گزارش و تحلیل

خاندان بارزانی؛ بازیگران کوچک در خاورمیانه بزرگ

© Photo / Pixabayخاندان بارزانی؛ بازیگران کوچک در خاورمیانه بزرگ
خاندان بارزانی؛ بازیگران کوچک در خاورمیانه بزرگ - اسپوتنیک ایران
اشتراک
بیش از یک دهه است که «فتنه خاورمیانه بزرگ» در غالب پروسه تجزیه کشورهای منطقه از سوی غربی‌ها پیگیری می‌شود. بر این اساس و مطابق قرار، کشورهای بزرگ بواسطه تفاوت‌های قومی- مذهبی از هم شکافته شده و مولود این زایمان دردناک، موجودیت‌های کوچک و وابسته خواهند بود که چاره‌ای جز هم سویی با سیاست‌های قابله‌های خود نخواهند داشت.

القاء ایده ملت بودن به اقوامی که قرن‌ها در کنار هم به عنوان یک ملت واحد زیسته‌اند، استراتژی است که شعله‌هایش خاورمیانه را، خانه خراب کرده است. دیروز سودان، امروز عراق و سوریه و فردا لیبی، لبنان و شاید عربستان، امارات و…!

جالب اینکه ابزار این استراتژی ژئوپلیتیکی(خاورمیانه بزرگ)، خود گروههای قومی- مذهبی هستند! در این رابطه گروههای قومی- مذهبی، با آلت دست قرار گرفتن قدرت‌های بزرگ، ابزار تداوم نفوذ و اجرای استراتژی‌های قدرت‌ها می‌گردند. وضعیتی که یادآور «بازی بزرگ»، روسیه و بریتانیا در آسیای مرکزی(قرن 19م.) و نقش حکومت‌ها و خاندان‌های محلی در روند این بازی و شکل‌گیری مرزهای جدید در این منطقه است.

واقعیت این است که کشورهای چند قومی امروز خاورمیانه نیز زمینه‌های لازم، بستر شدن این بازی را دارا هستند. ساختاری که ماحصل توافق «سایکس- پیکو»، در صد سال پیش برای ملت‌های مسلمان منطقه است. به همین دلیل بسیاری بر این باورند که تحولات امروز منطقه تبلور همان نقشه و بر همان پی‌ریزی است، تا منطقه دوباره شاهد تقسیم مناطق جغرافیایی بر اساس منافع قدرت‌های بزرگ باشد. گفتنی است که در می 1916 م. «مارک سایکس» بریتانیایی و «فرانسوا ژرژ پیکوی» وزرای خارجه وقت انگلیس و فرانسه در نشست محرمانه‌ای در لندن با ترسیم خطوطی ارضی، در درون محدوده سرزمینی امپراطوری عثمانی، بدون لحاظ نمودن تفاوت‌ها و تجانسات(جغرافیایی، قومی، نژادی، مذهبی، فرهنگی…) در منطقه و تنها براساس منافع بلندمدت دولت‌های متبوعشان، اقدام به تقسیم این منطقه نمودند. بذر کینه و فتنه‌ای که در دل این موجودیت‌های کوچک(گروههای قومی- مذهبی) کاشته شد و همچنان به بار می‌نشیند.

انباشت شکاف‌‌های قومی- مذهبی هم ‌زمان با تشدید بی‌ثباتی‌‌های ناشی از خیزش‌‌های عربی در سرآمد قرن بیست و یکم، این دیدگاه را برای غربی‌ها تقویت نمود که براساس آن، می‌توان خطوط گسل قومی- مذهبی را به ‌عنوان مرزهای جدید خاورمیانه طراحی کرد. بر این پایه، طرح‌‌های تجزیه‌ی عراق، سوریه، لبنان، ایران، افغانستان، پاکستان، لیبی، یمن، عربستان و تقسیم آن‌‌ها به بخش‌‌های مختلف و متحد کردن گروه‌‌های قومی و مذهبی پراکنده میان دو یا چند کشور و ایجاد کشورهای جدید به عنوان برنامه‌ی کاری جدید کشورهای غربی در جهت پیشبرد اهدافشان در منطقه قرار گرفت.

به شکل خاص و در این راستا هر چند در سوریه، غرب با حمایت‌‌های همه‌ جانبه هنوز هم نتوانسته به نقشه و هدف خود دست یابد، اما در عراق اکنون متغیر تأثیرگذار و تعیین‌کننده‌ی دیگری به نام «اقلیم کردستان» وجود دارد که می‌تواند یکپارچگی عراق را با مشکل مواجه سازد. کردها که در دهه‌ی نود میلادی موفق شده بودند، منطقه‌ی خود را خودمختار اعلام کنند، نتوانسته بودند که استقلال رسمی خود را از عراق دنبال نمایند، تا اینکه بلوای داعش و مشغولیت دولت مرکزی در مبارزه با این گروهک تروریستی فرصت لازم را برای آنها فراهم آورد. دولت مرکزی تضعیف و کردها علم استقلال را بالا آوردند. لذا چنانچه گروه‌‌های عراقی نتوانند به یک تفاهم و راه‌ حل مشترک برای دفع توطئه‌ی مذکور برسند، چه بسا که این بازیگر کوچک، عراق را تا پرتگاه تجزیه نیز پیش ببرد. امری که خاندان بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق، اصرار وافری نیز بر انجام آن دارند.

نویسنده: احمد رشیدی نژاد
دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی و پژوهشگر مهمان در مرکز مطالعات خاورمیانه


ممکن است عقاید نویسندگان مقالات با سیاست های اسپوتنیک مطابقت نداشته باشد.

 

 

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала