گزارش و تحلیل

جنگ ، چهره ی کودکانه ندارد

© Sputnik / Alexey Mezhuevجنگ چهره ی کودکانه ندارد
جنگ چهره ی کودکانه ندارد - اسپوتنیک ایران
اشتراک
قهرمانان جوان، کارگران زیر سن قانونی و فرزندان هنگ ، معمولا اینها تعریف هایی است از بچه هایی که در سال های سخت جنگ بزرگ میهنی رشد کرده اند.

قهرمانان جوان، کارگران زیر سن قانونی و فرزندان هنگ ، معمولا اینها تعریف هایی است از بچه هایی که در سال های سخت جنگ بزرگ میهنی رشد کرده اند. اما پیش از همه این ها کودکانی بودند که خیلی زود و برخلاف میل خود بزرگ شدند. 

تا به امروز مشخص نیست که چه تعداد کودک در سال های جنگ کشته شده اند. یک میلیون ، دو میلیون و یا شاید بیشتر. اسناد دقیقی وجود ندارد. اما آمار دیگری هم هست اینکه جنگ زمان شادی و بی خیالی آن کودکان و نوجوانان را گرفت. در ژوئن سال 1941 ، پس از آنکه مرزها مشخص شد ، کودکی نیز به اتمام رسید. بچه ها همراه با بزرگ ها در گردان های پارتیزانی جنگیدند و بسیاری از آنها به فرزندان هنگ تبدیل شدند. اما کسی که در پشت جبهه ماند نیز دوران شیرینی نداشت. وادیم تروخاچف،  استاد گروه مطالعات منطقه ای خارجی و سیاست خارجی دانشگاه علوم انسانی دولتی روسیه می گوید:

کودکانی که موفق نشده بودند از سرزمین های اشغالی خارج شوند شاهد حوادث وحشتناکی بودند: تیرباران های دسته جمعی و اعدام ها. طبیعتا امکان نداشت این حوادث در روان کودکان موثر نباشد. بسیاری از کودکانی که خارج شدند دیگر بازنگشتند. اما زندگی در خارج نیز خیلی شیرین نبود. کودکان زیر سن قانونی مجبوربودند در کارخانه ها از دوازده تا چهارده ساعت در روز و با جیره ی ناچیز کار کنند.

فجایع بی انتهای جنگ همراه دائمی کودکان بود و این امر در درک آنها از جهان و زندگی تاثیر داشت. نویسنده کودکان شوروی آگنیا بارتو در یکی از قصاید خود چشمان دختر هفت ساله ای را با " دوچراغ کم سو" مقایسه کرده است. " دخترک ساکت است ، از او می پرسی ، شوخی می کنی ، پاسخش سکوت است ، انگار هفت ساله نیست ، هشت ساله نیست،  سن او سالهای تلخ طولانیست. "

این کودکان به سرعت بزرگ شدند، خودشان نمی خواستند. آناتولی نیکیفوروف ، استاد دانشکده ی تاریخ دانشگاه دولتی لنینگراد با نام پوشکین می گوید:

آن بچه ها و نوجوانان ، کسانی که کودکیشان به سال های سخت جنگ سپری شد ، شادی و شعف آن دوره از زندگی را درک نکردند. بسیاری از بازماندگان جنگی به من می گویند که آنها خیلی زود بزرگ شدند. قابل درک است ، آنچه که مجبور بودند با روح کودکانه ی خود ببینند ، خشونت مهیب و از دست دادن نزدیکان بود و نمی توان آنها را فراموش کرد و یا بخشید. جنگ چیزی نیست که بچه ها ببینند.

اما جنگ ، از کسی نمی پرسد ، میلیون ها فرد شوروی با زندگی خود بازی کردند. برای آنکه زمان شایعه پراکنی و افسردگی نبود. باید به سرعت در شرایط سخت آن زمان خود را وقف می دادند. نه تنها مسئولیت خود را برعهده گرفته بلکه باید مسئولیت نزدیکانی که زنده مانده اند را نیز پذیرفت. این واقعیت جدید نسل متفاوتی را ساخت. آناتولی نیکیفاروف ، استاد تاریخ دانشگاه دولتی لنینگراد با نام پوشکین می گوید:

برای مردم شوروی و جوانان جنگ ، در خارج از کشور بود. از یک طرف این انتخابی بود که باید هر کودک و نوجوانی بر می گزید در واقع اگر ممکن بود به هر طریقی زنده بماند و انتخاب شخصی هم بود یعنی چطور با دشمن و کشور خود ارتباط برقرار نماید. از طرف دیگر بر اساس خاطرات کودکان زنده مانده کل وحشت جنگ ، چیزی نیست که فراموش شود اما در پس زمینه پیروزی قهرمانانه ، شجاعت مردم و تفکرشان خواسته و ناخواسته در این پیروزی سهیم بوده است. در هر صورت خاطرات جنگ هیچ گاه پاک نمی شوند. و این یک امری طبیعی است که کودکان نباید نگران و مشوش باشند.

کودکان آن دوره را سپری کردند. با قدرت تحمل کردند و به انسان های بزرگی تبدیل شدند. اما حوادث وحشتناک آن روزها را از یاد نبردند،  انگار نمی خواستند اینکار را انجام دهند.  

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала