان دوم"، رئیس جمهور پوروشنکو که وعده صلح با روسیه را طی یک هفته داد، پیروز شد. یعنی به عنوان رئیس جمهور صلح انتخاب شد. با این وجود، او رئیس جمهور جنگ شد، به توافقات مینسک عمل نکرد و در انتخابات بعدی به طرز بدی شکست خورد. ولادیمیر زلنسکی جایگزین او شد، او نیز وعده صلح را داد، اما شخصیتی شد که جنگ را دامن زد. یعنی به مردم اوکراین وعده صلح داده می شود و بعد آنها را فریب می دهند.رهبر دوم اوکراین با به دست آوردن قدرت تحت شعارهای صلح طلبی، در حال حاضر موضعی بسیار افراطی اتخاذ کرده است. اگر در ابتدای تبلیغات انتخاباتی از چنین موضعی فعالیت می کرد، مطمئنا هیچکس او را انتخاب نمی کرد.
و اکنون به مفهوم کلی این مقاله باز می گردیم. اگر کسی بگوید که قرار است با همسایگان خود دنیای جدیدی بسازد، اما صرفاً بدون توجه به هر چیزی، حتی جنگ، حتی جنگ هسته‌ای، به دنبال منافع خود است، واضح است که او چیزی نخواهد ساخت. پوروشنکو رئیس جمهور سابق اوکراین اینگونه رفتار کرد، زلنسکی رئیس جمهور فعلی اینگونه رفتار می کند، اما نه فقط آنها، رهبری ناتو و بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و اروپایی نیز اینگونه رفتار می کنند.
زلنسکی، قبل از درگیری مسلحانه، به سادگی هر اپوزیسیون را سرکوب کرد، با پیشبرد منافع حزب خود، هیچ صلحی ایجاد نکرد. در اوکراین، سیاستمداران، روزنامه نگاران، فعالان عمومی که در مورد صلح و روابط حسن همجواری با روسیه صحبت می کردند، قبل از درگیری نظامی سرکوب شدند. رسانه های آنها بدون هیچ دلیل قانونی بسته شد و اموال آنها غارت شد. هنگامی که مقامات اوکراینی به دلیل نقض قانون و آزادی بیان مورد سرزنش قرار گرفتند، پاسخ این بود که حزب صلح "یک مشت خائن و مبلغ" است و چنین پاسخی برای غرب دموکراتیک رضایت‌بخش بود.
ولادیمیر پوتین - اسپوتنیک ایران  , 1920, 07.12.2022
پوتین: خطر جنگ هسته ای در حال افزایش است
در واقعیت، وضعیت به این سادگی و همواری نبود. "خائنان و مبلغان"، از جمله در مجلس، نه تنها سهم عمده رای دهندگان، بلکه اساس توان اقتصادی کشور را نیز به نمایش گذاشته و دارا بودند. بنابراین ضربه نه تنها بر دموکراسی، بلکه بر رفاه شهروندان نیز وارد شد. سیاست زلنسکی به این واقعیت منجر شده است که این گروه از افراد به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی، سرکوب‌ها و آزار و اذیت سیاسی، اوکراین را به طور دسته جمعی ترک کردند. در میان آنها بسیاری از سیاستمداران، روزنامه نگاران، بازرگانان، شخصیت های فرهنگی و کلیسای اوکراین هستند که کارهای زیادی برای این کشور انجام داده اند. این افراد توسط مقامات اوکراینی از سیاست و زندگی عمومی کنار گذاشته شده اند، اگرچه حق آنها برای شرکت در روندهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور بمراتب بیش از حق زلنسکی و تیم او در موقعیت کنونی است.
تجارت منطقه جنوب - شرق اوکراین تا حد زیادی به روسیه و منافع آن گره خورده است، بنابراین درگیری، یک موضوع منحصراً داخلی نیست. روسیه نه تنها نیاز به حفظ منافع اقتصادی خود، بلکه حفاظت از آبرو و حیثیت بین المللی خود نیز داشت، که همانطور که در فوق ذکر شد، به طور سیستماتیک انکار شد و کسی نبود که این وضعیت را برطرف کند.
حزب صلح اوکراین خائن اعلام شد و حزب جنگ قدرت را به دست گرفت. درگیری فراتر رفت و بین المللی شد.
به نظر می رسد که هنوز سیاست اروپایی وجود دارد، اما به طور گسترده از زلنسکی حمایت می کند و اروپا را به جنگ و بحران اقتصادی خودش می کشاند. اکنون دیگر اروپا نیست که به اوکراین سیاست می آموزد، بلکه اوکراین به اروپا می آموزد که چگونه با کمک سیاست نفرت و سازش ناپذیری به افول اقتصادی و فقر دست یابد و اگر اروپا به این سیاست ادامه دهد، آنگاه به یک جنگ، احتمالاً به یک جنگ هسته ای کشیده خواهد شد.
وزارت خارجه روسیه - اسپوتنیک ایران  , 1920, 10.12.2022
مخالفت روسیه با تفسیر غیرصادقانه اعلامیه جهانی حقوق بشر
حالا برگردیم به موضوعی که صحبت را در باره آن آغاز کردیم. جنگ سرد با یک تصمیم سیاسی برای ساخت جهانی جدید که در آن جنگ وجود ندارد به پایان رسید. به وضوح مشاهده می شود که چنین جهانی ساخته نشده است، که سیاست کنونی جهان به جایی که تنش زدایی را آغاز کرده است، بازگشته است و اکنون تنها دو راه وجود دارد: لغزش به سمت یک جنگ جهانی و یک درگیری هسته ای، یا شروع دوباره روند تنش زدایی، که برای آن باید منافع همه طرف ها در نظر گرفته شود. اما برای این امر باید از نظر سیاسی این واقعیت به رسمیت شناخته شود که روسیه منافعی دارد که باید در ایجاد تنش زدایی جدید در نظر گرفته شوند. و از همه مهمتر، باید صادقانه بازی شودد، کسی فریب داده نشود، اجازه داده نشود "مه تاریک همه گیر شود" و سعی نشود با خون دیگران پول در بیاورند. اما اگر نظام سیاسی جهانی قادر به نجابت ابتدایی نباشد، غرور و منافع سوداگرانه آن را کور و نابینا کرده باشد، در این صورت روزهای سخت تری در انتظار خواهد بود.
درگیری اوکراین یا بیشتر رشد خواهد کرد و به اروپا و سایر کشورها گسترش خواهد یافت، یا در محل کنونی خود باقی مانده و راه‌حلی برای آن پیدا خواهد شد. اما در صورتی که حزب جنگ در اوکراین حاکم شده و به هیستری نظامی که مدتهاستً از مرزهای کشور فراتر رفته است و به دلایلی غرب سرسختانه آن را دموکراسی می‌خواند، دامن زده می شود، چگونه می‌توان به رفع و حل و فصل این درگیری امیدوار بود؟ و حزب جنگ اوکراین بارها اعلام کرده است که نیازی به صلح ندارد، اما برای جنگ به سلاح و پول بیشتری نیاز دارد. اعضای آن، سیاست و تجارت خود را بر اساس جنگ بنا کرده اند و رتبه بین‌المللی خود را به شدت بالا برده‌اند. در اروپا و آمریکا از آنها با آغوش باز استقبال می کنند، نباید از آنها سؤالات ناراحت کننده پرسیده شود و نباید صداقت و راستی آنها را مورد شک و تردید قرار داد. حزب جنگ اوکراین پیروزی پس از پیروزی به دست می آورد، در حالی که هیچ نقطه عطف نظامی مشاهده نمی شود.
Премьер-министр Эстонии Кая Каллас - اسپوتنیک ایران  , 1920, 13.01.2023
نخست وزیر استونی ارسال اسلحه به اوکراین را "راه رسیدن به صلح" نامید
اما حزب صلح اوکراین نه در اروپا و نه در ایالات متحده مورد توجه و تمجید قرار نمی‌گیرد. این امر به خوبی نشان می دهد که اکثر سیاستمداران آمریکایی و اروپایی خواهان صلح برای اوکراین نیستند. اما این به هیچ وجه به این معنا نیست که اوکراینی ها صلح نمی خواهند و پیروزی نظامی زلنسکی برای آنها مهمتر از جان و خانه های ویران شده آنهاست. کسانی که برای برقرای صلح ایستادگی نشان دادند به دستور غرب مورد تهمت، ارعاب و سرکوب قرار گرفتند. حزب صلح اوکراین صاف و ساده در دموکراسی غرب جایی ندارد.
و در اینجا این سؤال مطرح می شود: اگر حزب صلح و گفتگوی مدنی در نوع دموکراسی غرب نمی‌گنجد، پس این چه نوع دموکراسی است؟ شاید وقت آن فرا رسیده تا اوکراینی‌ها برای نجات کشور خود، شروع به ساخت دموکراسی خود کنند و بدون متولیان غربی که نتیجه کارهای آنها بخوبی آشکار شده و همه می بینند تا چه حد مضر و مخرب هستند، گفتگوهای مدنی خود را آغاز کنند. اگر غرب نمی‌خواهد به دیدگاه "اوکراین دیگر" گوش بدهد، این مسأله خود غرب است، اما برای اوکراین چنین دیدگاهی مهم و ضروری است، در غیر این صورت این کابوس هرگز به پایان نخواهد رسید. این بدان معناست که باید یک جنبش سیاسی از افرادی ایجاد شود که تسلیم نشدند، اعتقادات خود را با تهدید به مرگ و زندان رد نکردند، کسانی که نمی‌خواهند کشورشان به محل نمایش‌های ژئوپلیتیکی تبدیل شود. هر چقدر هم که غرب خواستار انحصار حقیقت باشد، دنیا باید حرف این افراد را بشنود. وضعیت اوکراین به طرز فاجعه‌باری پیچیده و خطرناک است، اما ربطی به آنچه زلنسکی هر روز می‌گوید ندارد.
نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала